یادداشت‌های محمد جواد زاهدی (13)

          خوبی های این کتاب از این قبیل است که نثر سنگین و ادبی داشت و در قیاس با نثر آن زمان که در کتاب به تصویر کشیده شده بود تقریبا درست بود و دیگر اینکه در بعضی موارد معدود مطالب خوبی را بیان کرده بود و حس و حال آن زمان را هم توانسته بود دست و پا شکسته به طور خوبی نمایش دهد و دیگر خوبی این کتاب واژه نامه اش بود که در پایان تقریبا تمامی کلمات سخت کتاب را تحت پوشش خود قرار می داد و دیگر خوبی این کتاب موضوعش است که می تواند به عنوان موضوعی جالب استفاده شود 
در وصف بدی های این کتاب می توان گفت که یک مقدار از عبارت های تکراری و موضوعات تکراری زیاد استفاده شده بود و به همین دلیل اصلا مطلب خاصی در آن بیان نشده بود در حالیکه با این موضوعی که این کتاب داشت می توانست یک مقدار از محتوای بیشتری برخوردار باشد و همین بی محتوا بودن در مواقعی آدم را به مقدار کمی دل زده می کرد
در کل کتاب بدی نبود و شاید تنها به علت نثرش ارزش خواندن داشته باشد آن هم نه به علت اینکه نثرش روان است بلکه به این علت که نثر سنگینی دارد و به‌نظرم به غیر از این قسمت در باقی موارد کتابی به شمار می آید که خیلی چیزی برای ارائه ندارد
        

2

        این کتاب  راجب مردی بود که تا زمان پیری خیلی کارها را شروع کرده و به پایان نرسانده بود و  به طور اتفاقی صاعقه ای به سرش برخورد می کند ولی او به جای اینکه بمیرد  زنده می ماند و بافت هایش شروع به ترمیم می کنند و حافظه و قدرت ذهنش چندین برابر می شود و دوباره جوان می شود و در واقع عمری دوباره به او اعطا می شود و به یک فرا انسان تبدیل می شود 
در کل  کتاب بدی نبود و  نثر روانی داشت و داستانش هم بد نبود ولی موضوعیت خاصی نداشت و در این کتاب فقط یک سری از آداب و رسوم ها و چیز های دیگر که شاید خیلی به چشم نمی آید  آورده شده و همین عامل باعث می شود که به نظر من  می توان وقتی که برای خواندن این کتاب گذاشته می شود را برای کتاب بهتری گذاشت و در واقع خواندن این کتاب شاید آنقدرها ارزشش را نداشته باشد
      

با نمایش یادداشت داستان این کتاب فاش می‌شود.

5