بریده‌های کتاب Neeks~

"تو گفتی اگه کسی که توی قلبت جا داره بمیره؛ تو هم می میری."

"دارو های بیهوشی فقط برای درمان درد های فیزیکی موثر هستند. وقتی پای دل شکستن در میان باشد؛ کاری از دستشان بر نمی آید."

هیچ چیز غیرقابل تعمیری؛ وجود نداره. لئو با خودش فکر کرد؛ بجز اینکه تو برای همیشه از پیشم رفتی؛ مادر!

هر عطف کتاب برای او به منزله‌ی دری باز بود که زمزمه می کرد:"بیا تو! بیا تو! اینجا سرزمینی است که قبلا هرگز در آن نبوده ای..این جا مکانی است برای مخفی شدن وقتی که ترسیده ای، برای بازی کردن وقتی خسته ای و برای آسودن وقتی که دنیا به نظر نامهربان می رسد."

"یک لحظه هم برای انجام کاری که برایت شادی می آورد حس بدی نداشته باش"

تا جایی که حافظه اش یاری می کرد؛ آن ها را می شناخت. آن ها در تاریخچه زندگی پیپ نقش داشتند.

"آدم ها وقتی داد می زنند که برای نجوا کردن واژگان کافی ندارند"

"اولین جدایی؛ سخت ترین است؟" "بله، البته.. اولین جدایی هیچ وقت آسان نمی شود"

باورم نمی شد که دیگر نمی توانستم صدایش رو بشنوم. دیگر هرگز نمی توانم یکی از متلک های احمقانه اش بشنوم.

"زندگی! با دخترم مهربان باش..عشق! هیچ وقت خانه قلبش را خالی نکن"

"متاسفم، کاش می تونستم تمام امروز رو پس بگیرم و از اول شروع کنم"

"تردید کن ستارگان از آتش اند تردید کن خورشید در گردش است حتی در درستیِ حقیقت تردید کن اما در عشق من تردید مکن."

"کی دلش خواست آدم باشه؟ دل آدم ها می شکنه. استخوان آدم ها خرد میشه. پوست آدم ها پاره میشه."

"ترسیده بود؛ اما ترس به این معنا بود که هنوز زنده است."

"آنچه فرا رسیده را گریزی نیست"

"بدون تهدید رنج؛ نمی تونیم لذت حقیقی رو احساس کنیم. بهترین تجربه ای که در اون حالت می تونیم داشته باشم؛ دلخوشیه"