بریدههای کتاب davoud pourfathi davoud pourfathi 4 روز پیش سووشون سیمین دانشور 4.1 241 صفحۀ 146 آدمیزاد چیست؟ یک امید کوچک، یک واقعهٔ خوش چه زود میتواند از نو دست و دلش را بهزندگی بخواند؟ اما وقتی همهاش تودهنی و نومیدی است، آدم احساس میکند که مثل تفاله شده، لاشهای، مرداری است که در لجن افتاده. 0 1 davoud pourfathi 1404/3/27 من فلوجه را به یاد می آورم فرات العانی 4.2 11 صفحۀ 207 0 1 davoud pourfathi 1404/3/27 من فلوجه را به یاد می آورم فرات العانی 4.2 11 صفحۀ 207 0 1 davoud pourfathi 1404/3/27 من فلوجه را به یاد می آورم فرات العانی 4.2 11 صفحۀ 195 از کی همه چیز را رها کرده بود؟ مگر میشود جسم آدم یک شبه تغییر کند؟ 0 7 davoud pourfathi 1404/3/19 روز و شب یون فوسه 3.9 5 صفحۀ 29 تنها نگرانی و تردیدش فقط از این بود که این کودک هم مثل پدرانش باید در این جهان پُراندوه عمر میگذارند. 0 14 davoud pourfathi 1404/3/16 سرهای استفانی رومن گاری 4.7 0 صفحۀ 127 پس دنیا متعلق به کسانی بود که میدانستند چگونه پیوندشان را با حقیقت بینقص نگهدارند: غریزه قدرت و غریزه مرگ. 0 17 davoud pourfathi 1404/3/16 سرهای استفانی رومن گاری 4.7 0 صفحۀ 12 در کشور ما مسلمان و هندو و مسیحی، بهعلاوه دهها فرقه اسلامی وجود دارد، ولی ما در پی تشکیل یک دولت لائیک هستیم. جدایی دین و حکومت را اعلام کردهایم: اعتقادات هر کسی به خودش ربط دارد. ما با گامی استوار به سوی برادری میرویم و میخواهیم ذهن شهروندانمان را از آثار و بقایا و خاطراتِ گذشته قرونوسطایی پاک کنیم و با امید و اعتماد به آینده پیش برویم... 0 1 davoud pourfathi 1404/3/4 دود خوسه ابخرو 3.8 18 صفحۀ 109 در صدا و نگاههای بیش از حد سمجش نوستالژی موج میزد. و من یاد گرفتهام از مردان نوستالژبک فرار کنم؛ آنهایی که میخواهند آنچه را قبلا باختهاند با تو تکرار کنند. انتظار دارند بخیه زخمی باشی که تو بازش نکردهای. 0 2 davoud pourfathi 1404/2/29 همنت مگی اوفارل 4.5 2 صفحۀ 71 بزرگتر که میشود این را هم به یاد دارد: خاطرهای از اینکه بیقیدوشرط دوست داشته شود، برای همان چیزی که هست، نه آنکه باید باشد. 0 4 davoud pourfathi 1404/2/6 ذهن مه زده جی برنلف 3.7 2 صفحۀ 11 به نظر او، هیچ چیز بهتر از یک چشمانداز برفی نیست. با تحسینی اغراقآمیز میگوید چقدر زیباست وقتی ردپای انسانها از طبیعت پاک میشود و همه چیز به گسترهای سفید و بیلک تبدیل میشود. 0 0 davoud pourfathi 1404/2/6 ذهن مه زده جی برنلف 3.7 2 صفحۀ 43 صورتهای شان منقبض میشود. عجیب است که حالت چهرهی آدمها چه زود میتواند تغیبر کند. ذهن را نمیتوانی بخوانی. زبان بیانش میکند، ولی واقعیت چیز دیگری است. چهرهها مثل سطح آب دریا هستند که دائما تحت تاثیر طغیانهای بیشمار و نامحسوس تغییر میکنند. 0 1 davoud pourfathi 1404/2/6 ذهن مه زده جی برنلف 3.7 2 صفحۀ 60 آن زمان که هنوز عکاسی چیز ویژهای بود و چاپ عکس نسبتا گران، همه در عکسها لبخند میزدند، انگار که با لبخندشان عکس باارزشتر می شد. 0 12 davoud pourfathi 1404/2/6 ذهن مه زده جی برنلف 3.7 2 صفحۀ 73 میدونی گاهی به چی فکر میکنم، فِرا؟! به این که خاطرات بچگیم این قدر کمه. به گمونم یه دوران کودکی شاد چیزهای کمی از خودش به جا میذاره. خوشبختی یه وضعیته، مثل درد. وقتی میگذره تموم میشه، بدون هیچ ردی. 0 0 davoud pourfathi 1404/2/6 ذهن مه زده جی برنلف 3.7 2 صفحۀ 98 هیچ قانون و قاعدهای وجود ندارد؛ شاید هم هست و ما نمیتوانیم درکش کنیم. انسان برای این زندگی چقدر حقیر است. 0 0 davoud pourfathi 1404/1/31 حمله به آسیاب امیل زولا 3.8 7 صفحۀ 57 فرانسواز فکر میکرد که شاید این سربازِ مرده هم در وطن خودش آلمان دلدادهای دارد که بر نعش او خواهد گریست. 0 0 davoud pourfathi 1404/1/2 آخرین گرگ لاسلو کراسناهورکایی 3.8 5 صفحۀ 68 این همان آخرین گرگِ نر باقیمانده بود، همه این سالها جایی نرفته بود، سرزمینش را ترک نکرده بود و به رغم اینکه سالها با موفقیت از انظار مردم پنهان بوده، در نهایت نتوانسته از دست تقدیر فرار کند. 0 1 davoud pourfathi 1404/1/1 آخرین گرگ لاسلو کراسناهورکایی 3.8 5 صفحۀ 27 آخر واقعا او چطور میتوانست برایشان توضیح دهد که انگار همیشه خدا چیزی روی شانههایش سنگینی میکند، چطور میتوانست توضیح دهد که مدتهاست کلا مفهوم تفکر را بوسیده و کنار گذاشته، چطور آن دوران آگاهیاش را توضیح دهد، دورانی که کشف کرد جورِ بهخصوصی که چیزها وجود دارند و درک ما از وجودشان در حقیقت چیزی نیست جز یادآوری ناتوانی ما از فهم بیهودگیشان و با این وضع فقط خدا باید به داد به اصطلاح متفکران برسد تا خل نشوند، و دقیقا به همین دلیل بود که او دیگر "فکر" نمیکرد، خودش را تربیت کرده بودکه دیگر فکر نکند. 0 3 davoud pourfathi 1403/12/27 کسی نظرکرده آسمان نیست اریش ماریا رمارک 4.0 0 صفحۀ 152 آزادی چیه؟ من هم نمیدونم. فقط میدونم که نه بیمسئولیتیه نه بیهدفی. دونستنِ اینکه چی نیست آسونتر از اینه که بدونی چیه. 0 5 davoud pourfathi 1403/12/26 کافکا در کرانه هاروکی موراکامی 3.9 87 صفحۀ 128 در این دنیای درندشت تنها کسی که میتوانی به او تکیه کنی خود توست. 2 51 davoud pourfathi 1403/12/20 کسی نظرکرده آسمان نیست اریش ماریا رمارک 4.0 0 صفحۀ 140 شما هیچوقت خوشبخت نبودین؟ چرا، زیاد. بیشتر کِیها؟ نمیدونم، هر بار یه جور بوده. بیشتر کِیها؟ وقتی تنها بودم. 0 5
بریدههای کتاب davoud pourfathi davoud pourfathi 4 روز پیش سووشون سیمین دانشور 4.1 241 صفحۀ 146 آدمیزاد چیست؟ یک امید کوچک، یک واقعهٔ خوش چه زود میتواند از نو دست و دلش را بهزندگی بخواند؟ اما وقتی همهاش تودهنی و نومیدی است، آدم احساس میکند که مثل تفاله شده، لاشهای، مرداری است که در لجن افتاده. 0 1 davoud pourfathi 1404/3/27 من فلوجه را به یاد می آورم فرات العانی 4.2 11 صفحۀ 207 0 1 davoud pourfathi 1404/3/27 من فلوجه را به یاد می آورم فرات العانی 4.2 11 صفحۀ 207 0 1 davoud pourfathi 1404/3/27 من فلوجه را به یاد می آورم فرات العانی 4.2 11 صفحۀ 195 از کی همه چیز را رها کرده بود؟ مگر میشود جسم آدم یک شبه تغییر کند؟ 0 7 davoud pourfathi 1404/3/19 روز و شب یون فوسه 3.9 5 صفحۀ 29 تنها نگرانی و تردیدش فقط از این بود که این کودک هم مثل پدرانش باید در این جهان پُراندوه عمر میگذارند. 0 14 davoud pourfathi 1404/3/16 سرهای استفانی رومن گاری 4.7 0 صفحۀ 127 پس دنیا متعلق به کسانی بود که میدانستند چگونه پیوندشان را با حقیقت بینقص نگهدارند: غریزه قدرت و غریزه مرگ. 0 17 davoud pourfathi 1404/3/16 سرهای استفانی رومن گاری 4.7 0 صفحۀ 12 در کشور ما مسلمان و هندو و مسیحی، بهعلاوه دهها فرقه اسلامی وجود دارد، ولی ما در پی تشکیل یک دولت لائیک هستیم. جدایی دین و حکومت را اعلام کردهایم: اعتقادات هر کسی به خودش ربط دارد. ما با گامی استوار به سوی برادری میرویم و میخواهیم ذهن شهروندانمان را از آثار و بقایا و خاطراتِ گذشته قرونوسطایی پاک کنیم و با امید و اعتماد به آینده پیش برویم... 0 1 davoud pourfathi 1404/3/4 دود خوسه ابخرو 3.8 18 صفحۀ 109 در صدا و نگاههای بیش از حد سمجش نوستالژی موج میزد. و من یاد گرفتهام از مردان نوستالژبک فرار کنم؛ آنهایی که میخواهند آنچه را قبلا باختهاند با تو تکرار کنند. انتظار دارند بخیه زخمی باشی که تو بازش نکردهای. 0 2 davoud pourfathi 1404/2/29 همنت مگی اوفارل 4.5 2 صفحۀ 71 بزرگتر که میشود این را هم به یاد دارد: خاطرهای از اینکه بیقیدوشرط دوست داشته شود، برای همان چیزی که هست، نه آنکه باید باشد. 0 4 davoud pourfathi 1404/2/6 ذهن مه زده جی برنلف 3.7 2 صفحۀ 11 به نظر او، هیچ چیز بهتر از یک چشمانداز برفی نیست. با تحسینی اغراقآمیز میگوید چقدر زیباست وقتی ردپای انسانها از طبیعت پاک میشود و همه چیز به گسترهای سفید و بیلک تبدیل میشود. 0 0 davoud pourfathi 1404/2/6 ذهن مه زده جی برنلف 3.7 2 صفحۀ 43 صورتهای شان منقبض میشود. عجیب است که حالت چهرهی آدمها چه زود میتواند تغیبر کند. ذهن را نمیتوانی بخوانی. زبان بیانش میکند، ولی واقعیت چیز دیگری است. چهرهها مثل سطح آب دریا هستند که دائما تحت تاثیر طغیانهای بیشمار و نامحسوس تغییر میکنند. 0 1 davoud pourfathi 1404/2/6 ذهن مه زده جی برنلف 3.7 2 صفحۀ 60 آن زمان که هنوز عکاسی چیز ویژهای بود و چاپ عکس نسبتا گران، همه در عکسها لبخند میزدند، انگار که با لبخندشان عکس باارزشتر می شد. 0 12 davoud pourfathi 1404/2/6 ذهن مه زده جی برنلف 3.7 2 صفحۀ 73 میدونی گاهی به چی فکر میکنم، فِرا؟! به این که خاطرات بچگیم این قدر کمه. به گمونم یه دوران کودکی شاد چیزهای کمی از خودش به جا میذاره. خوشبختی یه وضعیته، مثل درد. وقتی میگذره تموم میشه، بدون هیچ ردی. 0 0 davoud pourfathi 1404/2/6 ذهن مه زده جی برنلف 3.7 2 صفحۀ 98 هیچ قانون و قاعدهای وجود ندارد؛ شاید هم هست و ما نمیتوانیم درکش کنیم. انسان برای این زندگی چقدر حقیر است. 0 0 davoud pourfathi 1404/1/31 حمله به آسیاب امیل زولا 3.8 7 صفحۀ 57 فرانسواز فکر میکرد که شاید این سربازِ مرده هم در وطن خودش آلمان دلدادهای دارد که بر نعش او خواهد گریست. 0 0 davoud pourfathi 1404/1/2 آخرین گرگ لاسلو کراسناهورکایی 3.8 5 صفحۀ 68 این همان آخرین گرگِ نر باقیمانده بود، همه این سالها جایی نرفته بود، سرزمینش را ترک نکرده بود و به رغم اینکه سالها با موفقیت از انظار مردم پنهان بوده، در نهایت نتوانسته از دست تقدیر فرار کند. 0 1 davoud pourfathi 1404/1/1 آخرین گرگ لاسلو کراسناهورکایی 3.8 5 صفحۀ 27 آخر واقعا او چطور میتوانست برایشان توضیح دهد که انگار همیشه خدا چیزی روی شانههایش سنگینی میکند، چطور میتوانست توضیح دهد که مدتهاست کلا مفهوم تفکر را بوسیده و کنار گذاشته، چطور آن دوران آگاهیاش را توضیح دهد، دورانی که کشف کرد جورِ بهخصوصی که چیزها وجود دارند و درک ما از وجودشان در حقیقت چیزی نیست جز یادآوری ناتوانی ما از فهم بیهودگیشان و با این وضع فقط خدا باید به داد به اصطلاح متفکران برسد تا خل نشوند، و دقیقا به همین دلیل بود که او دیگر "فکر" نمیکرد، خودش را تربیت کرده بودکه دیگر فکر نکند. 0 3 davoud pourfathi 1403/12/27 کسی نظرکرده آسمان نیست اریش ماریا رمارک 4.0 0 صفحۀ 152 آزادی چیه؟ من هم نمیدونم. فقط میدونم که نه بیمسئولیتیه نه بیهدفی. دونستنِ اینکه چی نیست آسونتر از اینه که بدونی چیه. 0 5 davoud pourfathi 1403/12/26 کافکا در کرانه هاروکی موراکامی 3.9 87 صفحۀ 128 در این دنیای درندشت تنها کسی که میتوانی به او تکیه کنی خود توست. 2 51 davoud pourfathi 1403/12/20 کسی نظرکرده آسمان نیست اریش ماریا رمارک 4.0 0 صفحۀ 140 شما هیچوقت خوشبخت نبودین؟ چرا، زیاد. بیشتر کِیها؟ نمیدونم، هر بار یه جور بوده. بیشتر کِیها؟ وقتی تنها بودم. 0 5