یادداشتهای نیایش (14)
16 ساعت پیش
رمانی پرحادثه و پرتلاطم به قلم اکسی اوه (Axie Oh) که شما را میخکوب میکند! در افسانههای کهن کرهای آمده است که هرگاه خدای دریا با طوفانهای وحشتناک و رعدوبرقهای هولناک، خشم خود را از زمینیها نشان داد، باید با قربانی کردن عروس دریا او را به آرامش برسانیم. هر سال وقتی که طوفانهای سهمگین دریایی ساحل را به زیر آب میبرد، مردم دختری را بهعنوان عروس دریا انتخاب کرده و به پیشگاه او تقدیم میکنند تا به این شکل از نابودی سایر انسانها جلوگیری کنند. ماجرای کتاب دختری که به اعماق دریا افتاد (The Girl Who Fell Beneath the Sea) براساس همین افسانه و واکنش مردم در برابر آن جلو میرود. دوست دارید چه کتابی معرفی کنم؟ بهم بگید و کامنت بزارید!!!!
با نمایش یادداشت داستان این کتاب فاش میشود.
دیروز
داستان کتاب دربارهی تام، پسربچهی بازیگوشی است که بسیار ماجراجو است و این ماجراجوییها همیشه کار دستش میدهد. او با خالهاش پولی در روستــایی کنار رودخـانه میسیسیپی زندگی میکند. دوست صمیمی او هاکلبری فین است. هاک پسر بیقیدی است که خانواده مناسبی ندارد. یک شب که آنها در گورستان هستند اتفاق عجیبی میافتد که آنها نباید میدیدند. از آن لحظه آنها احساس وحشت کردند و قسم خوردند که ماجرا را به کسی نگویند.
با نمایش یادداشت داستان این کتاب فاش میشود.
دیروز
هر ساله مردم برای حفاظت خود از جادوگری که در دل جنگل هست ، نوزادی را به عنوان قربانی در انجا رها میکنند مردم امیدوار این هستند که نوزادان باعث شوند پیر زن جادوگر که اسمش زان است به انها اسیبی نرساند اما مردم سخت در اشتباه بودند ، زان بر خلاف چیزی که مردم فکر میکردند قلبی صاف و پاک و مهربانی بسیار ، نوزادان را از دل جنگل نجات میدهد و برای مدتی از انها مراقبت میکند . زان برای سیر کردن نوزادان از نور ستاره استفاده میکرد و پس از مدتی زان نوزادان را به خانواده هایی مهربان میداداما شخصیت اصلی این کتاب هم یکی از همین نوزادان است که او دختر است و اسمش لونا است و داستان اینجا به اتمام نمیرسد بلکه لونا زندگی متفاوت تری نسبت به دیگر نوزادان داشته است . جادوگر پیر یا همان زان به لونا اشتباهی به جای نور ستاره نور ماه را میدهد و از انجایی که ماه قدرت بسیار زیادی دارد ، پس لونا هم به قدرت بسیاری دست پیدا میکند . لونا بزرگتر و بزرگتر شد و هر چه بیشتر بزرگتر میشد جادوی او هم بیشتر میشد و او متوجه میشود که در اینده ای نزدیک ناچار است برای محافظت از خودش و عزیزانش از این جادوی فوق العاده استفاده کند.
با نمایش یادداشت داستان این کتاب فاش میشود.
دیروز
کتاب «موسیقی استخوان» نوشته دیوید آلموند، داستانی فراواقعگرایانه است که حول محور دو نوجوان به نامهای سیلویا و گابریل میگردد. این داستان به پیوند انسان با طبیعت و بازگشت به خویشتن خویش میپردازد. سیلویا که به همراه مادرش به منطقهای دور از شهر نقل مکان کرده، در طبیعت با گابریل آشنا میشود. گابریل، پسری که با موسیقی استخوانهای باستانی آشناست، سیلویا را به رازهای طبیعت و پیوند عمیق انسان با آن پیوند میدهد. آنها با هم از استخوان گاومیشی مرده، فلوتی میسازند و از این طریق، امید را به دنیا هدیه میدهند. خلاصه داستان: سیلویا، دختری خجالتی، به همراه مادرش به منطقهای دور از شهر نقل مکان میکند. در آنجا با گابریل آشنا میشود که او را با طبیعت و اسرار آن آشنا میکند. آنها با هم از استخوان گاومیشی فلوتی میسازند و با موسیقی آن، امید را به دنیا بازمیگردانند.
با نمایش یادداشت داستان این کتاب فاش میشود.