بهتر انتخاب کن، بهتر بخوان

کار عمیق: قوانینی برای تمرکز در دنیایی آشفته

کار عمیق: قوانینی برای تمرکز در دنیایی آشفته

کار عمیق: قوانینی برای تمرکز در دنیایی آشفته

کال نیوپورت و 2 نفر دیگر
3.8
91 نفر |
31 یادداشت

با انتخاب ستاره‌ها به این کتاب امتیاز دهید.

در حال خواندن

42

خوانده‌ام

170

خواهم خواند

202

فعالیت های حرفه ای انجام شده در حالت تمرکز کامل و بدون حواس پرتی که مهارت های شما را به حد اعلای خود می رساند.برای ارزشمند ماندن در اقتصادمان، باید بر هنر یادگیری سریع مطالب پیچیده تسلط داشته باشید. این امر مهم، نیاز به کار عمیق دارد. اگر این توانایی را پرورش ندهید، به احتمال زیاد از پیشرفت های تکنولوژی عقب خواهید ماند.صرف نظر از اینکه برنامه نویس کامپیوتر، نویسنده، بازاریاب، مشاور یا کارآفرین باشید، برای موفقیت، باید بهترین چیزهایی را که می توانید تولید کنید، امر مهمی که نیاز به عمیق بودن دارد.توانایی انجام کارهای عمیق به طور فزاینده ای در حال کمیاب شدن است و دقیقا به صورت همزمان، توانایی عمیق شدن به طور فزاینده ای در حال ارزشمندتر شدن است . در نتیجه، افراد کمی که این مهارت را پرورش می دهند و سپس آن را محور اصلی زندگی کاری خود قرار می دهند، پیشرفت کرده و متمایز خواهند شد.این کتاب ابتدا شما را متقاعد می کند که فرضیه ی کار عمیق، درست است. سپس آموزش می دهد که چگونه از طریق تعلیم دادن مغز و تغییر عادت های کاری تان، کار عمیق را محور زندگی حرفه ای تان قرار دهید.

پست‌های مرتبط به کار عمیق: قوانینی برای تمرکز در دنیایی آشفته

یادداشت‌های مرتبط به کار عمیق: قوانینی برای تمرکز در دنیایی آشفته

            کتاب در مورد کار عمیق است. به طور خلاصه منظور از کار عمیق، همان ساعت‌هایی است که انسان‌های تاثیرگذار برای خود فراهم می‌کنند تا از هر گونه موضوع و مساله‌ای غیر از کار اصلی خود دور باشند. به طور مثال مشهور است که یونگ، بیل‌گیتس، مارک‌تواین و... در بازه‌هایي از زمان خود را از هرچیزی غیر از مقصودِ اصلیشان دور می‌کردند تا به موضوع اصلیِ مورد نظرشان فکر کنند. 
نویسنده درباره‌ی چراییِ مثال از کسانی مانندِ بیل‌گیتس، وودی‌آلن، یونگ و... مثال می‌آورد توضیح می‌دهد که زیرا روالِ کاری یا مطالعاتیِ این افراد با نوعِ کارِ کارمندی متفاوت است. امروزه شاهد هستیم که کارمندان در حال بیگانه شدن با کارِ عمیق‌اند و تمامیِ این وضعیّت برخاسته از ابزارهای شبکه‌ای مانند ایمیل، توییتر، فیس بوک و... است. به این معنا که این ابزارها موجب شده است تا نتوانیم چنانکه باید و شاید بر کارها و مسئولیت‌هایمان تمرکز داشته باشیم. 
در ادامه کتاب بیان می‌کند که «کارِ عمیق نکردنِ» کارمندان به معنای «کار نکردن» آنها نیست بلکه چه بسا امروزه کارمندان بسیار پرمشغله‌تر از پیش‌اند امّا این مساله با کار عمیق کردن متفاوت است. نویسنده به این دلیل کارِ کارمندی را از سلکِ کارِ عمیق نمی‌داند که این کارها سطحی‌اند، به هیچ عنوان مهارت‌های شناختیِ افراد را درگیر نمی‌کنند، با درگیر کردن بخش کوچکی از حواسمان می‌توانیم انجامشان دهیم، ارزش خاصّی تولید نمی‌کند و در بسیاری موارد می‌توان آنها را به یک ربات آموزش داد و جایگزین کرد. 
نکته‌ای که برایم جالب بود و نگرانم کرد این بود که نویسنده معتقد است در صورتی که تواناییِ کار عمیق در انسان از بین برود بازگرداندن و تحصیلِ مجدّد این توانایی غیر ممکن یا بسیار دور از دسترس است. به عبارت دیگر گوشیِ تلفن همراهِ من در حالِ از بین بردنِ توانایی کارِ عمیقِ من است. 
نویسنده می‌گوید قصد ورود به چالشِ موافقان و مخالفانِ فضای هوشمندِ جدید را ندارد. بلکه معتقد است این شرایط فرصتی است برای کسانی که نسبت به این شرایط آگاهند و اگر توجه داشته باشند می‌توانند از این شرایط به نحو احسن به نفع خویش استفاده کنند. 
شخص اگر بتواند عادت‌های «تمرکزگیر» را در خود از بین ببرد و به سمت کار عمیق حرکت کند خواهد توانست مهارتی را آموزش ببیند که با استفاده از همین فضای مجازیِ تمرکزگیر بدون محدودیت برای مهارتی که آموزش دیده است مخاطب پیدا کند. و نکته اینجاست که در همین جهانی که بهترین‌ها قادر به یافتن مخاطب خود هستند، متوسّط‌ها رها خواهند شد و بهترین‌ها هستند که دیده می‌شوند. درست همین‌جاست که اهمیّتِ «کار عمیق» درک می‌شود. 
بنابراین این کتاب دو مطلب را بیان می‌کند: نخست اینکه کار عمیق روز به روز کمتر می‌شود و دوم اینکه روزانه ارزش این کار در حال افزایش است در نتیجه آن افرادِ اندکی که کار عمیق را یاد می‌گیرند کسانی هستند که خواهند درخشید. 
در ادامه نویسنده راهکارهای بسیار کاربردی و نه آرمانی را به شما می‌دهد که بتوانید روزبه‌روز بیشتر در شرایطِ کار عمیق قرار بگیرید. چراکه این هدف «به مرور» حاصل می‌شود. 
کارهایی مانند مشخص کردنِ ساعت‌هایی مشخص، سراغِ گوشی نرفتن در همان لحظه‌ای که بی‌حوصله‌اید، ظرفیتِ چهارساعته‌ی کارِعمیق برای هر انسان و یک ساعت برای افراد مبتدی و نه بیش از آن، پیدا کردن هدفی که برایمان مهم است، شناسایی کارهای بی‌ارزش در رسیدن به آن هدف، مشخص کردن ساعت‌های استراحت (مانندِ چیت‌دی در رژیم غذایی)، لذت‌بخش کردنِ این رسیدن به کار عمیق نه تبدیل آن به یک کار طاقت‌فرسا، منظم کردن و روتین‌سازیِ کارها، مشخص کردنِ کارهای سطحی و عدم اجازه به کارهای سطحی جدید و... . 
همه‌ی این کارها و بیش از اینها را در قالب تکنیک‌ها و نکاتی بیان می‌شود که می‌توان با استفاده از آن به شرایط کار عمیق دست یافت. 
          
            شخصا با فرهنگ عمومی کار در سطح جهانی مشکل دارم و به نظرم اکثر قریب به اتفاق آدما  با روش درستی کارشون رو انجام نمیدن. بازدهی ها بسیار پایین و نتایج ، بر خلاف چیزی که ممکنه به خاطر پیشرفت تکنولوژی شگرف به نظر برسه، بسیار ناچیز. این کتاب آقای نیوپورت از این جهت من رو جذب کرد که به این مسئله دقیق پرداخته بود و با اصطلاح ابداعی خودش به نام “کارعمیق” ورک‌استایل سطحی و کم بازده knowledge workers یا هرکسی که به نحوی کاری به جز کار یدی و کارگری میکنه رو نقد میکنه. ما الان توی شلوغ ترین و حواس پرت کن ترین زمانه در کل تاریخ هستیم و اینترنت با تمام موهبتهاش ما رو به یه برده‌ و اسیر “نوتیفیکیشن” ها تبدیل کرده که و قدرت تمرکز رو ازمون گرفته. تمرکزی که بدون اون هیچ کار “ارزشمند”ی قابل انجام نیست.
کتاب بعضی جاهاش خیلی توضیحات و آمارهای جذابی ارائه میکنه، مثالهاش شنیدنی‌ان، بعضی جاهاش هم یه ذره ممکنه خسته کننده بشه و توضیح اضافی یا راهکارهای خیلی جزیی بده اما در کل برای هرکسی که قصد پیشرفت و پیدا کردن جایگاه درست کاری در عصر حاضر داره به شدت توصیه میکنم.
          
            حتما برای همه حداقلِ حداقل چندین بار پیش آمده که از صبح مشغول به کاری می‌شویم، مثلاً درس خواندن یا شروع یک پروژه، ولی مدام وسط کار تمرکزمان به هم می‌ریزد و یکباره چشم باز می‌کنیم و می‌بینیم که چند ساعت گذشته و هنوز کاری را پیش نبرده‌ایم.
برخی از ما قبل از شروع برای اینکه روی کاری متمرکز شویم و به نحو احسن انجامش دهیم شروع می‌کنیم به خارج شدن از شبکه های مجازی  !ولی بعد از مدتی می‌بینیم که این کار دردی را دوا نمی‌کند ! کتاب کار عمیق به ما می‌گوید که محرک اصلی بازی حواس پرتی هایمان چیست.
کال نیوپورت کار عمیق از این‌گونه تعریف می‌کند: «فعالیت‌های حرفه‌ایِ انجام شده در حالت تمرکز کامل بدون حواس‌پرتی‌ که توانایی‌های شناختی شما از به حد اعلای خود برساند. این تلاش‌ها ارزش‌آفرین هستند، مهارت شما را بهبود می‌بخشند و تکرارشان دشوار است.»
اگر نتوانید یاد بگیرید، نمی‌توانید موفق شوید. «کار عمیق، از کارکرد مغز می‌گوید و اینکه متوجه می‌شیویم بازی رسیدن به هدفی که داریم هرچند هم که سخت باشد با تمرین آگاهانه و مهارت پیدا کردن می‌شود به آن رسید و اصلاً ربطی به استعداد ما ندارد چون کارکردِ مغز ما به صورتی است که اگر در مدار مغزی مربوط به توانایی، میلین بیشتری تشکیل شود، فرد در آن فعالیت با مهارت‌تر و بهتر عمل خواهد کرد. برای اینکه کاری را عالی انجام دهیم باید میلین بیشتری تولید کنیم. میلین، لایۀ چربیِ نازکی است که دورِ تارهای عصبی مانند عایق ایجاد شده و باعث می‌شود سلول های عصبی بهتر و سریع تر فعالیت کنند.
در کتاب کار عمیق نویسنده و همکارانش به جای بررسی این موضوع که حواس‌پرتی مضر است نیروی طرف متضاد حواس‌پرتی را بررسی می‌کنند. این کتاب با استفاده از ترکیبی از انتقادات فرهنگی و راهنمایی‌های عملی راهکارهای مفیدی ارائه می‌کند. برای مثال، بیشتر تجارت‌های بزرگ نباید از شبکه‌های مجازی استفاده کنند یا اینکه شما باید بی حوصله بودن را تمرین کنید. این کتاب راهنمای ضروری برای هر کسی است که در این جهان پر از حواس پرتی است و  قصد موفقیت دارد. 
نویسنده در لابلای صفحات بیان دارد که:
-رابطۀ بین کار عمیق و همکاری، مهارت می‌طلبد.
-کار عمیق به شما کمک می کند تا کاری در سطح ممتاز ارائه کنید.
-کار عمیق به شما کمک می‌کند تا مطالب دشوار را به سرعت بیاموزید.
-در میان حواس‌پرتی‌ها استراحت نداشته باشید بلکه در میان تمرکز‌ها استراحت کنید.
او مثال‌هایی از زندگی افراد موفق و کار عمیق به روش آن‌ها می‌آورد و با توضیح دادن مفهوم و قواعدِ کار عمیق نحوه و قدرت تمرکز کردن بر یک کار مشخص را بیان می‌کند. کار عمیق دو هدف دارد که در دو بخش بیان می شود. هدف اول این است که ما را متقاعد کند فرضیۀ کار عمیق، درست است و هدف دوم آموزشِ چگونگیِ استفاده از مزیت این حقیقت به ما است، تا از طریق تعلیم دادن مغز و تغییرِ عادت‌های کاری کار عمیق را محورِ زندگی حرفه‌ای خود قرار دهیم.
          
            جملۀ معروفی از زمان کنکور به یاد دارم که با خواندن دربارۀ مفهوم «کار عمیق» از خاطرم گذشت. به جای خواندن پنج کتاب به صورت سطحی سه کتاب را کامل و به طور عمیق بخوانید. شاکلۀ کار عمیق هم، تا حدی، همین است. می‌توان گفت این کار فعالیتی است عمودی، در مقابل کارِ کم‌عمق که فعالیتی سطحی و افقی، فعالیتی است که بیشترین تمرکز را می‌طلبد و البته که با خلاقیتِ بیشتری هم همراه است. بگذارید یک مثال شخصی بزنم. این روزها همزمان درگیر چهار پروژه هستم. به تجربه برایم ثابت شده که نمی‌توانم روزم را چهار قسمت کنم و به همه‌اش بپردازم. پس چه کنم؟ دِدلاین‌ها و مسائلِ فرعی دیگر را هم بیفزایید. کار عمیق به ما می‌گوید به جای تمرکزِ پراکنده بر همۀ پروژه‌ها یکی دو روز را به یک پروژه اختصاص بده تا بیشترین کارایی را داشته باشد، تمرکزت بیشتر می‌شود و، از همه مهمتر، خلاقیتِ بیشتری هم در ایده و اجرای کار خواهی داشت. روشن است که چنین وضعیتی نیاز به حذف موانع تمرکز یا حواس‌پرت‌کن‌ها دارد. ویژگی دیگر کار عمیق شناخت‌ محور بودن و مهارت محور بودنِ آن‌هاست. و در مقابل، کار کم‌عمق مانند این است که خود را در حالت خلبان خودکار قرار دهیم.
کتاب از دو بخش تشکیل شده. بخش اول سه فصل دارد، ارزشمندیِ کار عمیق، کمیابیِ آن، و هدفمندی‌اش. بخش دوم سه قانونِ کار عمیق را طرح می‌کند: عمیق کار کنید، سر رفتن حوصله‌تان را بپذیرید، رسانه‌های اجتماعی را ترک کنید، کم‌عمقی را کاهش دهید. اگر به همین قوانین دقت کنید دستتان می‌آید که سمت و سوی کتاب کجا می‌رود. اما آنچه برای من «کار عمیق» را جذاب‌تر می‌کند کارایی آن در بحثِ «تولید» است. البته وقتی صحبت از تولید می‌شود ذهنتان سمت «صنعت» نرود، حرفم بر تولید در علوم انسانی است، چیزی که شاید در نگاه اول عجیب به نظر بیاید، اما چیزی است که بیشترِ ما در طول سال‌های تحصیل‌مان در علوم انسانی (یا سرک کشیدن‌هایمان) به‌وفور به آن برخوردیم. اگر معلمان و مدرسانِ علوم انسانی ایدۀ کار عمیق را داشته باشند تولید‌های آن‌ها (در اینجا: محتواهای درسی‌شان) خلاقانه‌تر می‌شود، شناخت را بیشتر درگیر می‌کند و، در نتیجه، بیشتر ارزش خواهد داشت. ارزش را هم البته همه گونه می‌توانید در نظر بگیرید (این‌ها را از آن رو نوشتم که یکی از پروژه‌های این روزهایم با ایدۀ کار عمیق به‌شدت آمیخته است)
کار عمیق را می‌توان با چهار سبکِ مختلف پی گرفت. نخست، سبک زندگی راهبانه. طوری‌که سبک زندگی از اساس تغییر می‌کند، گوشه‌نشینی مشخصۀ این نوع از زندگی است، راهب‌گون بودنِ شخص در این سبک برای تمرکز و خلوتِ فکری است. دوم، سبک زندگی دو سبکی است، به این شیوه که شخص مدتی از سال را به گوشۀ عزلت بنشیند، با تمرکز کارهایش را پی بگیرد و دوباره به زندگیِ عادی برگردد. سوم، سبک زندگیِ ریتمیک است. به این صورت که در طول روز زمانِ مشخصی به کار عمیق اختصاص داشته باشد و در این مدت موانعِ تمرکز را از خود دور کند. و چهارم، سبک روزنامه‌نگاری است. این سبک شیوه‌ای است که در هر زمان که دست دهد کار عمیق صورت می‌گیرد. در این حالت گویی ذهن آن‌قدر ورزیده است که به راحتی می‌تواند بین کار عادی و کار عمیق سوئیچ کند.
سخن آخر
در عصر سلطۀ شبکه‌های مجازی و گیم‌ها به سر می‌بریم، اطراف ما سرشار است از داده‌هایی که ما را احاطه کرده است. اگر باور دارید که موفقیت از مسیرِ خلاقیت می‌گذرد و لحظه‌ای به دست نمی‌آید کار عمیق را ورق بزنید یا درباره‌اش بشنوید.
          
            کتاب بیشتر با عنوان کار عمیق شناخته می‌شود، اما عمیق‌ترین نکتۀ آن در قسمت دوم عنوانش نهفته است: "قوانینی برای تمرکز در دنیای آشفته"

فایدۀ کتاب برای من این بود که ناگهان متوجه شدم همۀ کارهایم بدون تمرکز است. تمرکز دیگر آن کبریت احمری شده بود که نمی‌شد به دستش آورد. مثالی دم‌دستی که خود نویسنده هم برای کار غیرعمیق آورده ‌است، شستن ظرف‌هاست. قصه از آنجا شروع می‌شود که به خودت بیایی و ببینی با همان کیفیتی که ظرف ها را می‌شویی، با همان کیفیت و تمرکز هم کتاب می‌خوانی! و عمدۀ تقصیر این فاجعه هم بر دوش فضای مجازی است. وقتی عادت کنیم بیشتر وقتمان را صرف چرخ زدن در فضای مجازی کنیم - کاری که تقریبا برابری می‌کند با شستن ظرف‌ها - ساختار ذهنمان مطابق با این فرایند شکل می‌گیرد و بقیه کارها هم به همین منوال انجام می‌شوند؛ در نهایت هم تنها چیزی که برایمان می‌ماند "حواس پرتی" است. و البته که در این دنیای ارتباطات (یا اطلاعات) دیگر انتظار کار عمیقی از انسان نمی‌رود، اما انتخاب با شماست که تمرکز را چاشنی کارتان کنید یا خودتان را به روند معمولی امور بسپارید.

کتاب شامل دو بخش است: بخش اول ایدۀ اصلی کار عمیق را مطرح می‌کند و برای آن شاهد مثال می‌آورد؛ بخش دوم هم روش‌هایی به شما پیشنهاد می‎دهد که کار عمیق مطابق با خودتان را شخصی‌سازی (customize) کنید. احتمالا ضرورت خاصی برای خواندن کل کتاب وجود نداشته باشد و شما بتوانید محتوای آن را در خلاصه‌ها و یادداشت‌ها پیدا کنید. حتی شاید سخنرانیِ TED کال نیوپورت هم کافی باشد. به نظر من همین که شما متوجه باشید که در نزدیکی یک تلوزیون روشن نباید کتاب بخوانید، یا هنگام نوشتن یک متن پیام هایتان را چک نکنید، و از همه مهم‌تر در هنگام انجام کاری حواستان باشد که دارید چه کار میکنید، بهرۀ کافی را از ایدۀ کتاب برده‌اید. بقیه صحبت‌ها و پیشنهادات لزوما برای همه کاربردی و مفید نیست.

پی‌نوشت: توصیه می‌کنم اگر وسواسی یا کمالگرا هستید سراغ این کتاب نروید، چون باعث میشود رنج زیادی بابت انجام دادن کارهای عمیق متحمل شوید!

          
            بسم الله الرحمن الرحیم 
کتاب متوسطی است اما مایل به بد
شک دارم که زرد است یا شبه زرد ولی مطمئنم که می‌شد همین کتاب حدود سیصد صفحه ای را بصورت مختصر و مفید در حدود سی صفحه بیان کرد بدون تطویل .
و  می‌شد این کتاب را بدون سالاد کلمه هم نوشت (البته احتمالا بعضی هایش بخاطر ترجمه است)
نکته ای که در اینگونه کتاب ها دیده می شود اهداف مادی است ،یعنی تمام هدف نویسنده رسیدن به ثروت یا دادن یک مقاله یا چیزی از همین جنس است .چرا؟ خودم هم دقیق نمی دانم .
و متناقض است وقتی که کارهایی را ذکر می کند که نیاز به ثروت دارد ،مانند ساخت یک مکان برای انزوای مطلق .
البته کارهایی هم ذکر میکند که به ثروت نیاز ندارند ولی عملا نا ممکن اند مثلا در اتاقمان را روی همه چیز و همه کس ببندیم و حتی فجازی را هم چک نکنیم .
داخل پرانتز این را هم بگویم که برخی حرف هایش کاملا تکراری بود بطوریکه یا می دانستم و انجام می دادم و یا ندانسته انجام می دادم
دقت کنید که این مواردی که گفتم عوارضی هم دارد
مثلاً یکی از شایع ترین عوارض مشترک این کتاب با هم پیمانانش ،ایجاد جو زدگی است یعنی اینکه طرف کتاب را می‌خواند ،دچار تحول برره ای می شود و از فردا کل روابطش را قطع می‌کند ،گوشی را حذف می کند ،کارهایی که رئیس اداره به او محول کرده را به بهانه کار کم عمق انجام نمی دهد ،اخراج می شود و پشت سرشان می گوید: خیلی کم عمقید !

یک عارضه دیگر هم این است که چرا باید کاری را که نا خودآگاه انجام می دهم را دوباره بیایم و انرژی ام را صرف خودآگاه انجام دادن آن کنم؟
بخواهم نکات مفید کتاب را خلاصه کنم می‌شود این:
سعی کنید هنگام کار تمرکز عمیق داشته باشید و برای اینکار آلودگی ها را از خود دور کنید و هرچیزی که شما را از هدف اصلی و متعالی‌تان دور می‌کند را رها کنید.
توصیه میکنم نخوانید چون خلاصه کل کتاب را گفتم اما اگر خیلی دوست دارید این کتاب را بخوانید دیگر نظرات این کتاب را بخوانید که با خواندن چند تا از آن ها ،از خواندن کتاب بی نیاز می شوید.
و السلام علیکم و رحمه‌الله و برکاته 
          
            این کتاب هم از اون کاسبی های خوب من از پادکست بی پلاس بود. 
کلا پادکست بی پلاس رو گوش بدید کتاب های غیر داستانی خوب که نه عالی ای رو معرفی می‌کنه. واقعا من هیچ ساخت و پاختی با علی بندری ندارم ، پادکستش خوبه.
اما این کتاب هم همونطور که از جملات بالا معلومه داستانی نیست. راجع به کار کردنه البته نه کارهای یدی.
کار رو ابتدا توضیح می ده بعد می‌آد توضیح میده کسانی که کار غیر یدی انجام می دادن و موفق بودن در سطح جهانی رو بررسی می کنه که اون ها چطور کار می کردن . توضیحی که منجر می شه به تعریف کار عمیق و بعد هم دستور العمل هایی برای عملیاتی کردن این کار.
این کتاب از کتاب های خودیاری هستش و احتمالا توی کتاب فروشی های واقعی و مجازی لای یه سری کتاب موفقیت در کسب و کار خیلی چرت و پرت طبقه بندی می شه (متاسفانه) ولی اصلا از جنس اون ها نیست و یه کتاب خیلی علمی برگرفته از یه عالمه تحقیق علوم اعصاب و روانشناسی و کلی مصاحبه با آدم های موفق نوشته شده توسط یه استاد دانشگاه با سابقه که یه عمری زحمت کشیده. کتاب روش های زیادی رو ارائه می ده که من فکر می کنم به درد خیلی ها بخوره.