یادداشتهای بهناز نوجوان (6) بهناز نوجوان 1404/4/18 مرگ ایوان ایلیچ لی یف نیکالایویچ تولستوی 4.2 402 ولی آخر اینهمه رنج برای چیست؟ دلیلی نیست برای هیچ! 0 2 بهناز نوجوان 1404/4/18 کافکا در کرانه هاروکی موراکامی 3.9 94 برای این کتاب فقط یک جمله از خود کتاب که از زبان دو شخصیت گفته شد: مضمونش این که تو زندگی اتفاقایی میفته که ازشون سر در نمیاریم و من این حس رو نسبت به این کتاب داشتم آخرش که تموم شد زل زدم به دیوار خوشحال از مسیری که اومدم آگاه به اینکه زندگی ادامه داره و آگاه تر نسبت به اینکه قرار نیست از همه چی سر دربیارم 0 1 بهناز نوجوان 1404/4/6 چگونه کتاب بخوانیم چارلزلینکن ون دورن 3.6 14 یادداشتهای زیادی از این کتاب برداشتم که دوست دارم اگر فرصتی دست داد همهش رو به اشتراک بذارم اما اگر یک جمله بخوام بگم در کنار خیلی چیزها که یاد گرفتم باید بگم کتاب در آب و تاب دادن اضافی به موضوعات خیلی دست و دلباز عمل کرده بود که میتونست نکنه ؛) فعلا همین 0 1 بهناز نوجوان 1404/3/26 شگفتیهای خواربار فروشی نامیا کیگو هیگاشینو 4.8 7 معجزه خواروبار فروشی نامیا اولین تجربه من از ادبیات ژاپن بود که من رو به این ادبیات علاقمند کرد. دوست داشتم آخر کتاب به جواب بعضی از سوالهام برسم اما نشد کتاب شروع ووسط قوی داشت اما پایانش به زعم من کمی سرسری بود. هنر نویسنده در بهم پیوند دادن داستانها رو دوست داشتم توصیه میکنم مخصوصا به خواننده های نوجوان 0 3 بهناز نوجوان 1404/3/14 تا بهار صبر کن، باندینی جان فانته 4.0 10 برای من خوندن کتابهایی که راوی اونها یک پسربچه است جذابیت خیلی زیادی داره. سادگی نگاهشون به دنیا و مسائل و عمیق نشدن اونها احساسات و اتفاقات و اینکه در لحظه میتونن حواسشون رو از چیزهای خیلی مهم به چیزهای خیلی پیش پاافتاده پرت کنن برای من شگفت انگیزه… تا بهار صبر کن باندینی یکی از سری چهارجلدی جان فانته بود که خوندنش من رو با مرزهای جدیدی از هنر نویسندگی آشنا کرد اینکه بتونی بدون شعار و جملات گل درشت، فقر و نداری و خیانت و پذیرش در جامعه و پایبندی به ریشهها رو به تصویر بکشی، اون هم صرفا در قالب دیالوگها واقعا هنره! البته تشکر ویژه از اقای محمدرضا شکاری که خیلی زیبا تونسته بود همپای نویسنده این زیبایی رو به تصویر بکشه حتما این کتاب رو توصیه میکنم و البته سه جلد بعدی رو هم خواهم خوند. 0 26 بهناز نوجوان 1404/2/15 یوزپلنگانی که با من دویده اند بیژن نجدی 3.8 83 گذر روزها رو میشه این اندازه زیبا توصیف کرد؟ «گاهی یکی از شنبهها را میدیدم که از کوچهای بیرون میآمد و سر میخورد توی یک کوچه دیگر، همانجا غروب میشد و از همانجا هم میرفت... 0 1