بریدههای کتاب سیده رقیه صفری سیده رقیه صفری 1402/7/7 تنها گریه کن: روایت زندگی اشرف سادات منتظری مادر شهید محمد معماریان اکرم اسلامی 4.7 242 صفحۀ 1 غم که هجوم می آورد، اول جهان زن را فتح می کند. 0 24 سیده رقیه صفری 1402/5/21 غمنامه ابن نمای حلی 2.3 1 صفحۀ 1 همانا یعقوب یکی از پسرانش را از دست داد و در پی آن چشمانش از شدت گریه سفید شد. این در حالی بود که او میدانست پسرش زنده است اما نمی دانست کجاست من چگونه بر پدرم و هفده تن از خاندان نگریم که با چشمان خودم دیدم زنده بودند و آنان را در یک روز باهم کشتند. 0 2 سیده رقیه صفری 1402/5/7 حماسهی سجادیه؛ تویی به جای همه جلد 1 سیدمهدی شجاعی 4.4 19 صفحۀ 1 و پس از حسین این سجاد است که باید علم اسلام علوی را بر دوش بگیرد و آن را افراشته نگاه دارد و از مسیرهای سنگلاخ و صعب العبور تاریخ بگذراند و به پناهگاه بعدی برساند. آن پیام را که حضرت حسین در زمین کربلا با خط خون نوشته است ، سجاد باید برای جغرافیای جهان هجی کند. آن پیام را که حضرت حسین در روز عاشورا با حنجره خونین فریاد زده است سجاد باید به گوش تاریخ برساند. آن اسناد رسوایی اسلام اموی را که حضرت حسین با خروش خونبار علوی افشا کرده است سجاد باید به دست آیندگان برساند تا مردم، اصل را از بدل و حق را از باطل باز بشناسند و هر که از اسلام و مسلمانی دم زد و بر مسند حکومت نشست فریبش را نخورند و تن به تبعیتش نسپارند. 0 7 سیده رقیه صفری 1402/4/12 آن است شیوه حکومت: فرمان حضرت امام علی (ع) به مالک اشتر سیدمهدی شجاعی 4.4 5 صفحۀ 1 در قلبت، دوست داشتن مردم، محبت نسبت به مردم و ملاطفت و مدارای با مردم را اصل قرار بده. چرا که مردم از دو حال خارج نیستند: یا برادر تواند در تعریف دین یا همسان تواند در تناسب خلقت. 0 2 سیده رقیه صفری 1402/4/6 آفتاب دانش: چهارده خورشید، یک آفتاب بهزاد دانشگر 4.0 3 صفحۀ 1 گفت: حریص بر دنیا مثل کرم ابریشم است که هرچه پیله اش بیشتر شود، بیرون آمدنش مشکل تر می شود. 0 5 سیده رقیه صفری 1402/3/28 آسمانی ترین مهربانی سیدمهدی شجاعی 4.2 5 صفحۀ 1 می خواستم تو را خورشید بنامم، از روشنایی منتشرت. دیدم که خورشید، سکه صدقه ای است که تو هر صبح از جیب شرقی ات در می آوری، دور سر عالم می چرخانی و در صندوق مغرب می اندازی.و بدین سان استواری جهان را تضمین میکنی. می خواستم نام تو را ابر بگذارم، از شدت کرامتت. دیدم که ابر دستمالی است که تو با آن عرق های آسمانی ات را از جبین می ستری و بر پیشانی زمین های تب دار می گذاری. می خواستم تو را آسمان بخوانم، از وسعت آبی نگاهت. دیدم که آسمان،سجاده کوچکی است که تو برای عبادت مدامت زیر پا می افکنی. می خواستم تو را اقیانوس صدا کنم، از بی کرانگی ات. دیدم که اقیانوس، جرعه آبی است که تو به لب های عطشناک زمین بخشیده ای. می خواستم تو را نسیم لقب دهم، از لطافت و مهربانی ات. دیدم که نسیم، فقط بازدم توست که در فضای قدسی فرشتگان تنفس می کنی. به اینجا رسیدم که: زیباترین و زیبنده ترین نام، همان است که خدا برای تو برگزیده است، ای کریم ترین بخشنده روی زمین. ای جواد! 0 5 سیده رقیه صفری 1402/3/23 گاه ناچیزی مرگ: رمان درباره زندگانی محیی الدین ابن عربی محمدحسن علوان 3.9 39 صفحۀ 1 تنها من نیستم که تو را دوست دارم؛ اما من، تنها تو را دوست دارم. 2 21 سیده رقیه صفری 1402/3/18 انجمن مخفی احمد شاکری 3.9 2 صفحۀ 1 0 1 سیده رقیه صفری 1402/3/16 آن جا که نامی نیست یوسفعلی میرشکاک 4.2 6 صفحۀ 1 چنین که بی تو زمان دور و دیر می گذرد نه شب که روز هم از رود قیر می گذرد ملول و خسته و خاکستری چو زخمی ژرف به سوی لحظه ی بهبود دیر می گذرد زمان ساکت و دلگیر تشنه غرق ملال چو کاروان غبار از کویر می گذرد ندیدن تو و نشنیدن تو وای به من قلمروی است که در زمهریر می گذرد 0 4 سیده رقیه صفری 1402/3/8 کرشمه خسروانی یا مخالف بیداد به طرز همایون سیدمهدی شجاعی 4.0 8 صفحۀ 1 هیچ چیز به اندازه ی چشم انتظاری توان فرسا و طاقت سوز نیست. آن هم انتظار مسافری که هیچ زمانی را برای آمدنش معین نکرده است. اگر بدانی که یک روز صبح..... در باقی اوقات شبانه روز کمی آرام و قرار می گیری. اگر گفته باشد که صلاه ظهر، بقیه ی نمازهایت را با حضور قلب می خوانی. اگر شنیده باشی که گرگ ومیش غروب، از انتهای یک غروب تا ابتدای غروب دیگر به هزار کار غیر انتظار میرسی. اگر یقین کنی که خروس خوان سحر، گاه آمدنش را مژده خواهد داد، فقط تا سحر ستاره می شماری و تا شام دیگر ستاره ها را به دست خورشید می سپاری. اگر نشانی از ظهور در گاوگم شبانگاهان گذاشته باشد، دست از سر روز بر می داری و آفتاب را به حال خودش وا می گذاری. انتظار ؛ انتظار ؛ انتظار چه می شد اگر خدا تو را نمی آفرید؟ 0 0 سیده رقیه صفری 1402/3/7 رونوشت، بدون اصل نادر ابراهیمی 3.9 4 صفحۀ 1 0 4 سیده رقیه صفری 1402/3/6 بازگشت به رام الله مريد برغوثي 3.6 11 صفحۀ 1 با یک ترفند ساده ی زبانی می توان حقیقت را پنهان کرد: داستان خود را از قسمت دوم آن شروع کنید! بله و این کاری است که رابین به سادگی انجام داد و از صحبت درباره ی قسمت اول داستان امتناع کرد؛ یعنی حمله ی اسرائیل به فلسطین. کافی است داستان را از قسمت دوم آغاز کنید تا دنیا برعکس شود. داستان را از قسمت دوم شروع کنید تا تیرها و نیزه های سرخ پوستان، عامل اصلی جنایت شناخته شوند و تفنگ سفیدپوستان، قربانی اصلی. کافی است داستان خود را از قسمت دوم شروع کنید تا خشم سیاهپوستان علیه مرد سفیدپوست، عملی وحشیانه و خشونت بار تلقی شود! کافی است داستان خود را از قسمت دوم شروع کنید تا گاندی مسئول بدبختی های انگلیسی ها شناخته شود! کافی است داستان خود را از قسمت دوم شروع کنید تا آن ویتنامی بیچاره ی سوخته در آتش بمب، عاملی شناخته شود که انسانیت ناپالم را آزرده خاطر کرده است! و آهنگ های ویکتور خارا مایه ی خجالت شود، نه گلوله های پینوشه که هزاران نفر را در استادیوم سانتیاگو کشت. کافی است داستان خود را از قسمت دوم شروع کنید تا مادربزرگ من ام عطا، جنایت کار شناخته شود و آریل شارون قربانی او. 0 2 سیده رقیه صفری 1402/3/6 اعترافات غلامان: داستان دوران ولایتعهدی امام رضا (ع) حمیدرضا شاه آبادی 4.2 28 صفحۀ 1 از سرکرده پیرمان پرسیدم فتنه ها چطور آغاز می شود؟ و او جواب داد فتنه ها از پچ پچ آغاز می شود، برای دوری از فتنه باید پچ پچ را خاموش کرد. 0 8 سیده رقیه صفری 1402/3/5 صراط علی صفایی حائری 4.6 33 صفحۀ 1 ما از عشق سرشاریم، ما عاشق آفریده شدهایم، احتیاجی نیست که در خود چیزی بیافرینیم و یا نیرویی بسازیم. ما اگر از تفکر و تعقل خود بهره بگیریم و میان خودمان و محبوبهایمان و میان محبوبهایمان با یکدیگر مقایسه کنیم، به راه میرسیم و مییابیم. گرچه هنوز هم آزادیم که ادامه بدهیم و یا همراه این بینش و همراه این یقین، از راه چشم بپوشیم و باز گردیم. این عظمت انسان است، این تفاوت انسان است که میتواند با این همه نیرو، عصیان کند و سرکش شود. و میتواند پس از تشهد به تسلیم برسد؛ 0 8
بریدههای کتاب سیده رقیه صفری سیده رقیه صفری 1402/7/7 تنها گریه کن: روایت زندگی اشرف سادات منتظری مادر شهید محمد معماریان اکرم اسلامی 4.7 242 صفحۀ 1 غم که هجوم می آورد، اول جهان زن را فتح می کند. 0 24 سیده رقیه صفری 1402/5/21 غمنامه ابن نمای حلی 2.3 1 صفحۀ 1 همانا یعقوب یکی از پسرانش را از دست داد و در پی آن چشمانش از شدت گریه سفید شد. این در حالی بود که او میدانست پسرش زنده است اما نمی دانست کجاست من چگونه بر پدرم و هفده تن از خاندان نگریم که با چشمان خودم دیدم زنده بودند و آنان را در یک روز باهم کشتند. 0 2 سیده رقیه صفری 1402/5/7 حماسهی سجادیه؛ تویی به جای همه جلد 1 سیدمهدی شجاعی 4.4 19 صفحۀ 1 و پس از حسین این سجاد است که باید علم اسلام علوی را بر دوش بگیرد و آن را افراشته نگاه دارد و از مسیرهای سنگلاخ و صعب العبور تاریخ بگذراند و به پناهگاه بعدی برساند. آن پیام را که حضرت حسین در زمین کربلا با خط خون نوشته است ، سجاد باید برای جغرافیای جهان هجی کند. آن پیام را که حضرت حسین در روز عاشورا با حنجره خونین فریاد زده است سجاد باید به گوش تاریخ برساند. آن اسناد رسوایی اسلام اموی را که حضرت حسین با خروش خونبار علوی افشا کرده است سجاد باید به دست آیندگان برساند تا مردم، اصل را از بدل و حق را از باطل باز بشناسند و هر که از اسلام و مسلمانی دم زد و بر مسند حکومت نشست فریبش را نخورند و تن به تبعیتش نسپارند. 0 7 سیده رقیه صفری 1402/4/12 آن است شیوه حکومت: فرمان حضرت امام علی (ع) به مالک اشتر سیدمهدی شجاعی 4.4 5 صفحۀ 1 در قلبت، دوست داشتن مردم، محبت نسبت به مردم و ملاطفت و مدارای با مردم را اصل قرار بده. چرا که مردم از دو حال خارج نیستند: یا برادر تواند در تعریف دین یا همسان تواند در تناسب خلقت. 0 2 سیده رقیه صفری 1402/4/6 آفتاب دانش: چهارده خورشید، یک آفتاب بهزاد دانشگر 4.0 3 صفحۀ 1 گفت: حریص بر دنیا مثل کرم ابریشم است که هرچه پیله اش بیشتر شود، بیرون آمدنش مشکل تر می شود. 0 5 سیده رقیه صفری 1402/3/28 آسمانی ترین مهربانی سیدمهدی شجاعی 4.2 5 صفحۀ 1 می خواستم تو را خورشید بنامم، از روشنایی منتشرت. دیدم که خورشید، سکه صدقه ای است که تو هر صبح از جیب شرقی ات در می آوری، دور سر عالم می چرخانی و در صندوق مغرب می اندازی.و بدین سان استواری جهان را تضمین میکنی. می خواستم نام تو را ابر بگذارم، از شدت کرامتت. دیدم که ابر دستمالی است که تو با آن عرق های آسمانی ات را از جبین می ستری و بر پیشانی زمین های تب دار می گذاری. می خواستم تو را آسمان بخوانم، از وسعت آبی نگاهت. دیدم که آسمان،سجاده کوچکی است که تو برای عبادت مدامت زیر پا می افکنی. می خواستم تو را اقیانوس صدا کنم، از بی کرانگی ات. دیدم که اقیانوس، جرعه آبی است که تو به لب های عطشناک زمین بخشیده ای. می خواستم تو را نسیم لقب دهم، از لطافت و مهربانی ات. دیدم که نسیم، فقط بازدم توست که در فضای قدسی فرشتگان تنفس می کنی. به اینجا رسیدم که: زیباترین و زیبنده ترین نام، همان است که خدا برای تو برگزیده است، ای کریم ترین بخشنده روی زمین. ای جواد! 0 5 سیده رقیه صفری 1402/3/23 گاه ناچیزی مرگ: رمان درباره زندگانی محیی الدین ابن عربی محمدحسن علوان 3.9 39 صفحۀ 1 تنها من نیستم که تو را دوست دارم؛ اما من، تنها تو را دوست دارم. 2 21 سیده رقیه صفری 1402/3/18 انجمن مخفی احمد شاکری 3.9 2 صفحۀ 1 0 1 سیده رقیه صفری 1402/3/16 آن جا که نامی نیست یوسفعلی میرشکاک 4.2 6 صفحۀ 1 چنین که بی تو زمان دور و دیر می گذرد نه شب که روز هم از رود قیر می گذرد ملول و خسته و خاکستری چو زخمی ژرف به سوی لحظه ی بهبود دیر می گذرد زمان ساکت و دلگیر تشنه غرق ملال چو کاروان غبار از کویر می گذرد ندیدن تو و نشنیدن تو وای به من قلمروی است که در زمهریر می گذرد 0 4 سیده رقیه صفری 1402/3/8 کرشمه خسروانی یا مخالف بیداد به طرز همایون سیدمهدی شجاعی 4.0 8 صفحۀ 1 هیچ چیز به اندازه ی چشم انتظاری توان فرسا و طاقت سوز نیست. آن هم انتظار مسافری که هیچ زمانی را برای آمدنش معین نکرده است. اگر بدانی که یک روز صبح..... در باقی اوقات شبانه روز کمی آرام و قرار می گیری. اگر گفته باشد که صلاه ظهر، بقیه ی نمازهایت را با حضور قلب می خوانی. اگر شنیده باشی که گرگ ومیش غروب، از انتهای یک غروب تا ابتدای غروب دیگر به هزار کار غیر انتظار میرسی. اگر یقین کنی که خروس خوان سحر، گاه آمدنش را مژده خواهد داد، فقط تا سحر ستاره می شماری و تا شام دیگر ستاره ها را به دست خورشید می سپاری. اگر نشانی از ظهور در گاوگم شبانگاهان گذاشته باشد، دست از سر روز بر می داری و آفتاب را به حال خودش وا می گذاری. انتظار ؛ انتظار ؛ انتظار چه می شد اگر خدا تو را نمی آفرید؟ 0 0 سیده رقیه صفری 1402/3/7 رونوشت، بدون اصل نادر ابراهیمی 3.9 4 صفحۀ 1 0 4 سیده رقیه صفری 1402/3/6 بازگشت به رام الله مريد برغوثي 3.6 11 صفحۀ 1 با یک ترفند ساده ی زبانی می توان حقیقت را پنهان کرد: داستان خود را از قسمت دوم آن شروع کنید! بله و این کاری است که رابین به سادگی انجام داد و از صحبت درباره ی قسمت اول داستان امتناع کرد؛ یعنی حمله ی اسرائیل به فلسطین. کافی است داستان را از قسمت دوم آغاز کنید تا دنیا برعکس شود. داستان را از قسمت دوم شروع کنید تا تیرها و نیزه های سرخ پوستان، عامل اصلی جنایت شناخته شوند و تفنگ سفیدپوستان، قربانی اصلی. کافی است داستان خود را از قسمت دوم شروع کنید تا خشم سیاهپوستان علیه مرد سفیدپوست، عملی وحشیانه و خشونت بار تلقی شود! کافی است داستان خود را از قسمت دوم شروع کنید تا گاندی مسئول بدبختی های انگلیسی ها شناخته شود! کافی است داستان خود را از قسمت دوم شروع کنید تا آن ویتنامی بیچاره ی سوخته در آتش بمب، عاملی شناخته شود که انسانیت ناپالم را آزرده خاطر کرده است! و آهنگ های ویکتور خارا مایه ی خجالت شود، نه گلوله های پینوشه که هزاران نفر را در استادیوم سانتیاگو کشت. کافی است داستان خود را از قسمت دوم شروع کنید تا مادربزرگ من ام عطا، جنایت کار شناخته شود و آریل شارون قربانی او. 0 2 سیده رقیه صفری 1402/3/6 اعترافات غلامان: داستان دوران ولایتعهدی امام رضا (ع) حمیدرضا شاه آبادی 4.2 28 صفحۀ 1 از سرکرده پیرمان پرسیدم فتنه ها چطور آغاز می شود؟ و او جواب داد فتنه ها از پچ پچ آغاز می شود، برای دوری از فتنه باید پچ پچ را خاموش کرد. 0 8 سیده رقیه صفری 1402/3/5 صراط علی صفایی حائری 4.6 33 صفحۀ 1 ما از عشق سرشاریم، ما عاشق آفریده شدهایم، احتیاجی نیست که در خود چیزی بیافرینیم و یا نیرویی بسازیم. ما اگر از تفکر و تعقل خود بهره بگیریم و میان خودمان و محبوبهایمان و میان محبوبهایمان با یکدیگر مقایسه کنیم، به راه میرسیم و مییابیم. گرچه هنوز هم آزادیم که ادامه بدهیم و یا همراه این بینش و همراه این یقین، از راه چشم بپوشیم و باز گردیم. این عظمت انسان است، این تفاوت انسان است که میتواند با این همه نیرو، عصیان کند و سرکش شود. و میتواند پس از تشهد به تسلیم برسد؛ 0 8