یادداشت مرضیه زارع

         مختصر و مفید بگم فکر میکردم دارم از رمان های زمان نوجوانی میخونم 
داستان روند مشخصی داشت و با خوندن همون سی صفحه اول شما تا انتهای داستان رو متوجه می شدید ( این کتاب رو از کتابخانه امانت گرفته بودم)...




*خطر اسپویل*
داستان راجع به دختر پرستاری به نام مارگارت هست که به خاطر ناراحتی و خستگی از یکنواختی زندگیش قبول میکند که پرستار شخصی پیرمردی در روستایی زیبا شود 
در آنجا با افراد خانواده صمیمی و مثل عضوی از آنها شده و در همین حین دلباخته پسر بزرگ خانواده ، ریچارد می شود 
ریچارد پسر بی قید و بندی ست که با تلاش بسیار کارخانه پدرش را رونق بخشیده و حالا بسیار ثروتمند است و ثروت و جذابیتش باعث شده او هرچه که اراده کند در اختیار داشته باشد 
مارگارت با وجود علاقه اش به ریچارد به او اجازه سواستفاده نمی‌دهد و همین نخواستن ها ریچارد را ...

      
2

0

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.