بریدههای کتاب هادی حسن زاده هادی حسن زاده 5 ساعت پیش خار و میخک یحیی سنوار 4.4 44 صفحۀ 305 جمال لبخند زد و گفت: این اولش است و به اذن خدا در آینده اتفاقهای بیشتری میافتد. به خدا من میبینم که روزهای آینده تمام زمین ما زیر پای اشغالگران آتش گرفته است. من آنها را میبینم که به خودشان لعنت میفرستند که امروز پا به خاک ما گذاشتند و مقدساتمان را اشغال کردند. 0 0 هادی حسن زاده 1403/9/27 آتش بدون دود نادر ابراهیمی 4.8 22 صفحۀ 153 اکثریت، به اندیشیدن فراخوانده نشده بود تا به هنگام بتواند به عنوان یک کلّ اندیشمند، راه را از بیراهه تشخیص بدهد. 0 2 هادی حسن زاده 1403/6/25 ختم نبوت مرتضی مطهری 4.6 6 صفحۀ 79 «مقتضیات زمان» مانند «آزادی» از کلماتی است که- مخصوصاً در مشرق زمین- سرنوشت شومی داشته است و اکنون به شکل یک ابزار استعماری کامل برای درهم کوبیدن فرهنگ اصیل شرق و تحمیل روح غربی در آمده است. چه سفسطهها که به این نام صورت میگیرد و چه بدبختیها که با این تابلوی قشنگ تحمیل میگردد! 0 2 هادی حسن زاده 1403/6/23 من هشتمین آن هفت نفرم عرفان نظرآهاری 3.8 5 صفحۀ 12 زخمی بر پهلویم است و خون میچکد و خدا نمک میپاشد. من پیچ میخورم و تاب میخورم و دیگران گمانشان که میرقصم! من این پیچ و تاب را و این رقص خونین را دوست دارم، زیرا به یادم میآورد که سنگ نیستم، چوب نیستم، خشت و خاک نیستم، که انسانم... 0 0 هادی حسن زاده 1403/2/29 الفت نامه محمد فیض کاشانی 4.3 4 صفحۀ 49 و تهذیب اخلاق که مدار نجات آخرت موقوف بر آن است، بیجمعیت صورت نمیتواند بست و بسا کار که به تذکیر و تنبیه و اعانت اخوان ساخته میتواند شد و بسا راه کمال که به معاونت اعوان طی میتواند گردید. 0 2 هادی حسن زاده 1403/2/29 الفت نامه محمد فیض کاشانی 4.3 4 صفحۀ 48 بعضی از حکما گفتهاند که هممچنانکه دعوت جمیع انبیاء از حیثیت علم، اثبات توحید پروردگار است و نفی شریک از او، از روی عمل نیز به حصول وحدت راجع میگردد. 0 1 هادی حسن زاده 1403/2/14 قیدار رضا امیرخانی 4.1 127 صفحۀ 149 از زیارتنامهی ارباب و «سلم لمن سالمکم و حرب لمن حاربکم» اینجور برمیآید که پروردگارِ عالمیان رفیقبازها را بیشتر دوست دارد... قدرِ هم را بدانید. 1 4 هادی حسن زاده 1403/2/10 قیدار رضا امیرخانی 4.1 127 صفحۀ 42 ماشینهام را صفر میفرستم پیشِ درویش مکانیک، تا پیچشان را باز کند و دوباره با وضو ببندد، با نفسِ حقش سفت کند پیچها را از سر... از کارخانهی آلمانیش بپرسی، هیچ خاصیتی ندارد این کار، اما وسطِ جاده و بیابان، بچههای گاراژِ قیدار خاصیتش را بخواهند یا نخواهند، میفهمند... 0 4
بریدههای کتاب هادی حسن زاده هادی حسن زاده 5 ساعت پیش خار و میخک یحیی سنوار 4.4 44 صفحۀ 305 جمال لبخند زد و گفت: این اولش است و به اذن خدا در آینده اتفاقهای بیشتری میافتد. به خدا من میبینم که روزهای آینده تمام زمین ما زیر پای اشغالگران آتش گرفته است. من آنها را میبینم که به خودشان لعنت میفرستند که امروز پا به خاک ما گذاشتند و مقدساتمان را اشغال کردند. 0 0 هادی حسن زاده 1403/9/27 آتش بدون دود نادر ابراهیمی 4.8 22 صفحۀ 153 اکثریت، به اندیشیدن فراخوانده نشده بود تا به هنگام بتواند به عنوان یک کلّ اندیشمند، راه را از بیراهه تشخیص بدهد. 0 2 هادی حسن زاده 1403/6/25 ختم نبوت مرتضی مطهری 4.6 6 صفحۀ 79 «مقتضیات زمان» مانند «آزادی» از کلماتی است که- مخصوصاً در مشرق زمین- سرنوشت شومی داشته است و اکنون به شکل یک ابزار استعماری کامل برای درهم کوبیدن فرهنگ اصیل شرق و تحمیل روح غربی در آمده است. چه سفسطهها که به این نام صورت میگیرد و چه بدبختیها که با این تابلوی قشنگ تحمیل میگردد! 0 2 هادی حسن زاده 1403/6/23 من هشتمین آن هفت نفرم عرفان نظرآهاری 3.8 5 صفحۀ 12 زخمی بر پهلویم است و خون میچکد و خدا نمک میپاشد. من پیچ میخورم و تاب میخورم و دیگران گمانشان که میرقصم! من این پیچ و تاب را و این رقص خونین را دوست دارم، زیرا به یادم میآورد که سنگ نیستم، چوب نیستم، خشت و خاک نیستم، که انسانم... 0 0 هادی حسن زاده 1403/2/29 الفت نامه محمد فیض کاشانی 4.3 4 صفحۀ 49 و تهذیب اخلاق که مدار نجات آخرت موقوف بر آن است، بیجمعیت صورت نمیتواند بست و بسا کار که به تذکیر و تنبیه و اعانت اخوان ساخته میتواند شد و بسا راه کمال که به معاونت اعوان طی میتواند گردید. 0 2 هادی حسن زاده 1403/2/29 الفت نامه محمد فیض کاشانی 4.3 4 صفحۀ 48 بعضی از حکما گفتهاند که هممچنانکه دعوت جمیع انبیاء از حیثیت علم، اثبات توحید پروردگار است و نفی شریک از او، از روی عمل نیز به حصول وحدت راجع میگردد. 0 1 هادی حسن زاده 1403/2/14 قیدار رضا امیرخانی 4.1 127 صفحۀ 149 از زیارتنامهی ارباب و «سلم لمن سالمکم و حرب لمن حاربکم» اینجور برمیآید که پروردگارِ عالمیان رفیقبازها را بیشتر دوست دارد... قدرِ هم را بدانید. 1 4 هادی حسن زاده 1403/2/10 قیدار رضا امیرخانی 4.1 127 صفحۀ 42 ماشینهام را صفر میفرستم پیشِ درویش مکانیک، تا پیچشان را باز کند و دوباره با وضو ببندد، با نفسِ حقش سفت کند پیچها را از سر... از کارخانهی آلمانیش بپرسی، هیچ خاصیتی ندارد این کار، اما وسطِ جاده و بیابان، بچههای گاراژِ قیدار خاصیتش را بخواهند یا نخواهند، میفهمند... 0 4