یادداشت هادی انصاری

                کتاب در مورد کار عمیق است. به طور خلاصه منظور از کار عمیق، همان ساعت‌هایی است که انسان‌های تاثیرگذار برای خود فراهم می‌کنند تا از هر گونه موضوع و مساله‌ای غیر از کار اصلی خود دور باشند. به طور مثال مشهور است که یونگ، بیل‌گیتس، مارک‌تواین و... در بازه‌هایي از زمان خود را از هرچیزی غیر از مقصودِ اصلیشان دور می‌کردند تا به موضوع اصلیِ مورد نظرشان فکر کنند. 
نویسنده درباره‌ی چراییِ مثال از کسانی مانندِ بیل‌گیتس، وودی‌آلن، یونگ و... مثال می‌آورد توضیح می‌دهد که زیرا روالِ کاری یا مطالعاتیِ این افراد با نوعِ کارِ کارمندی متفاوت است. امروزه شاهد هستیم که کارمندان در حال بیگانه شدن با کارِ عمیق‌اند و تمامیِ این وضعیّت برخاسته از ابزارهای شبکه‌ای مانند ایمیل، توییتر، فیس بوک و... است. به این معنا که این ابزارها موجب شده است تا نتوانیم چنانکه باید و شاید بر کارها و مسئولیت‌هایمان تمرکز داشته باشیم. 
در ادامه کتاب بیان می‌کند که «کارِ عمیق نکردنِ» کارمندان به معنای «کار نکردن» آنها نیست بلکه چه بسا امروزه کارمندان بسیار پرمشغله‌تر از پیش‌اند امّا این مساله با کار عمیق کردن متفاوت است. نویسنده به این دلیل کارِ کارمندی را از سلکِ کارِ عمیق نمی‌داند که این کارها سطحی‌اند، به هیچ عنوان مهارت‌های شناختیِ افراد را درگیر نمی‌کنند، با درگیر کردن بخش کوچکی از حواسمان می‌توانیم انجامشان دهیم، ارزش خاصّی تولید نمی‌کند و در بسیاری موارد می‌توان آنها را به یک ربات آموزش داد و جایگزین کرد. 
نکته‌ای که برایم جالب بود و نگرانم کرد این بود که نویسنده معتقد است در صورتی که تواناییِ کار عمیق در انسان از بین برود بازگرداندن و تحصیلِ مجدّد این توانایی غیر ممکن یا بسیار دور از دسترس است. به عبارت دیگر گوشیِ تلفن همراهِ من در حالِ از بین بردنِ توانایی کارِ عمیقِ من است. 
نویسنده می‌گوید قصد ورود به چالشِ موافقان و مخالفانِ فضای هوشمندِ جدید را ندارد. بلکه معتقد است این شرایط فرصتی است برای کسانی که نسبت به این شرایط آگاهند و اگر توجه داشته باشند می‌توانند از این شرایط به نحو احسن به نفع خویش استفاده کنند. 
شخص اگر بتواند عادت‌های «تمرکزگیر» را در خود از بین ببرد و به سمت کار عمیق حرکت کند خواهد توانست مهارتی را آموزش ببیند که با استفاده از همین فضای مجازیِ تمرکزگیر بدون محدودیت برای مهارتی که آموزش دیده است مخاطب پیدا کند. و نکته اینجاست که در همین جهانی که بهترین‌ها قادر به یافتن مخاطب خود هستند، متوسّط‌ها رها خواهند شد و بهترین‌ها هستند که دیده می‌شوند. درست همین‌جاست که اهمیّتِ «کار عمیق» درک می‌شود. 
بنابراین این کتاب دو مطلب را بیان می‌کند: نخست اینکه کار عمیق روز به روز کمتر می‌شود و دوم اینکه روزانه ارزش این کار در حال افزایش است در نتیجه آن افرادِ اندکی که کار عمیق را یاد می‌گیرند کسانی هستند که خواهند درخشید. 
در ادامه نویسنده راهکارهای بسیار کاربردی و نه آرمانی را به شما می‌دهد که بتوانید روزبه‌روز بیشتر در شرایطِ کار عمیق قرار بگیرید. چراکه این هدف «به مرور» حاصل می‌شود. 
کارهایی مانند مشخص کردنِ ساعت‌هایی مشخص، سراغِ گوشی نرفتن در همان لحظه‌ای که بی‌حوصله‌اید، ظرفیتِ چهارساعته‌ی کارِعمیق برای هر انسان و یک ساعت برای افراد مبتدی و نه بیش از آن، پیدا کردن هدفی که برایمان مهم است، شناسایی کارهای بی‌ارزش در رسیدن به آن هدف، مشخص کردن ساعت‌های استراحت (مانندِ چیت‌دی در رژیم غذایی)، لذت‌بخش کردنِ این رسیدن به کار عمیق نه تبدیل آن به یک کار طاقت‌فرسا، منظم کردن و روتین‌سازیِ کارها، مشخص کردنِ کارهای سطحی و عدم اجازه به کارهای سطحی جدید و... . 
همه‌ی این کارها و بیش از اینها را در قالب تکنیک‌ها و نکاتی بیان می‌شود که می‌توان با استفاده از آن به شرایط کار عمیق دست یافت. 
        
(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.