بریدههای کتاب asal asal دیروز و هر روز صبح راه خانه دورتر و دورتر می شود فردریک بکمن 4.1 73 صفحۀ 48 هر چیزی که من شدم به خاطر اونه. بیگ بنگ من بود. 0 0 asal 1403/6/27 فردا و فردا و فردا گابریل زوین 3.0 13 صفحۀ 236 سم باور نداشت بدنش میتوانست چیزی به جز درد را احساس کند؛ برای همین مثل بقیهی آدمهای عادی لذتجویی نمیکرد. سم فقط زمانی از ته دل خوشحال میشد که مجبور نبود راجع به بدنش فکر کند... وقتی میتوانست فراموش کند که اصلاً بدنی دارد. 0 7 asal 1403/6/27 فردا و فردا و فردا گابریل زوین 3.0 13 صفحۀ 254 اگر سیدی او را نمیشناخت، آنوقت هیچکس دیگر او را نمیشناخت و انگار اصلا وجود خارجی نداشت. 0 5 asal 1403/6/27 فردا و فردا و فردا گابریل زوین 3.0 13 صفحۀ 266 برگرد سر کار. از زمان آزادی که شکست بهت میده، نهایت استفاده رو ببر. به خودت یادآوری کن که هیچکس به تو توجهی نداره و الان بهترین فرصت برای توئه که بشینی پشت کامپیوترت و یه بازی دیگه بسازی. دوباره تلاش کن. این بار بهتر شکست میخوری. 0 5 asal 1403/6/15 a little life هانیا یاناگیهارا 4.4 5 صفحۀ 168 You asked me once when I knew that he was for me, and I told you that I had always known. But that wasn’t true, and I knew it even as I said it—I said it because it sounded pretty, like something someone might say in a book or a movie, and because we were both feeling so wretched, and helpless, and because I thought if I said it, we both might feel better about the situation before us, the situation that we perhaps had been capable of preventing—perhaps not—but at any rate hadn’t. 0 5 asal 1403/5/30 فردا و فردا و فردا گابریل زوین 3.0 13 صفحۀ 172 همهی ما، در بهترین حالت، نصفه نیمه زندهایم. 0 10 asal 1403/5/30 فردا و فردا و فردا گابریل زوین 3.0 13 صفحۀ 168 نگران شدن برای آدمی که دوستش نداری، هیچوقت ارزشش را ندارد. و اگر نگران کسی نباشی دوست داشتنی در کار نیست. 0 8 asal 1403/5/26 تصویر دوریان گری اسکار وایلد 3.9 50 صفحۀ 25 He lives the poetry that he can not write. The others write the poetry that they dare not realize. 0 6 asal 1403/5/11 a little life هانیا یاناگیهارا 4.4 5 صفحۀ 124 Fear and hatred, fear and hatred: often, it seemed that those were the only two qualities he possessed. Fear of everyone else; hatred of himself. 0 5 asal 1403/2/27 a little life هانیا یاناگیهارا 4.4 5 صفحۀ 48 گاهی اوقات فشار اینکه خوشحال و خوشبخت باشی، سنگین و طاقت فرسا به نظر میرسید، انگار خوشبختی چیزیست که همه باید بتوانند به آن دست پیدا کنند و هر چیزی که رسیدن به آن را به خطر بیندازد، به نحو معجزه آسایی تقصیر خودت است. 0 11
بریدههای کتاب asal asal دیروز و هر روز صبح راه خانه دورتر و دورتر می شود فردریک بکمن 4.1 73 صفحۀ 48 هر چیزی که من شدم به خاطر اونه. بیگ بنگ من بود. 0 0 asal 1403/6/27 فردا و فردا و فردا گابریل زوین 3.0 13 صفحۀ 236 سم باور نداشت بدنش میتوانست چیزی به جز درد را احساس کند؛ برای همین مثل بقیهی آدمهای عادی لذتجویی نمیکرد. سم فقط زمانی از ته دل خوشحال میشد که مجبور نبود راجع به بدنش فکر کند... وقتی میتوانست فراموش کند که اصلاً بدنی دارد. 0 7 asal 1403/6/27 فردا و فردا و فردا گابریل زوین 3.0 13 صفحۀ 254 اگر سیدی او را نمیشناخت، آنوقت هیچکس دیگر او را نمیشناخت و انگار اصلا وجود خارجی نداشت. 0 5 asal 1403/6/27 فردا و فردا و فردا گابریل زوین 3.0 13 صفحۀ 266 برگرد سر کار. از زمان آزادی که شکست بهت میده، نهایت استفاده رو ببر. به خودت یادآوری کن که هیچکس به تو توجهی نداره و الان بهترین فرصت برای توئه که بشینی پشت کامپیوترت و یه بازی دیگه بسازی. دوباره تلاش کن. این بار بهتر شکست میخوری. 0 5 asal 1403/6/15 a little life هانیا یاناگیهارا 4.4 5 صفحۀ 168 You asked me once when I knew that he was for me, and I told you that I had always known. But that wasn’t true, and I knew it even as I said it—I said it because it sounded pretty, like something someone might say in a book or a movie, and because we were both feeling so wretched, and helpless, and because I thought if I said it, we both might feel better about the situation before us, the situation that we perhaps had been capable of preventing—perhaps not—but at any rate hadn’t. 0 5 asal 1403/5/30 فردا و فردا و فردا گابریل زوین 3.0 13 صفحۀ 172 همهی ما، در بهترین حالت، نصفه نیمه زندهایم. 0 10 asal 1403/5/30 فردا و فردا و فردا گابریل زوین 3.0 13 صفحۀ 168 نگران شدن برای آدمی که دوستش نداری، هیچوقت ارزشش را ندارد. و اگر نگران کسی نباشی دوست داشتنی در کار نیست. 0 8 asal 1403/5/26 تصویر دوریان گری اسکار وایلد 3.9 50 صفحۀ 25 He lives the poetry that he can not write. The others write the poetry that they dare not realize. 0 6 asal 1403/5/11 a little life هانیا یاناگیهارا 4.4 5 صفحۀ 124 Fear and hatred, fear and hatred: often, it seemed that those were the only two qualities he possessed. Fear of everyone else; hatred of himself. 0 5 asal 1403/2/27 a little life هانیا یاناگیهارا 4.4 5 صفحۀ 48 گاهی اوقات فشار اینکه خوشحال و خوشبخت باشی، سنگین و طاقت فرسا به نظر میرسید، انگار خوشبختی چیزیست که همه باید بتوانند به آن دست پیدا کنند و هر چیزی که رسیدن به آن را به خطر بیندازد، به نحو معجزه آسایی تقصیر خودت است. 0 11