بریدههای کتاب ملیکا ملیکا 6 روز پیش Harry Potter and the Prisoner of Azkaban جلد 3 جی. کی. رولینگ 4.7 106 صفحۀ 100 we shall find our goal, or else perish bravely in the change! 0 1 ملیکا 1404/4/7 عروسی شاهدخت ویلیام گولدمن 4.1 6 صفحۀ 347 واقعا فکر میکنم عشق بهترین چیز دنیاست، البته بعد از آبنبات های طمع دار گلودرد. اما برای چندمین بار بگویم که زندگی منصفانه نیست. زندگی فقط از مرگ منصفانه تر است، همین. 2 9 ملیکا 1404/4/6 عروسی شاهدخت ویلیام گولدمن 4.1 6 صفحۀ 198 +طرف یا خیلی مستاصل بوده یا خیلی وحشت زده،یا خیلی احمق یا خیلی شجاع. _فکر کنم هرچهارتاش. 0 10 ملیکا 1404/4/5 عروسی شاهدخت ویلیام گولدمن 4.1 6 صفحۀ 161 زندگی یعنی رنج، کسی جز این بگوید میخواهد سرت کلاه بگذارد. 1 13 ملیکا 1404/2/16 زنده به گور صادق هدایت 3.8 9 صفحۀ 108 در آنجا نه کتاب بود نه روزنامه و نه ساز و نه آزادی. پرنده ها از این سرزمین گریخته بودند. 0 8 ملیکا 1404/2/16 زنده به گور صادق هدایت 3.8 9 صفحۀ 98 آب زندگانی پشت کوه قافه. 0 5 ملیکا 1404/2/16 زنده به گور صادق هدایت 3.8 9 صفحۀ 94 +میدونی دوای کری اونا چیه؟ - آب زندگیس.اما اگه آب زندگی به مردم بدن و گوششون واز بشه دیگه زیر بار ارباباشون نمیرن؟ اینایی رو که میبینی به این درخت دار زدن میخواستن گوش مردمو معالجه بکنن! 0 3 ملیکا 1404/2/10 فلسفهی تنهایی لارس اسوندسن 3.9 45 صفحۀ 153 بلوغ بیشتر از هرچیزی توانِ تحمل تنهایی و انزواست. 0 108 ملیکا 1404/2/10 فلسفهی تنهایی لارس اسوندسن 3.9 45 صفحۀ 145 انزوای واقعی همیشه مایهی نومیدی بودهاست. 0 3 ملیکا 1404/2/10 فلسفهی تنهایی لارس اسوندسن 3.9 45 صفحۀ 139 وقتی میان آدم های زیادی هستم، مثل آنها زندگی میکنم ، و آنطور که باید فکر نمیکنم؛ پس از چندصباحی به نظرم میآید انگار میخواهند از خودم دورم کنند و مرا از روح و جانم بربایند. 0 2 ملیکا 1404/2/10 فلسفهی تنهایی لارس اسوندسن 3.9 45 صفحۀ 137 خلوت و انزوا بدونِ کتاب همانا تبعید است، محبس است، شکنجه است. 0 3 ملیکا 1404/2/4 زنده به گور صادق هدایت 3.8 9 صفحۀ 51 گفت: خانم شما تنها هستید؟من هم تنها هستم. همیشه تنها هستم! همه عمرم تنها بودهام. 0 5 ملیکا 1404/2/4 زنده به گور صادق هدایت 3.8 9 صفحۀ 47 نه، نه،هرگز من دنبال این کار نخواهم رفت.باید به کلی چشم پوشید.برای دیگران خوشی میآورد در صورتی که برای من پر از درد و زجر است. هرگز هرگز... 0 2 ملیکا 1404/1/29 زنده به گور صادق هدایت 3.8 9 صفحۀ 11 میخواستم از همهچیز و همهکار کناره بگیرم، میخواستم نا امید بشوم و بمیرم. 0 10 ملیکا 1404/1/29 زنده به گور صادق هدایت 3.8 9 صفحۀ 8 خوب بود میتوانستم کاسه سر خودم را باز کنم و همه این توده نرم خاکستری پیچ پیچ کلهِ خودم را درآورده بیندارم دور،بیندازم جلو سگ. 1 31 ملیکا 1403/12/3 افسون خارها مارگارت راجرسون 4.0 14 صفحۀ 13 ذهن هایشان راهی به سوی رویا نداشت. 0 10 ملیکا 1403/12/3 افسون خارها مارگارت راجرسون 4.0 14 صفحۀ 11 ممکن بود هیچگاه شمشیری به دست نیاورد؛اما حداقل میتوانست برای به دست گرفتن یک شمشیر به اندازه کافی شجاع به نظر برسد 0 10 ملیکا 1403/11/5 ناطور دشت جی. دی. سلینجر 3.6 197 صفحۀ 104 آنقدر افسرده و دلتنگ بودم که حتی فکر هم نکردم.تمام بدبختی های آدم از همینجاست.وقتی که زیادی افسرده و دلتنگ است حتی نمیتواند فکر بکند. 0 18 ملیکا 1403/11/5 ناطور دشت جی. دی. سلینجر 3.6 197 صفحۀ 4 0 1 ملیکا 1403/7/5 پیش از آنکه قهوه ات سرد شود توشیکازو کاواگوچی 3.7 90 صفحۀ 132 نه از والدینش متنفر بود، نه از مهمانخانه.فقط میخواست آزاد زندگی کند. 0 8
بریدههای کتاب ملیکا ملیکا 6 روز پیش Harry Potter and the Prisoner of Azkaban جلد 3 جی. کی. رولینگ 4.7 106 صفحۀ 100 we shall find our goal, or else perish bravely in the change! 0 1 ملیکا 1404/4/7 عروسی شاهدخت ویلیام گولدمن 4.1 6 صفحۀ 347 واقعا فکر میکنم عشق بهترین چیز دنیاست، البته بعد از آبنبات های طمع دار گلودرد. اما برای چندمین بار بگویم که زندگی منصفانه نیست. زندگی فقط از مرگ منصفانه تر است، همین. 2 9 ملیکا 1404/4/6 عروسی شاهدخت ویلیام گولدمن 4.1 6 صفحۀ 198 +طرف یا خیلی مستاصل بوده یا خیلی وحشت زده،یا خیلی احمق یا خیلی شجاع. _فکر کنم هرچهارتاش. 0 10 ملیکا 1404/4/5 عروسی شاهدخت ویلیام گولدمن 4.1 6 صفحۀ 161 زندگی یعنی رنج، کسی جز این بگوید میخواهد سرت کلاه بگذارد. 1 13 ملیکا 1404/2/16 زنده به گور صادق هدایت 3.8 9 صفحۀ 108 در آنجا نه کتاب بود نه روزنامه و نه ساز و نه آزادی. پرنده ها از این سرزمین گریخته بودند. 0 8 ملیکا 1404/2/16 زنده به گور صادق هدایت 3.8 9 صفحۀ 98 آب زندگانی پشت کوه قافه. 0 5 ملیکا 1404/2/16 زنده به گور صادق هدایت 3.8 9 صفحۀ 94 +میدونی دوای کری اونا چیه؟ - آب زندگیس.اما اگه آب زندگی به مردم بدن و گوششون واز بشه دیگه زیر بار ارباباشون نمیرن؟ اینایی رو که میبینی به این درخت دار زدن میخواستن گوش مردمو معالجه بکنن! 0 3 ملیکا 1404/2/10 فلسفهی تنهایی لارس اسوندسن 3.9 45 صفحۀ 153 بلوغ بیشتر از هرچیزی توانِ تحمل تنهایی و انزواست. 0 108 ملیکا 1404/2/10 فلسفهی تنهایی لارس اسوندسن 3.9 45 صفحۀ 145 انزوای واقعی همیشه مایهی نومیدی بودهاست. 0 3 ملیکا 1404/2/10 فلسفهی تنهایی لارس اسوندسن 3.9 45 صفحۀ 139 وقتی میان آدم های زیادی هستم، مثل آنها زندگی میکنم ، و آنطور که باید فکر نمیکنم؛ پس از چندصباحی به نظرم میآید انگار میخواهند از خودم دورم کنند و مرا از روح و جانم بربایند. 0 2 ملیکا 1404/2/10 فلسفهی تنهایی لارس اسوندسن 3.9 45 صفحۀ 137 خلوت و انزوا بدونِ کتاب همانا تبعید است، محبس است، شکنجه است. 0 3 ملیکا 1404/2/4 زنده به گور صادق هدایت 3.8 9 صفحۀ 51 گفت: خانم شما تنها هستید؟من هم تنها هستم. همیشه تنها هستم! همه عمرم تنها بودهام. 0 5 ملیکا 1404/2/4 زنده به گور صادق هدایت 3.8 9 صفحۀ 47 نه، نه،هرگز من دنبال این کار نخواهم رفت.باید به کلی چشم پوشید.برای دیگران خوشی میآورد در صورتی که برای من پر از درد و زجر است. هرگز هرگز... 0 2 ملیکا 1404/1/29 زنده به گور صادق هدایت 3.8 9 صفحۀ 11 میخواستم از همهچیز و همهکار کناره بگیرم، میخواستم نا امید بشوم و بمیرم. 0 10 ملیکا 1404/1/29 زنده به گور صادق هدایت 3.8 9 صفحۀ 8 خوب بود میتوانستم کاسه سر خودم را باز کنم و همه این توده نرم خاکستری پیچ پیچ کلهِ خودم را درآورده بیندارم دور،بیندازم جلو سگ. 1 31 ملیکا 1403/12/3 افسون خارها مارگارت راجرسون 4.0 14 صفحۀ 13 ذهن هایشان راهی به سوی رویا نداشت. 0 10 ملیکا 1403/12/3 افسون خارها مارگارت راجرسون 4.0 14 صفحۀ 11 ممکن بود هیچگاه شمشیری به دست نیاورد؛اما حداقل میتوانست برای به دست گرفتن یک شمشیر به اندازه کافی شجاع به نظر برسد 0 10 ملیکا 1403/11/5 ناطور دشت جی. دی. سلینجر 3.6 197 صفحۀ 104 آنقدر افسرده و دلتنگ بودم که حتی فکر هم نکردم.تمام بدبختی های آدم از همینجاست.وقتی که زیادی افسرده و دلتنگ است حتی نمیتواند فکر بکند. 0 18 ملیکا 1403/11/5 ناطور دشت جی. دی. سلینجر 3.6 197 صفحۀ 4 0 1 ملیکا 1403/7/5 پیش از آنکه قهوه ات سرد شود توشیکازو کاواگوچی 3.7 90 صفحۀ 132 نه از والدینش متنفر بود، نه از مهمانخانه.فقط میخواست آزاد زندگی کند. 0 8