یادداشت‌های علی قاسمی 🇵🇸 (39)

ریشه ها
          بسمه نور
از آزادی تا طعم تلخ بردگی، 
و از بردگی تا طعم شیرین آزادی
در پروسه‌ی طولانیِ پنج نسل از آن هفت نسلی که الکس هیلی (نویسنده) به شکلی بسیار جذاب، داستان نیاکان آفریقایی‌اش  را در قالب رمان به تصویر می‌کشد...
ابتدا از آزادی؛ از جایی در دهکده ژوفوره در گامبیا در میان خانواده‌ای مسلمان که فامیلشان کینته بود؛ از مردی به نام امورو و همسرش که بینتا نام داشت و فرزندی که به تازگی متولد و نامش را کونتا گذاشته بودند. 
کونتا بر طبق فرهنگ غنی و آداب و رسومات خاص مردم آفریقا پرورش یافت؛ فرهنگی که به تمام تصوراتمان از مردم آفریقا خط بطلان می‌کشد و در بسیاری از موارد خواننده را به تحسین آن فرهنگ وا می‌دارد. 
هر پنج سالی که از عمر مردم دهکده میگذشت یک کافو محسوب میشد و کونتا پس از طی کردن کافوی اول و دوم و سوم [که نویسنده به نحو احسن به جزییات آن می‌پردازد] وارد بر کافوی چهارم شد و در همان کافو بود که توسط توبوب‌ها (سفیدپوستان آمریکایی) ربوده شد تا در آن ور آب به عنوان برده به اربابان آمریکایی فروخته شود و برای ارباب در مزرعه بیگاری بکشد.
 کونتا چندین بار اقدام به فرار کرد اما موفق نشد و بردگی تا نوه و نتیجه‌هایش ادامه یافت تا اینکه بالاخره با تحولاتی که به نفع سیاهان در آمریکا شکل گرفت، بردگی در جرج (نوه‌ی کونتا) و فرزندان جرج به اتمام رسید.
از نکات بارز در این کتاب میتوان به تقید اهالی ژوفوره به اسلام و نماز و احترام به والدین اشاره کرد. نکته بارز دومی که میتوان از آن نام برد شیوه تربیتی خاصی بود که مردم آن دهکده روی فرزندانشان اجرا میکردند، همچنین اصرار و تاکید کینته‌ها [و احتمالا سایر اقوام و خانواده‌های آفریقایی] بر معرفی و شناساندن خود و اجدادشان به فرزندانشان از دیگر نکات بارز این کتاب بود.
اما نکته‌ی مهمتر درد و رنجی است که با خواندن این کتاب از ظلم یانکی‌ها و سفیدپوستها بر سیاهان و بیگاری کشیدن از آنها به انسان منتقل می‌شود؛ به چه حقی کسی به خود این اجازه را می‌دهد مردمی را از وابستگان و اهل و عیالشان جدا کرده و برای منافع خود به استخدام در آورَد آن هم به فجیع ترین وضع ممکن؟! 
آن شلاقها که بر پیکر سیاهان آفریقایی در کشتی‌های توبوب‌ها وارد آمده و آن برخوردهای حیوانی در آن فاضلابی (کنایه از کشتی‌های پر از کثافت) که سیاه ها را با آن به غرب می‌فرستادند و آن آه و نفرین ها و همه‌ی آن دردها و دردسرهای دیگر که بر سیاهان وارد آمده  امروز در پیشگاه خدا و بشریت شهادت می‌دهند که رشد و توسعه‌ای که امروز غرب به آن می‌بالد، فاقد هرگونه ارزش انسانی و اخلاقی می‌باشد! 

و این تازه ورقی از کتاب پرحجم جنایات غرب بود...!
        

16

چهار اثر
          همین اول حرف آخر را بگویم:👇
«این کتاب ارزش خواندن ندارد»

کتابی که مدنظر شما بزرگواران است کتابیست در حوزه انگیزشی و جزء پرفروش‌ترین کتاب‌های ایران و جهان به شمار می‌آید. 

خواننده گرامی میداند که فروش بالا لزوما به معنای کیفیت بالا نبوده و چه بسا کتاب‌هایی که صرفا با هدف کسب درآمد بیشتر به چاپ و به فروش می‌رسند.

 کتاب حاضر نیز با اینکه از حق بی‌ بهره نیست و تکیه‌ی زیادی بر سپردن کارها به خدا و تفکر مثبت و ... دارد اما در تفسیر این سخنان دارای اشکالات زیادی بوده و سخنان عجیب و دور از واقعی مطرح میکند. فی المثل در جایی از کتاب میگوید: «اعتقاد شخصی من این است که آسانترین راه واگذاری مسئولیت به خداوند است.» خواننده محترم می‌داند که در این عالَم قانون اسباب و مسببات حاکم است و حکمت خداوند بر این قرار بوده تا هر جریانی که در این عالم اتفاق می‌افتد در چهارچوب سیستم اسباب و مسببات صورت پذیرید. خداوند بر طبق همین سیستم  انسان را دارای اختیار خلق کرده و به او نقش مهمی در ساخت سرنوشتش داده است. انسان از جانب خداوند مسئول است تا بیندیشد و درست عمل کند و به سمت تکامل تلاش نماید پس نمی‌تواند دست روی دست گذاشته تا برایش پیشرفتی به وجود آمده یا مشکل از سد راهش برداشته شود. او نمی‌تواند مسئولیت خودش را به خداوند تفویض کند  هرچند میتواند از خداوند کمک بگیرد و کمک کردن غیر از سپردن مسئولیت به خدا می‌باشد.
اشکال دیگر این کتاب این است که در موارد بسیاری به جای حل مسئله، دست به پاکسازی صورت مسئله می‌زند. نویسنده در جایی از کتابش می‌گوید:  «اگر کسی بدهکار است و یا از دیگران طلبی دارد این مسئله مبیّن آن است که اعتقاد به بدهی در ذهن نیمه هشیارش نقش بسته است.» حال راهکار نویسنده چیست؟ 
میگوید: «برای تغییر این وضعیت باید اعتقاد به بدهی را بی اثر کرد.» به همین راحتی! و به زنی که از مردی بابت طلبش گلایه مند بود توصیه میکند تا این عبارات را با خود بگوید: «بدهی را قبول ندارم. زیرا با ذهن الهی در تعارض است. هیچکس به من بدهکار نیست. همه‌ی حسابها پاک است...»

اینها دو اشکال عمده بر این کتاب و امثال این کتاب می‌باشد. البته اشکالات دیگری نیز وجود داشته که به همین مقدار بسنده می‌کنم و با توجه به اشکالات متعدد و غیرعلمی بودن مباحث، این کتاب را جزء کتاب‌های #زرد دسته بندی میکنم. 

در آخر از خواننده گرامی عاجزانه تمنا دارم  بر روی این گزاره که میگوید: «هر کتابی به یکبار خواندنش می ارزد» خط بطلان بکشد چراکه درست است بالاخره هر کتابی ممکن است بهره ای از حق را دارا باشد اما آنچه مهم است این است که کتابی که ضررش از نفعش بیشتر باشد در روحیه انسان تاثیر نامناسب گذاشته و او را از علم و واقعیت دور و حتی میتواند موجبات انحراف او را فراهم سازد و فرضا هیچ تاثیر منفی هم نگذارد همین‌که وقت انسان را باطل کرده و او را از کتابهای خوب و علمی محروم می‌سازد کافیست تا از مطالعه‌ی این کتابها اجتناب کند. 

 #هر_کتابی_را_نخوانیم 
#کتاب_خوب_بخوانیم
        

16

حسین (ع) از زبان حسین (ع): زندگی و زمانه امام حسین (ع) از زبان ایشان
          اصلا حسین جنس غمش فرق میکند
این راه عشق پیچ و خمش فرق میکند...

غم‌ها و غصه‌های  معنوی و عرفانی که از معرفت به حق و حقیقت حاصل میشود به حقیقت هیچ افسردگی و تنش و استرسی  به دنبال ندارد و بلکه برعکس نشاط آور بوده، انگیزه می‌بخشد، به راه می‌آورد، تربیت میکند و به انسان جان و جانان می‌بخشد. آن کس که نشستن پای روضه‌های اباعبدالله را منع میکند در حقیقت به خاطر جهان‌بینی مادی ای که دارد نمیداند و نمیفهمد این تفاوت را...

به حقیقت داستان حسین بن علی(ع) یک داستان عاشقانه است. معامله‌ایست که عاشق برای معشوقش(خدای متعال) انجام می‌دهد و در راه رسیدن به معشوق حماسه‌ها می‌آفریند. قاسم و عباس و علی اکبرها می‌دهد، از نوزاد شیرخواره‌اش عبور میکند و خودش را آماج تیرها می‌نماید. به راستی کدام عاشقی را می‌شناسید که اینگونه برای معشوقش جانفشانی کند؟! کدام عاشقی می‌شناسید که این چنین به معشوقش ارادت داشته باشد؟ کدام عاشقی را می‌شناسید که همانند حسین(ع) و به اندازه او طالب وصال معشوق خود باشد؟!  به راستی هیچکس را یارای رقابت با حسین(ع) نیست. 
و لعنت بر قوم ظالمین...
.
.
.
.
.
.
.
.
نویسنده در این کتاب صرفا از اسناد معتبر تاریخی استفاده کرده بود و این نقطه قوت کتاب است اما جنس صفحات نسبت به کتاب علی از زبان علی بی کیفیت‌ تر بود و همچنین به لحاظ ویراستاری و اشتباهات تایپی چندین اشکال داشت که به نظرم حالا زیاد مشکلات مهمی نبود. در کل از این کتاب راضی بودم و اوج این رضایت در غم و حسرت و بغض و اندوهی بود که در صفحات شهادت امام حسین(ع) و همچنین در صفحات اسارت بر من غالب شده بود و کیست که نداند اگر سقیفه نبود، چه بسا عاشورایی هم وجود نمیداشت. خداوند نگذرد از آنهایی که اهل بیت پیغمبر را از حقشان محروم کردند!
        

12

حقوق زن و مرد از دیدگاه اسلام: ازدواج موقت، تعدد زوجات
          با توجه به نکات زیر، به نظرم ایرادی که برخی به این کتاب در مورد مسئله چند همسری وارد کرده و گفته اند:  «اگر چند همسری در صورتی که جمعیت زنان بیشتر از مردان باشد مجاز است، پس اگر روزی جمعیت مردان نسبت به زنان زیاد شود، باید چندشوهری نیز مجوز بگیرد»،  حل میشود:
۱. اساسا فلسفه چندهمسری ارضای نیازهای جنسی نیست بلکه فلسفه های مهمتری دارد که در شرایط خاصی به وجود می آید. فلسفه هایی که هیچگاه برای زنان پدید نمیآید. مثلا یکی از آن فلسفه ها بحث حمایت مرد از زنی است که سرپرست ندارد و گرفتار سختی ها و مشکلاتی بوده و راهکار او شوهر داشتن است بگونه ای که کسی هم با او قرار نباشد ازدواج کند تا مشکلاتش را برطرف سازد. مرد در اینجا باید متعهد شود تمام شروط در ازدواج دوم را عملی ساخته و عدالت را در عمل بین همسرانش اعمال کند و بدون کم و کاستی، نفقه همسرانش را داده و به تمام حقوق همسرانش پایبند باشد. اما آیا این فلسفه برای یک زن هم به همین نحو وجود دارد تا بخواهد سرپرست مردی شده و او را تحت حمایتش قرار بدهد؟؟؟ پرواضح است که چنین چیزی وجود ندارد تا بخواهد دست یک مرددیگر راهم علاوه بر مردی که دارد بگیرد چرا که اصلا چنین نقشی را طبیعت بر عهده اش نگذاشته است و این مرد است که نقش حامی بودن را ایفا میکند نه زن. پس اگر فرضا جمعیت مردان روزی زیادتر شد، اینکه زن بخواهد با چند مرد ازدواج کند تا همه ی آن مردها صاحب زن شوند چیزی جز به خاطر ارضای شهوت جنسی مردان نخواهد بود درحالیکه در ابتدا گفتیم فلسفه چند همسری ارضای نیازهای جنسی نمیباشد. پس طبق این مبنا زن حق ندارد که چند شوهر داشته باشد.
۲. علت جامعه شناختی که شهید مطهری بیان نمودند زمانی قابل توجه است که مانعی سد آن قرار نگیرد. ایشان که این نکته را ذکر کرده  و فرموده اند نیاز به حکم چندهمسری زمانی که جمعیت زنان از مردان بیشتر باشد خود را نشان میدهد، در ادامه این نکته را هم با اقتباس از آیه قرآن متذکر شده اند که در  این صورت هم، مرد باید بتواند عدالت حداقل در ظاهر بین همسرانش را رعایت کند و حتی اگر ترس از رعایت نشدن عدالت را داشت حق ازدواج دوم و سوم و چهارم را ندارد حتی اگر موجب شود به آن زنانی که بیشتر از مردان اند، شوهر نرسد. پس بنابراین علت جامعه شناختی  (یعنی همان علتی که میگوید زنان چون در طول تاریخ جمعیتشان از مردان بیشتر بوده، اگر هر مردی تنها یک زن اختیار کند بسیاری از زنها بی شوهر میمانند پس باید مردان متاهل در اینگونه از شرایط دست به ازدواج دوم و سوم و چهارم بزنند) زمانی علت است که مانعی بر سر راه آن علت وجود نداشته باشد. به همین خاطر در خصوص چند شوهری شهید مطهری علت جامعه شناختی را زیرپا گذاشتند چرا که موانع مهمی بر سر راه بود که به هیچ عنوان نمیشود با وجود آنها حکم به چند شوهری را داد در حالیکه موانعی که در علت جامعه شناختی در مورد چند همسری وجود داشت، قدرتش در اندازه ای نبود که از ریشه و اساس حکم چندهمسری را ملغی نماید بلکه چندهمسری را محدود به قیود و شرایط خاصی کرده و سخت با هوسرانی مخالفت میکند. پس به همین خاطر از علت جامعه شناختی  میتوان در برخی موارد حکم به جواز چند همسری را داد اما هیچگاه نمیتوان این علت را در مسئله چند شوهری مطرح کرد به علت موانعی که در چند شوهری وجود دارد حال آنکه این موانع هیچگاه در چند همسری وجود نداشته است تا چند همسری را از اساس زیر سوال برده و خدشه به آن وارد کند...
        

14

مسئولیت و سازندگی
          یک کتاب پرمحتوا و بسیار مفیدِ تربیتِ اسلامی در قالب نثر ادبی👌
کتاب را جرعه جرعه سر بکش که هر جرعه‌اش کتابیست برای اینکه تو را به خودت بشناساند و تو آنگاه دیگران را به خودشان بشناسانی؛ که صالح شوی و دیگران را هم صالح کنی؛ که راه را درست تشخیص دهی و راهنمای دیگران در انتخاب راه درست قرار گیری! که تربیت شوی و زمینه تربیت دیگران را فراهم کنی! آری تو یک شخص نیستی بلکه ارتباطاتی با پیرامونت داری پس به اندازه یک امت میتوانی تاثیرگذار باشی! پس باید خودت را ساخته و در حد توانت زمینه‌ی ساخت انسان‌های دیگر را هم فراهم کنی و این جز با تعقل و تفکر صحیح و با عمل و جهت‌دهیِ درست آن و جز با  شناخت روحیه‌های مختلف و شناخت روش های متنوع و بکارگیری آن روش‌ها در محل مناسب امکان پذیر نمی‌باشد. 

*جزء آن دسته از کتابهاییست که با یک‌بار خواندن تمام نمیشوند و باید چندباره خوانده شوند تا از تمام جرعه‌هایش بهره‌مند گشت. و صد البته بهره‌مندیِ واقعی زمانی اتفاق خواهد افتاد که داده‌ها به استفاده برسند و مفاهیم به عرصه عمل وارد شوند.
        

20