یادداشت‌های 𝒜𝓉ℯ𝓃𝒶 (7)

همسر دوست داشتنی من
        خب بالاخره تموم شد... و فقط میتونم بگم آخرش به شدت پشم ریزون بود.
از صفحه ۱۸۰ به بعد روند یکم کند شد و از وقتی ملیسنت ماجرا رو به شوهرش گفت و شوهرش مشتاق شد و دیگه اون ترس رو نداشت من رو خسته کرد و دیگه اون جذابیت قبل رو برام نداشت ولی یهو فصل آخر من رو سوپرایز کرد و خیلی پایانش رو دوست داشتم 
      

با نمایش یادداشت داستان این کتاب فاش می‌شود.

0