یادداشتهای مهدیه کوچک زاده (13)
دیروز
این سه جلد با سرعت برق و باد تموم شد و من همچنان در تعجبم که چطوری تونستم انقدر سریع بخونمش! با اینحال تاکید روی یهسری جزئیات توی این کتاب آخر یهکم اذیتم کرد. از اینا که بگذریم، واقعا ناراحتکننده بود که هری یهبار دیگه، یه شخص عزیز رو توی زندگیش از دست داد.
با نمایش یادداشت داستان این کتاب فاش میشود.
دیروز
نمیتونم بگم خیلی خوب بود ولی خیلی هم بد نبود. قبل از اینکه لندن رو ترک کنن داستان بامزهتر بود، بعدش یهکم لوس شد و واقعا نمیفهمم چرا شرلوک با واتسون اینطوری صحبت میکرد. البته این رو هم نمیفهمم که واتسون چرا اینقدر رفتارش "ناواتسونوارانه" بود! بعد هم یهجوری روی جلد نوشته کتابهای مجموعه مستقل و مشترکالمنافعن که من دنبال پایان بودم همینجا. یعنی باید تمام جلدها رو بخونم که ببینم ماجرای ناتالی خانم و تیم و تام به کجا میرسه؟
با نمایش یادداشت داستان این کتاب فاش میشود.