یادداشت‌های محمدعلی حامدی (1)

          وقتی بیگانه رو خوندم واقعا تعجب کردم چرا اینقدر کامو ناشیانه این اثر معروفش را به اتمام رسانده بود 
شخصيتي که در طول بیگانه برای مورسو  ساخته شده بود هرگز امکان نداشت چنین ری اکشنی رو نسبت به حرف های پدر روحانی به عنوان آخرین حرف هایش بیان کند 
باخودم‌گفتم انگاری که کامو هم از دست مورسو حرصش در آمده و در لباس مورسو با زبان اون باتوجه به خواسته مخاطب تمام عقده ها را به بیرون می‌ریزد 
ولی ولی ولی سیزیف به قطع اسطوره ای ست که اون بن مایه فکری پشت بیگانه را بیرون کشید و آشکار کرد حالا می‌توانم از مورسو انتهای بیگانه دفاع کنم!!!!
اما بعد درمورد "اسطوره سیزیف"؛
این جستار فلسفه تفکر و طرز دید  کامو رو از دیگر اگزیستانسیالیسم های دگر جدا کرد و آنها را متهم به خودکشی فلسفی که حوری خودباختگی فلسفی ست متهم کرد 
که زندگی از بن پوچ است و این تراژدی نتیجه واکنش میان انسان و جهان پیرامون اوست 
اما نباید پوچی را از یاد برده یا توجهی به آن نکرد هرگز!!
باید با پوچی روبه رو شد و آن را پذیرفت 
اما این پذیرفتن به معنای تسلیم شدن و دست از تلاش کشیدن برای یافتن معنای زندگی نیست .
این واقعا یک تناقضی ست فلسفی که کامو برای پوشاندن آن  این جمله مهم را به کار می‌گیرد؛ " ... سؤال اینکه کیستم و چیستم آنقدر پیچیده است که جهان ما از پاسخ دادن به آن ناتوان می باشد..."

جستاری دربرابر پنداشت خوشبختی سیزیف 
محمدعلی حامدی
        

30