بریدههای کتاب الهه عباسپور الهه عباسپور 1404/4/29 مرگ ایوان ایلیچ لی یف نیکالایویچ تولستوی 4.2 461 صفحۀ 78 "همهش همان و همان! همهش همین روزها و شبهای بیانتها! ای کاش زودتر تمام میشد. خب، وقتی تمام شد چه؟ بعد مرگ است و تاریکی. نه، نه! هرچه باشد بهتر از مرگ است!" 0 1 الهه عباسپور 1404/4/21 مرگ ایوان ایلیچ لی یف نیکالایویچ تولستوی 4.2 461 صفحۀ 17 0 1 الهه عباسپور 1404/4/21 مرگ ایوان ایلیچ لی یف نیکالایویچ تولستوی 4.2 461 صفحۀ 9 فکر مرگ یک دوست نزدیک در دل دوستانی که این خبر را میشنیدند طبق معمول، احساس شادی خاصی پدید میآورد؛ خوشحالی از این که او مرد و من نمردم. 0 35 الهه عباسپور 1404/3/18 موش ها و آدم ها جان اشتاین بک 4.0 183 صفحۀ 87 کندی گفت: جورج؟ :هان؟ :من خوب بود سگمو خودم میکشتم. نباس میذاشتم یه غریبه بکشدش! 1 35 الهه عباسپور 1404/1/10 یک عاشقانه ی آرام نادر ابراهیمی 4.1 207 صفحۀ 192 0 4 الهه عباسپور 1404/1/6 یک عاشقانه ی آرام نادر ابراهیمی 4.1 207 صفحۀ 76 0 2 الهه عباسپور 1404/1/4 یک عاشقانه ی آرام نادر ابراهیمی 4.1 207 صفحۀ 45 تو در طول و عرض خاک مقدس زندگی راه نرفتهای، فقط زندگی را ورق زدهای و بر زندگی حاشیه نوشتهای.. .. تو در کوچهها انسان خواهی شد نه در لابلای کتابها. 0 1 الهه عباسپور 1404/1/4 یک عاشقانه ی آرام نادر ابراهیمی 4.1 207 صفحۀ 14 برای نفَسی آسوده زیستن،چاره ای نیست جز مِهی فشرده را گرداگرد خویش انگار کردن؛مهی که در درون آن، هر چیزِ غم انگیز، محو و کمرنگ میشود. 0 4 الهه عباسپور 1404/1/4 استغفار و توبه سید علی حسینی خامنهای 4.1 3 صفحۀ 42 گناه حجاب میشود میان ما و رحمت الهی... و استغفار این حجاب را برمیدارد. 0 4 الهه عباسپور 1404/1/3 استغفار و توبه سید علی حسینی خامنهای 4.1 3 صفحۀ 13 0 1 الهه عباسپور 1403/12/22 جمشیدخان عمویم، که باد همیشه او را با خود می برد بختیار علی 3.7 18 صفحۀ 71 0 3 الهه عباسپور 1403/8/8 شاه بی شین محمد کاظم مزینانی 3.6 17 صفحۀ 88 چه معنی دارد با کسانی کار کنی که دوران پیش از تاریخ، یعنی دوره پیش از ظهور پدر تاجدار را به خاطر دارند؟ نه، چنین افرادی دیگر به دردت نمیخورند. از این پس، به آدمهایی نیاز داری خالی از خاطره؛ آماده پذیرش خاطراتی که تو برایشان خواهی ساخت. 0 9 الهه عباسپور 1403/8/7 شاه بی شین محمد کاظم مزینانی 3.6 17 صفحۀ 86 راست گفتهاند که شکست یتیم است و پیروزی صدها پدر دارد. 0 15 الهه عباسپور 1403/8/7 شاه بی شین محمد کاظم مزینانی 3.6 17 صفحۀ 84 رفتار محترمانه رهگذران برایت جالب است. نمیدان ی که آیا آنها تحت تاثیر زیبایی خیرهکننده ثریا قرار گرفتهاند یا فرّه ایزدی تو؟! 0 1 الهه عباسپور 1403/8/6 شاه بی شین محمد کاظم مزینانی 3.6 17 صفحۀ 76 گند بزنند این تاج و تخت سلطنت را که آدم به خاطرش مجبور است از دوستداشتنیترین چیزهایش هم بگذرد! 0 5 الهه عباسپور 1403/8/6 شاه بی شین محمد کاظم مزینانی 3.6 17 صفحۀ 69 اما خوش خیال نباش. همه چیز ممکن است با یک دلپیچه کوچک یا چند درجه تب تغییر کند. یادت باشد که وقتی همه چیز به ظاهر درست است، هیچ چیز درست نیست و هر زمان که اتفاق بدی برای تو نمیافتد حتما یک جای کار ایراد دارد. 0 1 الهه عباسپور 1403/7/26 دوئل آنتون چخوف 3.4 16 صفحۀ 111 "یادم میاد بچه که بودم حصبه گرفته بودم، اون وقت عمهم منو بست به ترشی قارچ! چرا؟ چون دلش به حال من سوخته بود. کم مونده بود من ریغ رحمتو سر بکشم. هم شما و هم عمهی من باید بدونین که منشاء محبت به آدمها نه در قلبه، نه در شکم و نه در کلیه، بلکه اینجاست." و به شقیقهاش دست گذاشت. 0 3 الهه عباسپور 1403/7/25 دوئل آنتون چخوف 3.4 16 صفحۀ 99 از وقتی تصمیم به ترک نادژدا گرفته بود، نسبت به او احساس دلسوزی و گناه میکرد؛ در عین حال در حضورش احساس شرمندگی میکرد؛ درست مثل آنکه در حضور اسب پیر و بیماری باشد و تصمیم گرفته باشد که به او شلیک کند. 0 1 الهه عباسپور 1403/7/24 دوئل آنتون چخوف 3.4 16 صفحۀ 90 خوشحالم که خودم کمبودهای خودمو میبینم و تشخیص میدم. این موضوع باعث میشه زندگی خودمو مرور کنم و آدم دیگهای بشم. 0 1 الهه عباسپور 1403/7/15 آوازهای سیب زمینی نرگس دلاوری 3.3 1 صفحۀ 11 0 3
بریدههای کتاب الهه عباسپور الهه عباسپور 1404/4/29 مرگ ایوان ایلیچ لی یف نیکالایویچ تولستوی 4.2 461 صفحۀ 78 "همهش همان و همان! همهش همین روزها و شبهای بیانتها! ای کاش زودتر تمام میشد. خب، وقتی تمام شد چه؟ بعد مرگ است و تاریکی. نه، نه! هرچه باشد بهتر از مرگ است!" 0 1 الهه عباسپور 1404/4/21 مرگ ایوان ایلیچ لی یف نیکالایویچ تولستوی 4.2 461 صفحۀ 17 0 1 الهه عباسپور 1404/4/21 مرگ ایوان ایلیچ لی یف نیکالایویچ تولستوی 4.2 461 صفحۀ 9 فکر مرگ یک دوست نزدیک در دل دوستانی که این خبر را میشنیدند طبق معمول، احساس شادی خاصی پدید میآورد؛ خوشحالی از این که او مرد و من نمردم. 0 35 الهه عباسپور 1404/3/18 موش ها و آدم ها جان اشتاین بک 4.0 183 صفحۀ 87 کندی گفت: جورج؟ :هان؟ :من خوب بود سگمو خودم میکشتم. نباس میذاشتم یه غریبه بکشدش! 1 35 الهه عباسپور 1404/1/10 یک عاشقانه ی آرام نادر ابراهیمی 4.1 207 صفحۀ 192 0 4 الهه عباسپور 1404/1/6 یک عاشقانه ی آرام نادر ابراهیمی 4.1 207 صفحۀ 76 0 2 الهه عباسپور 1404/1/4 یک عاشقانه ی آرام نادر ابراهیمی 4.1 207 صفحۀ 45 تو در طول و عرض خاک مقدس زندگی راه نرفتهای، فقط زندگی را ورق زدهای و بر زندگی حاشیه نوشتهای.. .. تو در کوچهها انسان خواهی شد نه در لابلای کتابها. 0 1 الهه عباسپور 1404/1/4 یک عاشقانه ی آرام نادر ابراهیمی 4.1 207 صفحۀ 14 برای نفَسی آسوده زیستن،چاره ای نیست جز مِهی فشرده را گرداگرد خویش انگار کردن؛مهی که در درون آن، هر چیزِ غم انگیز، محو و کمرنگ میشود. 0 4 الهه عباسپور 1404/1/4 استغفار و توبه سید علی حسینی خامنهای 4.1 3 صفحۀ 42 گناه حجاب میشود میان ما و رحمت الهی... و استغفار این حجاب را برمیدارد. 0 4 الهه عباسپور 1404/1/3 استغفار و توبه سید علی حسینی خامنهای 4.1 3 صفحۀ 13 0 1 الهه عباسپور 1403/12/22 جمشیدخان عمویم، که باد همیشه او را با خود می برد بختیار علی 3.7 18 صفحۀ 71 0 3 الهه عباسپور 1403/8/8 شاه بی شین محمد کاظم مزینانی 3.6 17 صفحۀ 88 چه معنی دارد با کسانی کار کنی که دوران پیش از تاریخ، یعنی دوره پیش از ظهور پدر تاجدار را به خاطر دارند؟ نه، چنین افرادی دیگر به دردت نمیخورند. از این پس، به آدمهایی نیاز داری خالی از خاطره؛ آماده پذیرش خاطراتی که تو برایشان خواهی ساخت. 0 9 الهه عباسپور 1403/8/7 شاه بی شین محمد کاظم مزینانی 3.6 17 صفحۀ 86 راست گفتهاند که شکست یتیم است و پیروزی صدها پدر دارد. 0 15 الهه عباسپور 1403/8/7 شاه بی شین محمد کاظم مزینانی 3.6 17 صفحۀ 84 رفتار محترمانه رهگذران برایت جالب است. نمیدان ی که آیا آنها تحت تاثیر زیبایی خیرهکننده ثریا قرار گرفتهاند یا فرّه ایزدی تو؟! 0 1 الهه عباسپور 1403/8/6 شاه بی شین محمد کاظم مزینانی 3.6 17 صفحۀ 76 گند بزنند این تاج و تخت سلطنت را که آدم به خاطرش مجبور است از دوستداشتنیترین چیزهایش هم بگذرد! 0 5 الهه عباسپور 1403/8/6 شاه بی شین محمد کاظم مزینانی 3.6 17 صفحۀ 69 اما خوش خیال نباش. همه چیز ممکن است با یک دلپیچه کوچک یا چند درجه تب تغییر کند. یادت باشد که وقتی همه چیز به ظاهر درست است، هیچ چیز درست نیست و هر زمان که اتفاق بدی برای تو نمیافتد حتما یک جای کار ایراد دارد. 0 1 الهه عباسپور 1403/7/26 دوئل آنتون چخوف 3.4 16 صفحۀ 111 "یادم میاد بچه که بودم حصبه گرفته بودم، اون وقت عمهم منو بست به ترشی قارچ! چرا؟ چون دلش به حال من سوخته بود. کم مونده بود من ریغ رحمتو سر بکشم. هم شما و هم عمهی من باید بدونین که منشاء محبت به آدمها نه در قلبه، نه در شکم و نه در کلیه، بلکه اینجاست." و به شقیقهاش دست گذاشت. 0 3 الهه عباسپور 1403/7/25 دوئل آنتون چخوف 3.4 16 صفحۀ 99 از وقتی تصمیم به ترک نادژدا گرفته بود، نسبت به او احساس دلسوزی و گناه میکرد؛ در عین حال در حضورش احساس شرمندگی میکرد؛ درست مثل آنکه در حضور اسب پیر و بیماری باشد و تصمیم گرفته باشد که به او شلیک کند. 0 1 الهه عباسپور 1403/7/24 دوئل آنتون چخوف 3.4 16 صفحۀ 90 خوشحالم که خودم کمبودهای خودمو میبینم و تشخیص میدم. این موضوع باعث میشه زندگی خودمو مرور کنم و آدم دیگهای بشم. 0 1 الهه عباسپور 1403/7/15 آوازهای سیب زمینی نرگس دلاوری 3.3 1 صفحۀ 11 0 3