یادداشت نون.کاف
1404/4/28
برای پیدا کردن سال انتشار کتاب به اطلاعات ضد و نقیضی برخوردم، ولی حدودی بخوام بگم، این کتاب تقریبا صد سال پیش نوشته و منتشر شده! داستان با قالب طنز، به نقد گرایش به زبانهای خارجی و فراموشی زبان فارسی میپردازه. جالب اینجاست انتقادهایی که آقای جمالزاده توی داستانش مطرح کرده، فقط مخصوص جامعهی همون زمان نبوده؛ خیلی از اون رفتارها و طرز فکرها هنوز هم بین مردم هست –شاید با شکل و شمایل جدیدتر– ولی با همون ریشه. همین باعث شده این کتاب همچنان یه اثر زنده و امروزی به نظر بیاد، نه یه نوشتهی قدیمی و از مدافتاده. اگر کلمات عربی و فرانسهی شخصیتهای «شیخ» و «فرنگیمآب» رو نادیده بگیریم، زبان داستان در کل ساده و روونه. ولی یه جاهایی آقای جمالزاده از واژهها و اصطلاحات قدیمی یا کمتر شنیدهشدهی فارسی استفاده کرده که ممکنه برای بعضیها (از جمله خودم!) سخت باشه و لازم بشه چند بار بخوننش یا برن معنیشو دربیارن. البته این چیزیه که هم میتونه یه کم گیجکننده باشه، هم از اون طرف به داستان یه رنگوبوی خاص و ادبی میده. در کل، خوندن «فارسی شکر است» برام یه تجربهی شیرین و یه تلنگر قابل تأمل بود. هم از زبان طنز و جملههای بامزهاش لذت بردم، هم باعث شد کمی بیشتر به زبان فارسی و جایگاهش توی زندگیم فکر کنم.
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.