بریده‌های کتاب ماری

از آنجا که همه ما قاضی هستیم؛ همگی ما در برابر دیگری گناهکاریم.همگی به روش رذیلانه ای مسیحی ایم و تک تکمان مصلوب؛ و خود هنوز نمیدانیم...

عده ای فریاد میزنند:دوستم داشته باش عده ای دیگر:دوستم نداشته باش! اما عده ای بیشتر؛ بدترین و بدبخت ترین آنها فریاد میزند: دوستم نداشته باش و به من وفادار بمان!

سرشتم جوری است که نیازهای جسمانی ام اغلب احساساتم را مختل می کنند‌.روزی که مامان را دفن کرده بودم خیلی خسته بودم و خوابم می آمد.طوری که ملتفت نشدم چه اتفاقی دارد می افتد.آنچه به یقین می توانستم بگویم این بود که ترجیح می دادم مامان نمی مرد.

امیدوارم که حتی در میان این درد به آرامش برسی. امیدوارم که حتی در میان این درد قوی بمانی. امیدوارم که حتی در میان این درد به راحتی برسی.

من هم یک روزگاری مثل تو بودم...خیلی احساساتی,خیلی ملانکولیک,اما روزگار عوضم کرد. جسم آدم توی کارخانه ننه آدم درست میشود اما روح آدم توی کارخانه دنیا..

مومنت ؛ زیاد هم دلواپس نباش.خدا با آدم های عاشق است..

روح باید نیمه باز نگه داشته شود تا پذیرای تجربه های هیجان انگیز پیش آمده باشد.

یادت باشه عشقی که بر مبنای راستی و درستی بنا نشده باشه اصلا عشق نیست.

+شما از چه چیز مرگ میترسید؟ ـ همه کارهایی که تا به حال انجام نداده ام‌.

گل محمد: درد اینجاست که درد را نمیشود به هیچکس حالی کرد...

بزرگ ترین حسن زن؛اینه که مرد رو به شوق میاره و بزرگترین عیب زن ؛اینه که میتونه مرد رو بیزار کنه!