یادداشتهای مرضیه زارع (6)
1403/5/6

فابل جلد 1
4.1
112
راستش با تصور اینکه کتاب دو جلده جلد اول رو خریدم و خوندم ولی بعد که توی نت میگشتم متوجه شدم که کتاب در اصل پنج جلده و دو جلد اول راجع به فابله ( فابل ، همنام ) جلد سوم با اسم آخرین میراث و جلد چهارم به اسم سینت یعنی پدر فابله( ولی بیاید قبول کنیم فیبل درست تر و قشنگ تره) و در آخر جلد پنجم با اسم دریفت راجع به کوی و ولا هست ولی انگار اسپین آف ها ترجمه نمی شوند!!! حالا میمونه متن کتاب ، واقعا حال و هوای دریا نوردی می داد این کتاب و زیرکی و زرنگی شخصیت اصلی رو تحسین می کردم یه جاهای دلم واسه سینت خییلی می سوخت و یه جاهایی لعن و نفرینش می کردم ... در هر صورت ما توی خماری موندیم تا جلد بعد و بی نهایت امیدوارم آخرش اینجور بشه که بگیم آخیییش بالاخره یه پایان درست و حسابی ...
با نمایش یادداشت داستان این کتاب فاش میشود.
1403/5/6
من تا به حال تجربه خوندن کتاب جنایی رو نداشتم پس به عنوان یه تازه وارد توی این ژانر میتونم بگم خوب بود ولی مواردی هم بود که نویسنده انگار فراموش کرده بود مثل سرویس بهداشتی اتاق میلی که بعدش دیگه اثری ازش نبود یا اینکه اندرو چندروزی که توی اتاق زندانی بود فقط یه پیام از طرف مادرش داشت دیگه نه همکاری نه دوستی نه همسایه ای کسی پیگیر نشد ببینه این چرا چند روزه نیست ، دیگه اینکه آخرش هم نویسنده حوصله نداشت و پلیس پرونده رو جای پدر یکی از دخترای موردآزار قرار گرفته گذاشت تا همه چی رو ختم به خیر کنه حالا شاید بگید من که اینهمه انتقاد کردم چطور میتونم بگم کتاب خوبیه که اونم باید بگم نظر شخصیم هست و با توجه به همهٔ اینها من بازم قلم نویسنده رو دوست داشتم
با نمایش یادداشت داستان این کتاب فاش میشود.
1403/3/1
مختصر و مفید بگم فکر میکردم دارم از رمان های زمان نوجوانی میخونم داستان روند مشخصی داشت و با خوندن همون سی صفحه اول شما تا انتهای داستان رو متوجه می شدید ( این کتاب رو از کتابخانه امانت گرفته بودم)... *خطر اسپویل* داستان راجع به دختر پرستاری به نام مارگارت هست که به خاطر ناراحتی و خستگی از یکنواختی زندگیش قبول میکند که پرستار شخصی پیرمردی در روستایی زیبا شود در آنجا با افراد خانواده صمیمی و مثل عضوی از آنها شده و در همین حین دلباخته پسر بزرگ خانواده ، ریچارد می شود ریچارد پسر بی قید و بندی ست که با تلاش بسیار کارخانه پدرش را رونق بخشیده و حالا بسیار ثروتمند است و ثروت و جذابیتش باعث شده او هرچه که اراده کند در اختیار داشته باشد مارگارت با وجود علاقه اش به ریچارد به او اجازه سواستفاده نمیدهد و همین نخواستن ها ریچارد را ...
با نمایش یادداشت داستان این کتاب فاش میشود.