بریدههای کتاب پارمیس پارمیس 1404/4/1 برادر تا پای مرگ فرزانه کریمی 5.0 1 صفحۀ 141 لارتن گفت : گاهی فکر میکنم که باید توی گرینلند میماندیم و همان جا یخ میزدیم. هر چه از این دنیا بیشتر میبینم، کمتر چیزی پیدا میکنم که قابل تحسین باشد.! 0 1 پارمیس 1404/3/31 قصر مردگان فرزانه کریمی 5.0 0 صفحۀ 158 ایوانا گفت : تجربه های من نشان داده، کسانی که از چیزی نفرت دارند محکوماند به اینکه بردهی نفرت هایشان بشوند. نفرت مثل بیماری آنها را درگیر میکند، امّا این بیماری خاصی است که آنها نمیتوانند یا نمیخواهند بدون آن زندگی کنند. 0 0 پارمیس 1404/3/6 گریه های امپراتور فاضل نظری 4.3 74 صفحۀ 19 با چراغی همه جا گشتم و گشتم در شهر هیچکس! هیچکس اینجا به تو مانند نشد هر کسی در دلِ من جای خودش را دارد جانشین تو در این سینه خداوند نشد خواستند از تو بگویند شبی شاعرها عاقبت با قلم شرم نوشتند : نشد! 0 7 پارمیس 1404/3/4 قلعه حیوانات جورج اورول 4.2 349 صفحۀ 10 بشر به منافع هیچ موجودی جز خود نمیاندیشد. 0 6 پارمیس 1403/9/25 ما تمامش می کنیم کالین هوور 3.7 183 صفحۀ 145 این طبیعت انسان است که یک زخم کهنه را درمان میکند و خودش را برای بستن یک پوستهی جدید آماده میکند..! 0 3 پارمیس 1403/9/25 ما تمامش می کنیم کالین هوور 3.7 183 صفحۀ 236 صورتم را با دست هایم میپوشانم و بلندتر از همیشه گریه میکنم. من نابود شدهام. پنج دقیقه. این مدّت زمان، کافیست برای آن که کسی کاملاً نابود شود.): 0 2 پارمیس 1403/9/25 ما تمامش می کنیم کالین هوور 3.7 183 صفحۀ 211 به این فکر میکنم که چطور گاهی اوقات که اطمینان داریم زندگیمان در مسیر مشخصی قرار گرفته است، با یک تغییر کوچک در روند آن، تمام آن اطمینان از بین میرود. 0 2 پارمیس 1403/9/25 ما تمامش می کنیم کالین هوور 3.7 183 صفحۀ 166 مطمئناً زمان میتواند همهی زخم ها یا دستکم بیشتر زخم ها را التیام ببخشد. 0 8 پارمیس 1403/6/27 کتابخانه نیمه شب مت هیگ 4.0 495 صفحۀ 301 آنچه که نگاهش میکنی اهمیتی ندارد، آنچه که میبینی مهم است. 0 5 پارمیس 1403/6/27 کتابخانه نیمه شب مت هیگ 4.0 495 صفحۀ 271 ■ مشکل اینجاست که اصلاً زندگی رو درک نمیکنم! ● لازم نیست درکش کنی. فقط باید اون رو زندگی کنی.! 0 7 پارمیس 1403/6/27 کتابخانه نیمه شب مت هیگ 4.0 495 صفحۀ 246 نورا دوست داشت در جهانی خالی از هر گونه شرارت و ظلم زندگی کند، امّا متأسفانه تمام دنیا هایی که میتوانست انتخاب کند، پُر از انسان بودند..!. 0 7 پارمیس 1403/6/27 کتابخانه نیمه شب مت هیگ 4.0 495 صفحۀ 226 اگه میفهمیدیم هیچ شیوهی زندگیای نیست که بتونه ما رو در برابر غم ایمن کنه، همه چیز خیلی ساده تر میشد! 0 8 پارمیس 1403/6/27 کتابخانه نیمه شب مت هیگ 4.0 495 صفحۀ 68 آدم ها هم مثل شهرند. نمیشود به خاطر چند بخش کمتر جذابشان، به کل آنها را کنار گذاشت. شاید جاهایی دارند که آدم خیلی ازشان خوشش نمیآید، مثلاً حومهی شهر و کوچه های فرعی تاریک و خطرناک، امّا بخش های خوبی هم دارند که حضور در آنها را ارزشمند میکند. 0 34 پارمیس 1403/5/26 یوسف و زلیخا: بازنویسی داستان و تحقیقی در باب یوسف در متون مختلف مصطفی بادکوبه ای هزاوه ای 3.5 0 صفحۀ 26 گاهی بی گناهی، بزرگترین گناه میشود! 0 3 پارمیس 1403/5/18 فصل شیدایی لیلاها سیدعلی شجاعی 4.4 25 صفحۀ 27 ...جنون، کمترین قصاص برای آن که عقل به قضاوت بنشاند جایی که دل حکم میراند... 0 4 پارمیس 1403/5/18 فصل شیدایی لیلاها سیدعلی شجاعی 4.4 25 صفحۀ 15 ...چه قدر عقل حقیر است در بازیِ دل... ...چه مرکب کندی است این خِرَد... 0 4 پارمیس 1402/12/16 صداهایی از چرنوبیل: تاریخ شفاهی یک فاجعه ی اتمی سوتلانا آلکسیویچ 4.0 38 صفحۀ 49 مرگ، عادلانه ترین چیز در این دنیاست. هیچکی تا حالا نتونسته از دستش فرار کنه. زمین همه رو میگیره: مهربون ها، ظالم ها و گناهکارا رو؛ همه رو. امّا غیر از این هیچ عدالتی رو زمین نیست!... 0 6 پارمیس 1402/12/16 صداهایی از چرنوبیل: تاریخ شفاهی یک فاجعه ی اتمی سوتلانا آلکسیویچ 4.0 38 صفحۀ 94 چیزی ترسناک تر از انسان هم وجود داره؟ 3 38 پارمیس 1402/11/12 روز حسین (ع) (نخستین گفتنی های عاشورا برای تو) غلامرضا حیدری ابهری 4.8 4 صفحۀ 128 0 4 پارمیس 1402/11/5 هفت شهر عشق: نگاهی نو به حماسه عاشورا مهدی خدامیان آرانی 4.5 3 صفحۀ 229 ابن زیاد رو به زینب میکند و میگوید: دیدی که چگونه برادرت کشته شد، دیدی که چگونه پسرت و همهی عزیزانت کشته شدند. همه منتظرند تا صدای گریه و شیون زینب داغدیده را بشنوند. او در روز عاشورا داغ عزیزان زیادی را دیده است. پسر جوانش و برادران و برادر زادگانش همه شهید شدهاند. گوش کن، این زینب است که سخن میگوید:( ما راَیتُ الّا جمیلاً ) من جز زیبایی ندیدم!... 0 9
بریدههای کتاب پارمیس پارمیس 1404/4/1 برادر تا پای مرگ فرزانه کریمی 5.0 1 صفحۀ 141 لارتن گفت : گاهی فکر میکنم که باید توی گرینلند میماندیم و همان جا یخ میزدیم. هر چه از این دنیا بیشتر میبینم، کمتر چیزی پیدا میکنم که قابل تحسین باشد.! 0 1 پارمیس 1404/3/31 قصر مردگان فرزانه کریمی 5.0 0 صفحۀ 158 ایوانا گفت : تجربه های من نشان داده، کسانی که از چیزی نفرت دارند محکوماند به اینکه بردهی نفرت هایشان بشوند. نفرت مثل بیماری آنها را درگیر میکند، امّا این بیماری خاصی است که آنها نمیتوانند یا نمیخواهند بدون آن زندگی کنند. 0 0 پارمیس 1404/3/6 گریه های امپراتور فاضل نظری 4.3 74 صفحۀ 19 با چراغی همه جا گشتم و گشتم در شهر هیچکس! هیچکس اینجا به تو مانند نشد هر کسی در دلِ من جای خودش را دارد جانشین تو در این سینه خداوند نشد خواستند از تو بگویند شبی شاعرها عاقبت با قلم شرم نوشتند : نشد! 0 7 پارمیس 1404/3/4 قلعه حیوانات جورج اورول 4.2 349 صفحۀ 10 بشر به منافع هیچ موجودی جز خود نمیاندیشد. 0 6 پارمیس 1403/9/25 ما تمامش می کنیم کالین هوور 3.7 183 صفحۀ 145 این طبیعت انسان است که یک زخم کهنه را درمان میکند و خودش را برای بستن یک پوستهی جدید آماده میکند..! 0 3 پارمیس 1403/9/25 ما تمامش می کنیم کالین هوور 3.7 183 صفحۀ 236 صورتم را با دست هایم میپوشانم و بلندتر از همیشه گریه میکنم. من نابود شدهام. پنج دقیقه. این مدّت زمان، کافیست برای آن که کسی کاملاً نابود شود.): 0 2 پارمیس 1403/9/25 ما تمامش می کنیم کالین هوور 3.7 183 صفحۀ 211 به این فکر میکنم که چطور گاهی اوقات که اطمینان داریم زندگیمان در مسیر مشخصی قرار گرفته است، با یک تغییر کوچک در روند آن، تمام آن اطمینان از بین میرود. 0 2 پارمیس 1403/9/25 ما تمامش می کنیم کالین هوور 3.7 183 صفحۀ 166 مطمئناً زمان میتواند همهی زخم ها یا دستکم بیشتر زخم ها را التیام ببخشد. 0 8 پارمیس 1403/6/27 کتابخانه نیمه شب مت هیگ 4.0 495 صفحۀ 301 آنچه که نگاهش میکنی اهمیتی ندارد، آنچه که میبینی مهم است. 0 5 پارمیس 1403/6/27 کتابخانه نیمه شب مت هیگ 4.0 495 صفحۀ 271 ■ مشکل اینجاست که اصلاً زندگی رو درک نمیکنم! ● لازم نیست درکش کنی. فقط باید اون رو زندگی کنی.! 0 7 پارمیس 1403/6/27 کتابخانه نیمه شب مت هیگ 4.0 495 صفحۀ 246 نورا دوست داشت در جهانی خالی از هر گونه شرارت و ظلم زندگی کند، امّا متأسفانه تمام دنیا هایی که میتوانست انتخاب کند، پُر از انسان بودند..!. 0 7 پارمیس 1403/6/27 کتابخانه نیمه شب مت هیگ 4.0 495 صفحۀ 226 اگه میفهمیدیم هیچ شیوهی زندگیای نیست که بتونه ما رو در برابر غم ایمن کنه، همه چیز خیلی ساده تر میشد! 0 8 پارمیس 1403/6/27 کتابخانه نیمه شب مت هیگ 4.0 495 صفحۀ 68 آدم ها هم مثل شهرند. نمیشود به خاطر چند بخش کمتر جذابشان، به کل آنها را کنار گذاشت. شاید جاهایی دارند که آدم خیلی ازشان خوشش نمیآید، مثلاً حومهی شهر و کوچه های فرعی تاریک و خطرناک، امّا بخش های خوبی هم دارند که حضور در آنها را ارزشمند میکند. 0 34 پارمیس 1403/5/26 یوسف و زلیخا: بازنویسی داستان و تحقیقی در باب یوسف در متون مختلف مصطفی بادکوبه ای هزاوه ای 3.5 0 صفحۀ 26 گاهی بی گناهی، بزرگترین گناه میشود! 0 3 پارمیس 1403/5/18 فصل شیدایی لیلاها سیدعلی شجاعی 4.4 25 صفحۀ 27 ...جنون، کمترین قصاص برای آن که عقل به قضاوت بنشاند جایی که دل حکم میراند... 0 4 پارمیس 1403/5/18 فصل شیدایی لیلاها سیدعلی شجاعی 4.4 25 صفحۀ 15 ...چه قدر عقل حقیر است در بازیِ دل... ...چه مرکب کندی است این خِرَد... 0 4 پارمیس 1402/12/16 صداهایی از چرنوبیل: تاریخ شفاهی یک فاجعه ی اتمی سوتلانا آلکسیویچ 4.0 38 صفحۀ 49 مرگ، عادلانه ترین چیز در این دنیاست. هیچکی تا حالا نتونسته از دستش فرار کنه. زمین همه رو میگیره: مهربون ها، ظالم ها و گناهکارا رو؛ همه رو. امّا غیر از این هیچ عدالتی رو زمین نیست!... 0 6 پارمیس 1402/12/16 صداهایی از چرنوبیل: تاریخ شفاهی یک فاجعه ی اتمی سوتلانا آلکسیویچ 4.0 38 صفحۀ 94 چیزی ترسناک تر از انسان هم وجود داره؟ 3 38 پارمیس 1402/11/12 روز حسین (ع) (نخستین گفتنی های عاشورا برای تو) غلامرضا حیدری ابهری 4.8 4 صفحۀ 128 0 4 پارمیس 1402/11/5 هفت شهر عشق: نگاهی نو به حماسه عاشورا مهدی خدامیان آرانی 4.5 3 صفحۀ 229 ابن زیاد رو به زینب میکند و میگوید: دیدی که چگونه برادرت کشته شد، دیدی که چگونه پسرت و همهی عزیزانت کشته شدند. همه منتظرند تا صدای گریه و شیون زینب داغدیده را بشنوند. او در روز عاشورا داغ عزیزان زیادی را دیده است. پسر جوانش و برادران و برادر زادگانش همه شهید شدهاند. گوش کن، این زینب است که سخن میگوید:( ما راَیتُ الّا جمیلاً ) من جز زیبایی ندیدم!... 0 9