بریدههای کتاب امیرمحمد نوروزی امیرمحمد نوروزی 1404/4/13 بر جاده های آبی سرخ: بر اساس زندگی میرمهنای دغابی (کتاب های اول، دوم، سوم) جلد 1 نادر ابراهیمی 4.5 11 صفحۀ 43 ابله! این هنر من است که نامردان را به دشمنیِ با خویش برانگیزم. 0 41 امیرمحمد نوروزی 1404/4/12 مجموعه اشعار حسین منزوی حسین منزوی 4.5 9 صفحۀ 746 بسیار گفته بودند: بالاتر از سیاهی رنگی نیست؛ امّا خونت که بر سیاهی شب ریخت؛ دانستنیم بالاتر از سیاهی، سرخی است 0 67 امیرمحمد نوروزی 1404/4/11 بر جاده های آبی سرخ: بر اساس زندگی میرمهنای دغابی (کتاب های اول، دوم، سوم) جلد 1 نادر ابراهیمی 4.5 11 صفحۀ 32 و ما بَدْ خواهیمشان کُشت _ در سرزمینی که از آنِ ماست، و بر دریاهایی که از آنِ ماست. بَد، خواهیمشان کُشت. 0 2 امیرمحمد نوروزی 1404/4/10 بر جاده های آبی سرخ: بر اساس زندگی میرمهنای دغابی (کتاب های اول، دوم، سوم) جلد 1 نادر ابراهیمی 4.5 11 صفحۀ 27 و عجبْ حلاوتی دارد مرگ اگر انسان در راهِ آرمانی معتبر بمیرد... 0 10 امیرمحمد نوروزی 1404/4/8 پدر، عشق و پسر سیدمهدی شجاعی 4.5 154 صفحۀ 48 فقط تعداد کشته نیست که دشمن را به وحشت میاندازد، کیفیت قتل گاهی به مراتب رعب انگیز تر از تعداد مقتول است. 0 2 امیرمحمد نوروزی 1404/4/7 پدر، عشق و پسر سیدمهدی شجاعی 4.5 154 صفحۀ 14 محمد بود! به واقع محمد بود! 0 1 امیرمحمد نوروزی 1404/4/7 پدر، عشق و پسر سیدمهدی شجاعی 4.5 154 صفحۀ 8 مَثلی است در میان اسبها که شنیدنی است. اگر اسبی، عمری طولانی تر از حد معمول کند، میگویند: «انگار مرکب پیامبر بوده است!» 0 1 امیرمحمد نوروزی 1404/3/18 پاستیل بنفش کاترین اپلگیت 3.4 230 صفحۀ 141 جای خالیِ بعضی از چیزها، هنوز به شکل فرورفتگی، روی موکت باقی مانده بود. 1 22 امیرمحمد نوروزی 1404/3/16 پاستیل های بنفش کاترین اپلگیت 3.4 230 صفحۀ 103 میدانستم که او آنجاست و همین برای من کافی بود. بعضی وقتها این تنها چیزی است که از یک دوست توقع داری. 0 11 امیرمحمد نوروزی 1404/3/14 پاستیل های بنفش کاترین اپلگیت 3.4 230 صفحۀ 28 چقدر خوب است دوستی داشته باشی که به اندازهی تو از پاستیل بنفش خوشش بیاید. 0 4 امیرمحمد نوروزی 1404/3/14 تاریخ هنر ارنست هانس گامبریچ 4.6 5 صفحۀ 23 بی نهایت بهتر است که هیچ چیز درباره هنر ندانیم تا این که نیمچه دانشی که به کار خودنمایان و افاده فروشان میآید، داشته باشیم. 0 6 امیرمحمد نوروزی 1404/3/4 پیرمرد و دریا ارنست همینگوی 4.0 201 صفحۀ 98 همه چیز پیرمرد کهن بود، مگر چشمهایش، و چشمهایش به رنگ دریا بود و شاد و شکست نخورده بود. 0 9 امیرمحمد نوروزی 1404/3/2 ابن مشغله نادر ابراهیمی 4.2 126 صفحۀ 106 به گمان من مدرسه ای که با پول دزدی بنا شود، حق السکوتی است که دزد به جامعهاش میدهد_ فقط به این امید که راه دزدیهای آیندهاش بسته نشود. 0 6 امیرمحمد نوروزی 1404/3/2 ابن مشغله نادر ابراهیمی 4.2 126 صفحۀ 71 ما، بدون زنان خوب، مردان کوچکیم. 27 43 امیرمحمد نوروزی 1404/3/1 ابن مشغله نادر ابراهیمی 4.2 126 صفحۀ 53 جهان، حتی یک روز قبل از انهدام، به کمال خود، به اوج خود و به شکوه رؤیایی خود خواهد رسید؛ و همه رنجها به همین یک روز کوتاه میارزد... 0 3 امیرمحمد نوروزی 1404/3/1 ابن مشغله نادر ابراهیمی 4.2 126 صفحۀ 52 اگر، در روزگاری که شبه روشنفکران، نا امیدی را دکّان کرده اند و وسیلهی کسب، امید چیزی جز بلاهت به شمار نمیآید، ابن مشغله کتباً اقرار میکند که «به بلاهت امید آراسته است.» 0 3 امیرمحمد نوروزی 1404/3/1 ابن مشغله نادر ابراهیمی 4.2 126 صفحۀ 33 «حال» را میشود با درد گذراند؛ اما تصوّر درد آلود بودن آینده و دوام بدون دگرگونی «حال»، انسان را از پا در میآورد. بهشت، وعدهی کاملی نیست. 0 3 امیرمحمد نوروزی 1404/3/1 ابن مشغله نادر ابراهیمی 4.2 126 صفحۀ 19 اگر رسیدن به «صد» هدف ماست و سخن گفتن از «صد» قصد ما، و به دلیل مجموع شرایط _ کمداشتها و ناتوانیها _ نمیتوانیم مستقیما تا صد بشمریم، چرا پنج بار از یک تا بیست نشمریم؟ شرط اصلی و ثابت ما فقط باید این باشد که به هیچ دلیلی از «صد» چشم نپوشیم و کوتاه نیاییم. 0 4 امیرمحمد نوروزی 1404/2/31 ماتیلدا رولد دال 4.4 115 صفحۀ 160 میگویند اگر میخواهی قِسِر در بروی، هرگز کاری را نیمهکاره وِل نکن. بزن به سیم آخر! توی آن کارِ زشتت، سنگ تمام بگذار! مطمئن شو کارت به قدری احمقانه و مزخرف است که کسی باورش نمیکند! 1 4 امیرمحمد نوروزی 1404/2/30 ماتیلدا رولد دال 4.4 115 صفحۀ 26 نگران چیزهایی که نمیفهمی نباش. راحت بنشین و بگذار کلمات، عین موسیقی در اطرافت جریان پیدا کند. 0 5
بریدههای کتاب امیرمحمد نوروزی امیرمحمد نوروزی 1404/4/13 بر جاده های آبی سرخ: بر اساس زندگی میرمهنای دغابی (کتاب های اول، دوم، سوم) جلد 1 نادر ابراهیمی 4.5 11 صفحۀ 43 ابله! این هنر من است که نامردان را به دشمنیِ با خویش برانگیزم. 0 41 امیرمحمد نوروزی 1404/4/12 مجموعه اشعار حسین منزوی حسین منزوی 4.5 9 صفحۀ 746 بسیار گفته بودند: بالاتر از سیاهی رنگی نیست؛ امّا خونت که بر سیاهی شب ریخت؛ دانستنیم بالاتر از سیاهی، سرخی است 0 67 امیرمحمد نوروزی 1404/4/11 بر جاده های آبی سرخ: بر اساس زندگی میرمهنای دغابی (کتاب های اول، دوم، سوم) جلد 1 نادر ابراهیمی 4.5 11 صفحۀ 32 و ما بَدْ خواهیمشان کُشت _ در سرزمینی که از آنِ ماست، و بر دریاهایی که از آنِ ماست. بَد، خواهیمشان کُشت. 0 2 امیرمحمد نوروزی 1404/4/10 بر جاده های آبی سرخ: بر اساس زندگی میرمهنای دغابی (کتاب های اول، دوم، سوم) جلد 1 نادر ابراهیمی 4.5 11 صفحۀ 27 و عجبْ حلاوتی دارد مرگ اگر انسان در راهِ آرمانی معتبر بمیرد... 0 10 امیرمحمد نوروزی 1404/4/8 پدر، عشق و پسر سیدمهدی شجاعی 4.5 154 صفحۀ 48 فقط تعداد کشته نیست که دشمن را به وحشت میاندازد، کیفیت قتل گاهی به مراتب رعب انگیز تر از تعداد مقتول است. 0 2 امیرمحمد نوروزی 1404/4/7 پدر، عشق و پسر سیدمهدی شجاعی 4.5 154 صفحۀ 14 محمد بود! به واقع محمد بود! 0 1 امیرمحمد نوروزی 1404/4/7 پدر، عشق و پسر سیدمهدی شجاعی 4.5 154 صفحۀ 8 مَثلی است در میان اسبها که شنیدنی است. اگر اسبی، عمری طولانی تر از حد معمول کند، میگویند: «انگار مرکب پیامبر بوده است!» 0 1 امیرمحمد نوروزی 1404/3/18 پاستیل بنفش کاترین اپلگیت 3.4 230 صفحۀ 141 جای خالیِ بعضی از چیزها، هنوز به شکل فرورفتگی، روی موکت باقی مانده بود. 1 22 امیرمحمد نوروزی 1404/3/16 پاستیل های بنفش کاترین اپلگیت 3.4 230 صفحۀ 103 میدانستم که او آنجاست و همین برای من کافی بود. بعضی وقتها این تنها چیزی است که از یک دوست توقع داری. 0 11 امیرمحمد نوروزی 1404/3/14 پاستیل های بنفش کاترین اپلگیت 3.4 230 صفحۀ 28 چقدر خوب است دوستی داشته باشی که به اندازهی تو از پاستیل بنفش خوشش بیاید. 0 4 امیرمحمد نوروزی 1404/3/14 تاریخ هنر ارنست هانس گامبریچ 4.6 5 صفحۀ 23 بی نهایت بهتر است که هیچ چیز درباره هنر ندانیم تا این که نیمچه دانشی که به کار خودنمایان و افاده فروشان میآید، داشته باشیم. 0 6 امیرمحمد نوروزی 1404/3/4 پیرمرد و دریا ارنست همینگوی 4.0 201 صفحۀ 98 همه چیز پیرمرد کهن بود، مگر چشمهایش، و چشمهایش به رنگ دریا بود و شاد و شکست نخورده بود. 0 9 امیرمحمد نوروزی 1404/3/2 ابن مشغله نادر ابراهیمی 4.2 126 صفحۀ 106 به گمان من مدرسه ای که با پول دزدی بنا شود، حق السکوتی است که دزد به جامعهاش میدهد_ فقط به این امید که راه دزدیهای آیندهاش بسته نشود. 0 6 امیرمحمد نوروزی 1404/3/2 ابن مشغله نادر ابراهیمی 4.2 126 صفحۀ 71 ما، بدون زنان خوب، مردان کوچکیم. 27 43 امیرمحمد نوروزی 1404/3/1 ابن مشغله نادر ابراهیمی 4.2 126 صفحۀ 53 جهان، حتی یک روز قبل از انهدام، به کمال خود، به اوج خود و به شکوه رؤیایی خود خواهد رسید؛ و همه رنجها به همین یک روز کوتاه میارزد... 0 3 امیرمحمد نوروزی 1404/3/1 ابن مشغله نادر ابراهیمی 4.2 126 صفحۀ 52 اگر، در روزگاری که شبه روشنفکران، نا امیدی را دکّان کرده اند و وسیلهی کسب، امید چیزی جز بلاهت به شمار نمیآید، ابن مشغله کتباً اقرار میکند که «به بلاهت امید آراسته است.» 0 3 امیرمحمد نوروزی 1404/3/1 ابن مشغله نادر ابراهیمی 4.2 126 صفحۀ 33 «حال» را میشود با درد گذراند؛ اما تصوّر درد آلود بودن آینده و دوام بدون دگرگونی «حال»، انسان را از پا در میآورد. بهشت، وعدهی کاملی نیست. 0 3 امیرمحمد نوروزی 1404/3/1 ابن مشغله نادر ابراهیمی 4.2 126 صفحۀ 19 اگر رسیدن به «صد» هدف ماست و سخن گفتن از «صد» قصد ما، و به دلیل مجموع شرایط _ کمداشتها و ناتوانیها _ نمیتوانیم مستقیما تا صد بشمریم، چرا پنج بار از یک تا بیست نشمریم؟ شرط اصلی و ثابت ما فقط باید این باشد که به هیچ دلیلی از «صد» چشم نپوشیم و کوتاه نیاییم. 0 4 امیرمحمد نوروزی 1404/2/31 ماتیلدا رولد دال 4.4 115 صفحۀ 160 میگویند اگر میخواهی قِسِر در بروی، هرگز کاری را نیمهکاره وِل نکن. بزن به سیم آخر! توی آن کارِ زشتت، سنگ تمام بگذار! مطمئن شو کارت به قدری احمقانه و مزخرف است که کسی باورش نمیکند! 1 4 امیرمحمد نوروزی 1404/2/30 ماتیلدا رولد دال 4.4 115 صفحۀ 26 نگران چیزهایی که نمیفهمی نباش. راحت بنشین و بگذار کلمات، عین موسیقی در اطرافت جریان پیدا کند. 0 5