کتاب را در یک نشست خواندم. نمیدانم از چه باید بنویسم
احساساتم تبدیل به واژه نمیشوند، قلبم درد میکند.
قلبم برای آقای حسین و منیژه خانم درد میکند، برای محمدرضا بیشتر...
« دلتنگ بابا حسین بود و بهانه میگرفت و میگفت: چرا گوشی بابا حسین خاموشه؟ یه کسی بره پیش خدا بگه نمیشه بابا حسین با ما حرف بزنه؟»
فقط میدانم که دنیا به این خانواده خیـلی بدهکار است.