بریده کتابهای زهرا🌱:) زهرا🌱:) 1403/5/13 سمفونی مردگان عباس معروفی 4.2 249 صفحۀ 331 0 0 زهرا🌱:) 1403/5/13 سمفونی مردگان عباس معروفی 4.2 249 صفحۀ 259 گفت:((دنیا پوچ و بی ارزش است.هیج ارزشی ندارد.)) گفتم:((حرف های خوب بزن. دنیا بی ارزش نیست. فقط انسانی زندگی کردن خیلی سخت است.)) 0 21 زهرا🌱:) 1403/5/13 سمفونی مردگان عباس معروفی 4.2 249 صفحۀ 230 زندگی، زندگی، ارزشی ندارد. 0 0 زهرا🌱:) 1403/5/13 سمفونی مردگان عباس معروفی 4.2 249 صفحۀ 17 آدم ها فقط یک بار می مردند. و همین یک بار چه فاجعه ی دردناکی بود. 0 3 زهرا🌱:) 1403/4/29 شما که غریبه نیستید هوشنگ مرادی کرمانی 4.4 43 صفحۀ 346 من حرف هایی دارم که باید بزنم. اونم در لباس هنر. 0 1 زهرا🌱:) 1403/4/29 شما که غریبه نیستید هوشنگ مرادی کرمانی 4.4 43 صفحۀ 356 روزگار اینجوری است. از شما چه پنهان، شما که غریبه نیستید. همهاش تلخ نبود، سخت نبود، سخت نیست. ناشکری نمیکنم لذت هم داشت، دارد. لذت خواندن و نوشتن، لذت پیدا کردن دوست، خانواده. خدایا من چقدر خوشبختم! 1 32 زهرا🌱:) 1403/4/29 شما که غریبه نیستید هوشنگ مرادی کرمانی 4.4 43 صفحۀ 354 بیشتر درشتی های زندگی را نرم کردم.فقط زورم به یکی از آنها نرسید. نمیرسد. مدام، در هر حال، فکر می کنم((الان برای یکی از عزیزانم اتفاق بدی می افتد.))حالم بد می شود. ته ته دلم، ذهنم، چسبیده، عذابم میدهد. همه جا با من آمده است. خصوصا در شادی ها. از شما چه پنهان نتوانستم بِکَنَمِش. بگذریم. با آن هم ساختم و می سازم. گردنم از مو باریک تر است. 0 3 زهرا🌱:) 1403/4/29 شما که غریبه نیستید هوشنگ مرادی کرمانی 4.4 43 صفحۀ 320 هیچکس مرا بی کتاب نمیبیند.عاشقم. چه کنم؟توی ذهن و تنم غوغای ((گفتن ))است.آرام نیستم. 0 3 زهرا🌱:) 1403/4/29 شما که غریبه نیستید هوشنگ مرادی کرمانی 4.4 43 صفحۀ 149 کیفی را که آغ بابا از کرمان برایم آورده بود،از همه ی چیز های دنیا بیشتر دوست داشتم. اسمش را گذاشته بود(چمدونو).یادم نمی آید که در تمام عمر چیزی را این قدر دوست داشته باشم. 0 1 زهرا🌱:) 1403/4/6 راه طولانی بود از عشق حرف زدیم رسول یونان 2.9 4 صفحۀ 56 وقتی نمی توانی بمانی باید بروی. باید تن به جاده بسپاری؛ حتما خانه ای در دوردست ها هست که انتظار تو را بکشد. 0 0 زهرا🌱:) 1403/4/6 راه طولانی بود از عشق حرف زدیم رسول یونان 2.9 4 صفحۀ 103 معتقد بود آدم هایی که زخمی می شوند خودشان را پنهان میکنند تا زخمشان دیده نشود.عده ای پشت سکوتشان مخفی می شوند، عده ای پشت حرف هایشان و عده ای هم پشت لبخندشان 0 0 زهرا🌱:) 1403/2/8 باروت خیس زهرا اسعدبلنددوست 4.3 23 صفحۀ 1 اینجا هیچکس شبیه حرفهایش نیست، اما تو تفسیر دقیق چشمهایت بودی. مسافر۱:۲۰ 0 6 زهرا🌱:) 1402/11/12 چشم هایش بزرگ علوی 3.6 169 صفحۀ 181 آقای ناظم، بعضی چیز هارا نمیشود گفت. بعضی چیزها را احساس میکنید. رگ و پی شما را می تراشد، دل شما را آب می کند، اما وقتی می خواهید بیان کنید میبینید که بی رنگ و جلاست. مانند تابلوئیست که شاگردی از روی کار استاد ساخته باشد. عینا همان تابلوست.اما آن روح، آن چیزی که دل شما را می فشارد، در آن نیست. 0 4 زهرا🌱:) 1402/9/16 چایت را من شیرین می کنم زهرا اسعدبلنددوست 3.9 89 صفحۀ 322 عاشق که دل سپرده باشد، با پا میرود .وقتی سرسپرده شد ،جان بر کف میگیرد و میرود حسام دل داده بود یا سر؟ 0 10 زهرا🌱:) 1402/9/12 ما تمامش می کنیم کالین هوور 3.8 121 صفحۀ 164 مطمئنا زمان میتواند همه ی زخم ها یا دست کم بیشتر زخم هارا التیام ببخشد....:) 0 32
بریده کتابهای زهرا🌱:) زهرا🌱:) 1403/5/13 سمفونی مردگان عباس معروفی 4.2 249 صفحۀ 331 0 0 زهرا🌱:) 1403/5/13 سمفونی مردگان عباس معروفی 4.2 249 صفحۀ 259 گفت:((دنیا پوچ و بی ارزش است.هیج ارزشی ندارد.)) گفتم:((حرف های خوب بزن. دنیا بی ارزش نیست. فقط انسانی زندگی کردن خیلی سخت است.)) 0 21 زهرا🌱:) 1403/5/13 سمفونی مردگان عباس معروفی 4.2 249 صفحۀ 230 زندگی، زندگی، ارزشی ندارد. 0 0 زهرا🌱:) 1403/5/13 سمفونی مردگان عباس معروفی 4.2 249 صفحۀ 17 آدم ها فقط یک بار می مردند. و همین یک بار چه فاجعه ی دردناکی بود. 0 3 زهرا🌱:) 1403/4/29 شما که غریبه نیستید هوشنگ مرادی کرمانی 4.4 43 صفحۀ 346 من حرف هایی دارم که باید بزنم. اونم در لباس هنر. 0 1 زهرا🌱:) 1403/4/29 شما که غریبه نیستید هوشنگ مرادی کرمانی 4.4 43 صفحۀ 356 روزگار اینجوری است. از شما چه پنهان، شما که غریبه نیستید. همهاش تلخ نبود، سخت نبود، سخت نیست. ناشکری نمیکنم لذت هم داشت، دارد. لذت خواندن و نوشتن، لذت پیدا کردن دوست، خانواده. خدایا من چقدر خوشبختم! 1 32 زهرا🌱:) 1403/4/29 شما که غریبه نیستید هوشنگ مرادی کرمانی 4.4 43 صفحۀ 354 بیشتر درشتی های زندگی را نرم کردم.فقط زورم به یکی از آنها نرسید. نمیرسد. مدام، در هر حال، فکر می کنم((الان برای یکی از عزیزانم اتفاق بدی می افتد.))حالم بد می شود. ته ته دلم، ذهنم، چسبیده، عذابم میدهد. همه جا با من آمده است. خصوصا در شادی ها. از شما چه پنهان نتوانستم بِکَنَمِش. بگذریم. با آن هم ساختم و می سازم. گردنم از مو باریک تر است. 0 3 زهرا🌱:) 1403/4/29 شما که غریبه نیستید هوشنگ مرادی کرمانی 4.4 43 صفحۀ 320 هیچکس مرا بی کتاب نمیبیند.عاشقم. چه کنم؟توی ذهن و تنم غوغای ((گفتن ))است.آرام نیستم. 0 3 زهرا🌱:) 1403/4/29 شما که غریبه نیستید هوشنگ مرادی کرمانی 4.4 43 صفحۀ 149 کیفی را که آغ بابا از کرمان برایم آورده بود،از همه ی چیز های دنیا بیشتر دوست داشتم. اسمش را گذاشته بود(چمدونو).یادم نمی آید که در تمام عمر چیزی را این قدر دوست داشته باشم. 0 1 زهرا🌱:) 1403/4/6 راه طولانی بود از عشق حرف زدیم رسول یونان 2.9 4 صفحۀ 56 وقتی نمی توانی بمانی باید بروی. باید تن به جاده بسپاری؛ حتما خانه ای در دوردست ها هست که انتظار تو را بکشد. 0 0 زهرا🌱:) 1403/4/6 راه طولانی بود از عشق حرف زدیم رسول یونان 2.9 4 صفحۀ 103 معتقد بود آدم هایی که زخمی می شوند خودشان را پنهان میکنند تا زخمشان دیده نشود.عده ای پشت سکوتشان مخفی می شوند، عده ای پشت حرف هایشان و عده ای هم پشت لبخندشان 0 0 زهرا🌱:) 1403/2/8 باروت خیس زهرا اسعدبلنددوست 4.3 23 صفحۀ 1 اینجا هیچکس شبیه حرفهایش نیست، اما تو تفسیر دقیق چشمهایت بودی. مسافر۱:۲۰ 0 6 زهرا🌱:) 1402/11/12 چشم هایش بزرگ علوی 3.6 169 صفحۀ 181 آقای ناظم، بعضی چیز هارا نمیشود گفت. بعضی چیزها را احساس میکنید. رگ و پی شما را می تراشد، دل شما را آب می کند، اما وقتی می خواهید بیان کنید میبینید که بی رنگ و جلاست. مانند تابلوئیست که شاگردی از روی کار استاد ساخته باشد. عینا همان تابلوست.اما آن روح، آن چیزی که دل شما را می فشارد، در آن نیست. 0 4 زهرا🌱:) 1402/9/16 چایت را من شیرین می کنم زهرا اسعدبلنددوست 3.9 89 صفحۀ 322 عاشق که دل سپرده باشد، با پا میرود .وقتی سرسپرده شد ،جان بر کف میگیرد و میرود حسام دل داده بود یا سر؟ 0 10 زهرا🌱:) 1402/9/12 ما تمامش می کنیم کالین هوور 3.8 121 صفحۀ 164 مطمئنا زمان میتواند همه ی زخم ها یا دست کم بیشتر زخم هارا التیام ببخشد....:) 0 32