بریده‌های کتاب Mahshid

چه کار اشتباهی است که هرگاه صحبت از انسان ها به میان می آید٬همه را یک جور می پنداریم!

وقتی کسی را درک کنی ٬میتوانی او را ببخشی.

زاویه دید کهکشانی همیشه از شدت مصیبت میکاهد. اگر به بالا صعود کنیم ٬به نقطه ایی خواهیم رسید که مصیبت ها دیگر شکل مصیبت نخواهند داشت.

هیچ کس نمیخواهد به کسی کمک کند٬بلکه میخواهد بر او تسلط یابد و حوزه قدرتش را گسترده تر کند.

آدم دست به دهان باهوش مسائلو از آدم ثروتمند باهوش ظریف تر درک میکنه. چون آدم دست به دهان باهوش هر قدمی که بر میداره دور و اطراف شو خوب نگاه میکنه و هر حرفی رو که می شنوه با تردید بهش فکر میکنه٬ برای اون ساده ترین کارها موانع و مشکلاتی رو به دنبال داره. حواسش تند و تیزه و خلاصه آکنده از احساسه. چیز های دردناک زیادی رو تجربه کرده و روحش داغ ها دیده و آبدیده شده.....

روح فیلسوف در سر او جای دارد. روح شاعر در دلش خانه دارد. روح خواننده در گلویش می خرامد.....

دیوانه کمتر از تو و من نوازنده نیست . تنها٬سازی که می زند از کوک بیرون است.

و من از تشریح هر مسئله ای بیزارم ٬یا من را می فهمند یا نمی فهمند ٬من که مفسر نیستم.

ولی روح انسان به جایی پرواز میکند که خواستارش است

تکنولوژی (الگوریتم های هوش مصنوعی) به خودی خود معنا نمی رسانند. افق مفروض و فراموش شده عمل روزمره است که باعث می شود دستگاه ها و راه حل های تکنولوژیک به صورت اموری معنا دار پدیدار شوند.

اگر زیر سلطه ترس باشید٬ زمانی هست که برای تان امکان پذیرش درد قدیمی فراهم می شود:درست لحظه پیش از اصلاح کردن رفتارتان.

اگر ما مرگ را نمی شناختیم ٬خوشبختی را نیز نمی شناختیم ٬چون اگر مرگ نبود درکی از ارزش احساسات خوب نداشتیم و نمی دانستیم که بعضی از احساسات هرگز تکرار نمی شوند و تنها اکنون میتوانیم در حد کمال درکشان کنیم. احساساتی که پیش از لحظه اکنون امکان بودن نداشته اند و پس از ان نیز برای بودنشان دیر میشود.

شکوفه های سرخ را همین حالا که میتوانی از جا برچین زمان کهن سال آرام در گذر است همین گل که کنون به روی تو لبخند میزند فردا روز عمرش فانی خواهد بود.

آدم خود را فریب میدهد و ناخواسته از بیرون یقین میابد که عشقی راستین و اصیل روح را می انگیزد و دل را می افروزد ٬ناخواسته باور میکند که در رویاهای ناملموسش چیزی زنده و ملموس نهفته است. وای که چه فریبی!

کار متخصص تشریح و نقشه نگار در اصل یکی است ؛ ردیابی مرز هایی قرار دادی و مبهم روی بدنی که برحسب طبیعت میخواهد جلو هرگونه مرز بندی ٬تعریف و محدوده مقاومت کند.

جاناتان گفت :«تنها قانون درست ٬قانونیه که منجر به ازادی بشه. قانون دیگه ایی وجود نداره. »

«هر آن چه روی زمین یا زیر زمین است٬ همواره در حال دگرگونی است ٬ چون زمین زنده است و روحی دارد. ما بخشی از این روح هستیم و به ندرت می دانیم که همواره به نفع ما عمل می کند.