یادداشت‌های آنه هلمز؛ (8)

همین چند ر
          همین چند روز پیش توی مدرسه تمومش کردم:)
الآنم دادمش به یکی از دوستانم که بخونتش.
داستان  جالبی داشت . شخصیت پردازی تا حد قابل پذیرشی خوب بود و شخصیت ها دوست داشتنی بودن؛)
(شخصیت های مورد علاقه اینجانب: شن برای بامزگیش و رن برای شجاعتش)
یک از نکات مثبتی که داشت این بود که از همون اول رفت سراغ اصل قضیه و خیلی بهش کش نداد!
و اما نکات منفی.،
یکی اینکه روند پیشرفت داستان در ابتدا سرعت معقولی داشت ولی باز یه جا به بعد احساس کردم خود نویسنده خسته شده و میخواد سریع عاشق و معشوق رو بهم برسونه 
و  برای همین سرعت اش از یه بخشی در حال رقابت با نور بود‌.
مثلاً من اصلا نفهمیدم که دو جفت عاشق پیشه کی احساسات عاطفی بهم پیدا کردن؟
این نکته منفی اش بود.
و اینکه عاشقانه اش بر فانتزیش غالب بود که از نظر من مشکلی نیست.
ولی در کل داستانش رو دوست داشتم و پشیمون نیستم که خوندمش.
به شما هم پیشنهاد میکنم که بخونینش چون اونقدر بد نیست که نخوای خودش رو تجربه کنی و کتابهای داستانی باید جوری باشن که ازشون لذت ببری.
و به اندازه  حجم داستان و زحمت نویسنده اون لذته رو خواهی برد .
ممنون،


آنه هلمز؛


پ.ن:فقط به من بگین چرا هر جا رن می‌رفت این یارو ثور(یا شایدم سور یا صور یا نمی‌دونم) سر از توی یعقش در میاورد؟

        

1