بریده‌های کتاب مستَعین🌱

زن و شوهر، بهشت و دوزخِ یکدیگرند...

زن، بخش زیبای آفرینش بشر است. این بخش زیبا به طور طبیعی با اندکی «در پرده بودن» همراه است؛ این خاصیّت این بخش زیبا و لطیف وجود انسانی است.

اسلام مرد را قوّام و زن را ریحان میداند. این نه جسارت به زن است نه جسارت به مرد؛ نه نادیده گرفتن حقّ زن است و نه نادیده گرفتن حقّ مرد؛ بلکه، درست دیدن طبیعت آنها است.

در داخل خانواده، مردنمای بیرونی و زن نمای داخلی است. بنابراین بُروز و ظهور و نمایش و نمود داشتن در مرد بیشتر است.

نگاه اسلام به جنسیّت، یک نگاه درجه ی دو است؛ نگاه درجه ی یک، حیث انسانیّت است؛ زیرا پیش از آنکه انسان متّصف به زن بودن یا مرد بودن باشد، متّصف به انسانیّت است و در انسانیّت، جنسیّت نقشی ندارد.

جدایی دیانت از سیاست، از مظاهر شرک است.

اگر امام حسن تا بعد از معاویه زنده می‏‌بود و در همان موقعی قرار می‏‌گرفت که امام حسین قرار گرفت، قطعاً قیام می‌کرد.

صلح امام حسن، زمینه را برای قیام امام حسین فراهم کرد.

بغض‌ش را بیشتر می‌شنیدم؛ تا صدایش را..

مریم، مبعوث نبود ولی از بسیاری از مبعوثها عالی مقام‌‏تر بود. بدون شک و شبهه، مریمِ غیر مبعوث از خود زکریا که مبعوث بوده، عالی مقام‌‏تر و والامقام‌‏تر بود.

مرحوم آیتی می‌گوید: رنگ خون از نظرتاریخی ثابت‌ترین رنگ هاست. در تاریخ و در مسائل تاریخی آن رنگی که هرگز محو نمی‌شود رنگ قرمز است، رنگ خون است و حسین بن علی علیه السلام تعمّدی داشت که تاریخ خودش را با این رنگ ثابت و زایل نشدنی بنویسد، پیام خود را با خون خویش نوشت.

(درباره شیخ انصاری ) چیزی را که از او می‌پرسیدند، اگر می‌دانست برای طرف آرام می‌گفت، همین قدر که او خودش بفهمد، و اگر نمی‏‌دانست بلند می‌گفت: ندانم، ندانم، ندانم. تا شاگردانش بدانند اعتراف به ندانستن، ننگ نیست.

اقبال لاهوری می‌گوید: روزی در اتاق نشسته و مشغول خواندن قرآن بودم. پدرم آمد از جلوی اطاق من بگذرد، رو کرد به من و گفت: « محمّد! قرآن را آن چنان بخوان که گویی بر خودت نازل شده است. »

اسم بچه را خودش پیشنهاد داد: «متبرک باد به نام مجتبی.. »

قلب من اگر فکر جدایی به سرش بود با قلب تو این قدر هماهنگ نمی زد..

به بام هیچ کسی جز تو پر نخواهم زد که نیست مثل تو در خلق روزگار ، یکی..

به رغمِ سیلیِ امواج، صخره‌وار بایست!

بهارِ غائبِ تقویمِ روزگار، ببین! چه با طراوت ما، سردیِ زمستان کرد..

(پس از ضربه خوردن)به فرزندم حسن دلداری دادم: به خدا سوگند رستگار شدم. پدر تو از امروز به بعد، دیگر ناراحتی نخواهد دید...💔