یادداشت‌های مرضیه زارع (6)

          بدون هیییچ گونه اغراقی هییییچ کتاب یا رمانی رو تا این اندازه دوست نداشتم  و به جرئت میتونم بگم من توی این فانتزی قشنگ و عاشقانه سالهاست گیر افتادم و انگار که با اونها زندگی میکنم 
شخصیت عزیزم حامی رو که الهی نسلش زیاد بشه و نصیب ماهم بشه 😁 رو خیلی دوست داشتم ، همراز رو با اینکه چالش های اون رو توی زندگیم تجربه نکردم با تماااام وجود درک میکردم ، دلم واسه عاشقانه های سیاوش می‌رفت از اینکه از آرزوهاش گذشت واسم خیلی شجاعانه و خیلی عجیب بود ...
دردهای فریده خانم ، بچه ها و حامد رو درست روی قلبم حس میکردم زمانی که حامد واسه رها گریه میکرد ، زمانی که سرخورده و پشیمان بود ولی خیلی راه داشت تا بتونه کارهاشو جبران کنه ، همه رو حس میکردم انگار که منم عضو نادیدنی و نامرئی از اون خانواده بودم 
خلاصه که میگن یه سیب رو بندازی بالا هزار تا چرخ میخوره ولی اینو می‌دونم که تا ابد قلبم واسه جمله به جمله ی این کتاب و شخصیت هاش می تپه و ممنونم خانم پاکپور که اینجوری این عشق قشنگ رو به تصویر کشیدی و قلبمون رو اکلیلی کردی ❤️❤️❤️
        

1

        راستش با تصور اینکه کتاب دو جلده جلد اول رو خریدم و خوندم ولی بعد که توی نت می‌گشتم متوجه شدم که کتاب در اصل پنج جلده و دو جلد اول راجع به فابله ( فابل ، همنام ) جلد سوم با اسم آخرین میراث  و جلد چهارم به اسم سینت یعنی پدر فابله( ولی بیاید قبول کنیم فیبل درست تر و قشنگ تره) و در آخر جلد پنجم با اسم دریفت راجع به کوی و ولا هست ولی انگار اسپین آف ها ترجمه نمی شوند!!!

حالا میمونه متن کتاب ، واقعا حال و هوای دریا نوردی می داد این کتاب و زیرکی و زرنگی شخصیت اصلی رو تحسین می کردم یه جاهای دلم واسه سینت خییلی می سوخت و یه جاهایی لعن و نفرینش می کردم ... در هر صورت ما توی خماری موندیم تا جلد بعد و بی نهایت  امیدوارم آخرش اینجور بشه که بگیم آخیییش بالاخره یه پایان درست و حسابی ...
      

با نمایش یادداشت داستان این کتاب فاش می‌شود.

5

        من تا به حال تجربه خوندن کتاب جنایی رو نداشتم پس به عنوان یه تازه وارد توی این ژانر میتونم بگم خوب بود ولی مواردی هم بود که نویسنده انگار فراموش کرده بود مثل سرویس بهداشتی اتاق میلی که بعدش دیگه اثری ازش نبود یا اینکه اندرو چندروزی که توی اتاق زندانی بود فقط یه پیام از طرف مادرش داشت دیگه نه همکاری نه دوستی نه همسایه ای کسی پیگیر نشد ببینه این چرا چند روزه نیست ، دیگه اینکه آخرش هم نویسنده حوصله نداشت و پلیس پرونده رو جای پدر یکی از دخترای موردآزار قرار گرفته گذاشت تا همه چی رو ختم به خیر کنه حالا شاید بگید من که اینهمه انتقاد کردم چطور میتونم بگم کتاب خوبیه که اونم باید بگم نظر شخصیم هست و با توجه به همهٔ اینها من بازم قلم نویسنده رو دوست داشتم 
      

با نمایش یادداشت داستان این کتاب فاش می‌شود.

1

         مختصر و مفید بگم فکر میکردم دارم از رمان های زمان نوجوانی میخونم 
داستان روند مشخصی داشت و با خوندن همون سی صفحه اول شما تا انتهای داستان رو متوجه می شدید ( این کتاب رو از کتابخانه امانت گرفته بودم)...




*خطر اسپویل*
داستان راجع به دختر پرستاری به نام مارگارت هست که به خاطر ناراحتی و خستگی از یکنواختی زندگیش قبول میکند که پرستار شخصی پیرمردی در روستایی زیبا شود 
در آنجا با افراد خانواده صمیمی و مثل عضوی از آنها شده و در همین حین دلباخته پسر بزرگ خانواده ، ریچارد می شود 
ریچارد پسر بی قید و بندی ست که با تلاش بسیار کارخانه پدرش را رونق بخشیده و حالا بسیار ثروتمند است و ثروت و جذابیتش باعث شده او هرچه که اراده کند در اختیار داشته باشد 
مارگارت با وجود علاقه اش به ریچارد به او اجازه سواستفاده نمی‌دهد و همین نخواستن ها ریچارد را ...

      

با نمایش یادداشت داستان این کتاب فاش می‌شود.

0

          شاید حقیقتا نیازی نبود بین این همه نظرات ، افراد و دیدگاه های مختلف اظهار عقیده میکردم ولی این کتاب برای من تجربه خوبی بود  هرچند باید اعتراف کنم موقع خریدنش وسواسی برای ترجمه به خرج ندادم  و بعدها همین موضوع چقدر آزرده ام کرد ...( خرید از انتشارات فرعی اشتباه محضه ) 
این کتاب رو با کمی بی حوصلگی و صبر نسبتا زیااد خوندم چرا که مدام از خودم می پرسیدم چرا من باید صدسال از زندگی یک خانواده و تک تک افرادش رو بخونم ؛ چه لزومی داره که کتابی این همه شخصیت داشته باشه و من بخوام در مورد زندگی همهٔ اونها بدونم و جواب سئوالم رو تنها زمانی گرفتم که آخرین صفحه کتاب رو خوندم و تاازه اون زمان بود که به زیرکی نویسنده پی بردم و ایدهٔ کلی کتاب رو تحسین کردم . البته این رو باید در نظر بگیریم که کتاب چهارچوب روابط رو خیلی از حد گذرونده  تا حدی که با خوندن بیشتر قسمتها مغزم سوت می‌کشید و چند خط جلو می‌ رفتم ...
خلاصه که خواهرم/برادرم این کتاب رو  به عنوان یکی از ادبیات کلاسیک های جهان بخون حتی اگر چیزی هم بهت اضافه نکنه تورو با انواع شخصیت های مثبت یا منفی توی کتاب همراه می‌کنه و شناختن انواع و اقسام آدم ها به نظرم ارزشمنده ...
        

0