بریدههای کتاب زینب خاکباز مقدم زینب خاکباز مقدم 1404/5/13 قبله کعبه زاد جلد 1 حامد کاشانی 4.8 5 صفحۀ 43 1 1 زینب خاکباز مقدم 1404/4/7 زیر ساعت حرم مریم سقلاطونی 4.0 1 صفحۀ 121 من عاشق سکوتم و کم حرف میزنم هروقت دلشکستهترم حرف میزنم از تو شنیدهام که حریم خداست دل با تو از آستان حرم حرف میزنم مثل «فروغ» دلخوش یک شام تیرهام وقتی که از نهایت غم حرف می زنم من عاشق سکوتم و رنجی همیشگی با لهجهی سیاهقلم حرف میزنم دریا تویی و رود منم؛ رود رهگذر یک روز میرسیم به هم حرف میزنم آن وقت در کنار تو آرام میشوم آن وقت با زبان دلم حرف میزنم این نامه چند خط غم هر روزهی من است من شاعرم... به لحن قلم حرف میزنم مریم سقلاطونی 0 0 زینب خاکباز مقدم 1404/4/7 زیر ساعت حرم مریم سقلاطونی 4.0 1 صفحۀ 119 پر کن دوباره کیل مرا، ایّها العزیز! دست من و نگاه شما، ایّها العزیز! رو از من شکسته مگردان که سال هاست رو کرده ام به سمت شما، ایّها العزیز! جان را گرفته ام به سرِ دست و آمدم از کوره راه های بلا، ایّها العزیز! وادی به وادی آمده ام، از درت مران وا کن دری به روی گدا، ایّها العزیز! چیزی که از بزرگی تو کم نمی شود این کاسه را...فَاَوفِ لنا، ایّها العزیز! ما، جان و مال باختگان را رها مکن بگذار بگذرد شب ما، ایّها العزیز! خالی تر از دو دست من این چشم خالی است محتاج یک نگاه شما، ایّها العزیز! 0 0 زینب خاکباز مقدم 1404/4/6 زیر ساعت حرم مریم سقلاطونی 4.0 1 صفحۀ 89 پای زخم آلود من... طاقت بیاور می رسی صبح فردا محضر ارباب بی سر می رسی صبح فردا پابه پای اشک بانوی دمشق زخمی و رنجور... پابوس برادر می رسی ای دل بی تاب من... آرامشت را حفظ کن شک نکن فردا به آن غوغای محشر می رسی چشم گریانم! صبوری کن که پیش از افتاب روبروی صحن گلهای معطر می رسی چشم در چشم هزار آیینه ی بیرق به دوش وقت ندبه، در حرم های مطهر می رسی یک قدم مانده به مقتل خوانی سید حکیم زیر باران... روضه ی پاک و منور... می رسی یک قدم باقی ست تا آن اجتماع قلبها می رسی ای دیده! با شور مکرر می رسی پای تاولناک من! ممنونم از همراهی ات ظهر فردا مرقد گلهای پر پر می رسی رود رود گریه و لبیک و بیرق های سرخ یک ستون مانده... به آن دریای احمر می رسی کربلا... وقت اذان ظهر... روز اربعین لحظه ی ذکر مصیبت های خواهر می رسی عطر یاس دلنشینی می وزد در بادها پای من روزی به خاک پاک مادر می رسی... صبح نزدیک است... آری... صبح موعود عزیز مطمئن هستم به آن روز مقدر می رسی... 0 1 زینب خاکباز مقدم 1404/3/25 ترجمه الغارات؛ سال های روایت نشده از حکومت امیرالمومنین (ع) ابراهیم بن محمد ثقفی 4.7 180 صفحۀ 281 سیرهٔ شخصی امیرالمؤمنین علیه السلام امام صادق علیه السلام فرمود: علی علیه السلام بین دو کار که هر دو مورد رضایت خدا بود، همیشه کار سختتر را انتخاب میکرد. 0 1 زینب خاکباز مقدم 1403/7/14 درگوشی های عاشقانه؛ ترجمه روان مناجات خمس عشر امام سجاد علی بن حسین 4.8 16 صفحۀ 11 0 7 زینب خاکباز مقدم 1403/5/21 شبدر چهارپر کبری موسوی قهفرخی 3.3 2 صفحۀ 33 0 3 زینب خاکباز مقدم 1403/5/18 لبخند من انتقام من است جوا آدویچ 3.1 5 صفحۀ 179 1 1 زینب خاکباز مقدم 1402/6/23 شبیه: نیمایی های عاشورایی علی داودی 2.2 3 صفحۀ 1 بعد از این همه دوندگی حاصل تو چیست؟ از خودت بپرس فیالمثل زندگی و مرگ در مذاق تو گندم ری است یا عسل؟ 0 11
بریدههای کتاب زینب خاکباز مقدم زینب خاکباز مقدم 1404/5/13 قبله کعبه زاد جلد 1 حامد کاشانی 4.8 5 صفحۀ 43 1 1 زینب خاکباز مقدم 1404/4/7 زیر ساعت حرم مریم سقلاطونی 4.0 1 صفحۀ 121 من عاشق سکوتم و کم حرف میزنم هروقت دلشکستهترم حرف میزنم از تو شنیدهام که حریم خداست دل با تو از آستان حرم حرف میزنم مثل «فروغ» دلخوش یک شام تیرهام وقتی که از نهایت غم حرف می زنم من عاشق سکوتم و رنجی همیشگی با لهجهی سیاهقلم حرف میزنم دریا تویی و رود منم؛ رود رهگذر یک روز میرسیم به هم حرف میزنم آن وقت در کنار تو آرام میشوم آن وقت با زبان دلم حرف میزنم این نامه چند خط غم هر روزهی من است من شاعرم... به لحن قلم حرف میزنم مریم سقلاطونی 0 0 زینب خاکباز مقدم 1404/4/7 زیر ساعت حرم مریم سقلاطونی 4.0 1 صفحۀ 119 پر کن دوباره کیل مرا، ایّها العزیز! دست من و نگاه شما، ایّها العزیز! رو از من شکسته مگردان که سال هاست رو کرده ام به سمت شما، ایّها العزیز! جان را گرفته ام به سرِ دست و آمدم از کوره راه های بلا، ایّها العزیز! وادی به وادی آمده ام، از درت مران وا کن دری به روی گدا، ایّها العزیز! چیزی که از بزرگی تو کم نمی شود این کاسه را...فَاَوفِ لنا، ایّها العزیز! ما، جان و مال باختگان را رها مکن بگذار بگذرد شب ما، ایّها العزیز! خالی تر از دو دست من این چشم خالی است محتاج یک نگاه شما، ایّها العزیز! 0 0 زینب خاکباز مقدم 1404/4/6 زیر ساعت حرم مریم سقلاطونی 4.0 1 صفحۀ 89 پای زخم آلود من... طاقت بیاور می رسی صبح فردا محضر ارباب بی سر می رسی صبح فردا پابه پای اشک بانوی دمشق زخمی و رنجور... پابوس برادر می رسی ای دل بی تاب من... آرامشت را حفظ کن شک نکن فردا به آن غوغای محشر می رسی چشم گریانم! صبوری کن که پیش از افتاب روبروی صحن گلهای معطر می رسی چشم در چشم هزار آیینه ی بیرق به دوش وقت ندبه، در حرم های مطهر می رسی یک قدم مانده به مقتل خوانی سید حکیم زیر باران... روضه ی پاک و منور... می رسی یک قدم باقی ست تا آن اجتماع قلبها می رسی ای دیده! با شور مکرر می رسی پای تاولناک من! ممنونم از همراهی ات ظهر فردا مرقد گلهای پر پر می رسی رود رود گریه و لبیک و بیرق های سرخ یک ستون مانده... به آن دریای احمر می رسی کربلا... وقت اذان ظهر... روز اربعین لحظه ی ذکر مصیبت های خواهر می رسی عطر یاس دلنشینی می وزد در بادها پای من روزی به خاک پاک مادر می رسی... صبح نزدیک است... آری... صبح موعود عزیز مطمئن هستم به آن روز مقدر می رسی... 0 1 زینب خاکباز مقدم 1404/3/25 ترجمه الغارات؛ سال های روایت نشده از حکومت امیرالمومنین (ع) ابراهیم بن محمد ثقفی 4.7 180 صفحۀ 281 سیرهٔ شخصی امیرالمؤمنین علیه السلام امام صادق علیه السلام فرمود: علی علیه السلام بین دو کار که هر دو مورد رضایت خدا بود، همیشه کار سختتر را انتخاب میکرد. 0 1 زینب خاکباز مقدم 1403/7/14 درگوشی های عاشقانه؛ ترجمه روان مناجات خمس عشر امام سجاد علی بن حسین 4.8 16 صفحۀ 11 0 7 زینب خاکباز مقدم 1403/5/21 شبدر چهارپر کبری موسوی قهفرخی 3.3 2 صفحۀ 33 0 3 زینب خاکباز مقدم 1403/5/18 لبخند من انتقام من است جوا آدویچ 3.1 5 صفحۀ 179 1 1 زینب خاکباز مقدم 1402/6/23 شبیه: نیمایی های عاشورایی علی داودی 2.2 3 صفحۀ 1 بعد از این همه دوندگی حاصل تو چیست؟ از خودت بپرس فیالمثل زندگی و مرگ در مذاق تو گندم ری است یا عسل؟ 0 11