یادداشت‌های محمدحسین صرفی پور (27)

            مرحوم حسن عرفان را از سالها پیش می شناختم.
آدمِ پر احساسی که می سوخت تا بفهمد و بفهماند.
وقتی موعظه می کرد ، دلسوزی را از سوز صدایش می شد فهمید.
از حسرتهایم درباره او بگویم ؛ حسرتم درباره او این است که عمرش کفاف اتمام شرح بر «مطول المعانی» را نداد و نیمه کاره باقی ماند.
این کتاب ، شرحی است پارسی بر کتاب «مختصر المعانی» - نسخه خلاصه شده «مطول المعانی» - که درباره «شیوه شیوایی» است.
در این کتاب ؛ برای اولین بار با روشی نوین از آموزش «بلاغت و شیوایی» روبرو می شوید ؛ گویی مرحوم حسن عرفان دست شما را می گیرد و به دنیای سرسبز روح خودش می برد ؛ یک جا از حالِ نویسنده برایتان می گوید ، یک جا غرق در شیرینی اشعار پارسی می شوید و یکجا دلسوزانه روی تخته سنگی دست های شما را در دستان کوچک و گرمش می فشارد و نصیحتی عاشقانه را به جانتان هدیه می کند.
یادم نمی رود ؛ اولین بار وقتی بعد از بیان «موانع شیوایی» برایم گفت که «عزیزم! یکی از موانع شیوایی به کار بردن کلمات زشت است!» برق از سرم پرید ؛ آیا این مرد همان ادیب شهیر است؟ چرا باید در هنگامه تدریس ادبیات دلش برای قلبِ زار ما بسوزد؟
خواندنش را به همه کسانی که دوست دارند ظرافت های قرآن و روایات را به جان بفهمند توصیه میکنم.
          
                این کتاب کم یاب و گمنام را تابستان خواندم.
این کتاب ، از کتابهای «نگاشته شده» استاد است نه پیاده شده سخنرانی ها.
نگارنده در این کتاب ، با قلمی لطیف و بسیار نزدیک به نثر معیار ابتدا انسانِ ساخته شده توسط فرهنگ غرب - که خودش آن را انسان ساخته شده توسط «فرویدها» می نامد - را معرفی می کند سپس لقمان حکیم را بعنوان یک نمونه تربیت شده توسط فرهنگ الهی با انسان غربی مقایسه می کند.
قلم روان است ، محتوا مترقی است ، نگارنده مطلع و مسلط است ، دسته بندی خوب است - البته شاید در میانه کتاب متوجه دسته بندی اصلی شوید - و بعید است هنگام مطالعه خسته شوید.
خواندنش را به همه اهل تفکر پیشنهاد میکنم.
        

با نمایش یادداشت داستان این کتاب فاش می‌شود.