بریدههای کتاب رعنا حشمتی رعنا حشمتی 4 روز پیش حیوان قصه گو جاناتان گاتشال 4.1 11 صفحۀ 106 ذهن قصهگو نوعی سازگاری تکاملی مهم است. این ذهن به ما امکان میدهد که زندگی خود را به مثابهی روایتی منسجم، سامانیافته و معنادار تجربه کنیم. همین ویژگی است که زندگی را به چیزی بیش از اغتشاشی درهمبرهم و آزارنده تبدیل میکند. 1 21 رعنا حشمتی 1404/1/12 شفای کودک درون لوشیا کاپاچیونه 3.4 1 صفحۀ 47 اغلب وقتی بزرگسالان درباره تجربههای «کودک درون» خود صحبت میکنند، ناآگاهانه دستشان را روی قلب یا شکم خود میگذارند. اگرچه این حرکت ناآگاهانه صورت میگیرد، به نوعی اذعان به حضور «کودک درون» در جسم خویشتن است. 0 13 رعنا حشمتی 1403/12/9 خارپشت و روباه: در باب نگاه تولستوی به تاریخ آیزایا برلین 4.0 2 صفحۀ 81 اگر ما از شبكهٔ بىنهايت متنوعِ علتها اندكى سر در مىآورديم، دیگر نه كسی را ستايش مىكرديم و نه سرزنش، نه به خود مىباليديم و نه پشيمان مىشديم، و افراد آدمى را نه همچون قهرمان در نظر مىگرفتيم و نه همچون جانى، بلكه با كمال فروتنی در برابر ضرورت اجتنابناپذير سر تسليم فرود مىآورديم. 2 17 رعنا حشمتی 1403/12/4 خارپشت و روباه: در باب نگاه تولستوی به تاریخ آیزایا برلین 4.0 2 صفحۀ 66 زندگی در نظر مستر در همهٔ سطوح جنگی است وحشیانه ــ چه میان گیان و جانوران، و چه میان افراد و ملتها، آن هم جنگی که انتظار هیچ فایدهای از آن نمیتوان داشت، بلکه از یک انگیزهٔ بدوی و مرموز برای قربانی کردن خویشتن که خداوند در خون ما سرشته است ناشی میشود. این غریزه بسیار نیرومندتر از تلاشهای عاجزانهٔ بشر متعقل است که میکوشد به صلح و سعادت دست یابد (که به هرحال ژرفترین تمایل قلبی انسان نیست ــ بلکه تمایل کاریکاتور قلب انسان است که همان عقل آزاد باشد) و راه این دستیابی هم برای او این است که زندگانی جامعه را بدون در نظر گرفتن نیروهای رامنشدنی طرحریزی کند، و این نیروها دیر یا زود بنای لرزان این خانههای کاغذی را به ناچار فرو خواهند ریخت. 0 3 رعنا حشمتی 1403/12/4 خارپشت و روباه: در باب نگاه تولستوی به تاریخ آیزایا برلین 4.0 2 صفحۀ 65 او [...] اعلام کرد که قوهٔ عاقلهٔ انسان، در برابر قدرت نیروهای طبیعت، ابزار عاجز و درماندهای بیش نیست؛ و توضیحات عقلانی دربارهٔ رفتار بشری کمتر چیزی را توضیح میدهند. مستر عقیده داشت که فقط امور غیرعقلانی، درست به این دلیل که توضیحبردار نیستند و بنابرین از انتقادات عقلانی صدمهای نمیبینند، میتوانند باقی و استوار بمانند. 0 4 رعنا حشمتی 1403/11/29 خارپشت و روباه: در باب نگاه تولستوی به تاریخ آیزایا برلین 4.0 2 صفحۀ 29 نويسندگان تاريخهاى عمومى — در مقابل تاريخ ملل خاص — به نظر تولستوى اين مقوله را بسط مىدهند، بى آن که آن را روشن كنند: به جاى يک كشور يا ملت، بسيارى را وارد صحنه مىكنند، اما منظرهٔ باشكوه بازى «نيروها»ى مرموزْ اين نكته را هيچ روشنتر نمىسازد كه چرا پارهاى از افراد يا ملتها از افراد يا ملتهاى ديگر اطاعت مىكنند، چرا جنگ مىشود، پيروزى به دست مىآيد، چرا مردمان بىگناهى كه عقيده دارند جنايت بد است با شوق و غرور همديگر را مىكشند، و به ياداش اين كار افتخار نثارشان مىكنند؛ چرا حركتهاى بزرگ تودههاى انسانى روى مىدهد، گاه از شرق به غرب و گاه برعكس؟ تولستوى مخصوصاً از اشاره به نفوذ مردان بزرگ يا انديشهها سخت برآشفته مىشود. مىگويند كه مردان بزرگ نمايندگان حركات عصر خود هستند: بنابراین بررسی سيرت آنها آن حركات را «توضيح» مىدهد. آيا سيرت ديدرو يا بومارشه هجوم غرب به شرق را «توضيح» مىدهد؟ 0 6 رعنا حشمتی 1403/11/29 خارپشت و روباه: در باب نگاه تولستوی به تاریخ آیزایا برلین 4.0 2 صفحۀ 19 در صفحات جنگ و صلح بارها برمىخوريم به تقابل «واقعيت» — آنچه «در واقع» روى داده است - با تصرفاتى كه در گزارشهاى رسمى در آن رويداد صورت مىگيرد و به اجتماع عرضه مىشود، يا حتی با آنچه در ياد خود بازيگران رويداد مىماند، زيرا كه خاطرات اصلى را ذهن فريبكار آنها دستكارى میكند؛ و ذهنْ ناگزير فريبكار است، زيرا كه خودبهخود جريانات را تحت نظم معقول و منطقى درمى آورد. تولستوى قهرمانان جنگ و صلح را مدام در اوضاعى قرار مىدهد كه اين نكته را آشكار مىسازند. 0 10 رعنا حشمتی 1403/11/23 اعتراف لی یف نیکالایویچ تولستوی 4.1 68 صفحۀ 112 و من که حقیقت را در یگانگی عشق می دانستم، بیاختیار خیره میماندم که چگونه آموزههای دینی دقیقا همان چیزی را نابود میکند که برعکس، باید آن را به وجود آورد. 0 8 رعنا حشمتی 1403/11/23 اعتراف لی یف نیکالایویچ تولستوی 4.1 68 صفحۀ 94 همین که پی بردم نیرویی وجود دارد که من زیر سلطهٔ آن هستم، بلافاصله احساس کردم زندگی امکانپذیر است. 0 12 رعنا حشمتی 1403/11/23 اعتراف لی یف نیکالایویچ تولستوی 4.1 68 صفحۀ 68 مگر میشود گفت که فقط من و شوپنهاور اینقدر عاقلیم که به بیمعنایی و شر زندگی پی بردهایم؟ استدلال بطلان زندگی آنقدرها هم پیچیده نیست و سادهترین افراد نیز از مدتها پیش به چنین نتیجهای رسیدهاند، ولی با این حال به زندگی ادامه میدادند و میدهند. مگر میشود که آنان همواره به زندگی ادامه دهند و به فکر تردید دربارهٔ غیرعقلانی بودن زندگی نیفتند؟ 0 3 رعنا حشمتی 1403/11/23 اعتراف لی یف نیکالایویچ تولستوی 4.1 68 صفحۀ 42 اگر همانند انسانی بودم که در جنگل زندگی میکند و میداند راه خروجی از این جنگل وجود ندارد، آنگاه میتوانستم زندگی کنم؛ ولی من همانند انسانی بودم که در جنگل گم شده و از اینکه گم شده وحشت کرده و به هر سو میشتابد و میخواهد راهش را پیدا کند، و با آنکه میداند هر گامش بیشتر او را گمگشته میکند، ولی از حرکت هم نمیتواند دست بردارد. 0 2 رعنا حشمتی 1403/11/23 اعتراف لی یف نیکالایویچ تولستوی 4.1 68 صفحۀ 56 این که ما اینقدر از هیچ شدن میترسیم، و این که اینقدر میخواهیم زندگی کنیم، فقط بدان معناست که خود ما چیزی نیستیم جز همین تمایل به زندگی، و هیچ چیز جز آن نمیشناسیم. 0 4 رعنا حشمتی 1403/11/5 تصویر دریان گری اسکار وایلد 3.9 51 صفحۀ 94 یکباره از جا برخاست و چشمانش را بست و انگشتانش را روی پلکها نهاد، انگار بخواهد رؤیای غریبی را در حبس مغز خود نگه دارد که میترسید از آن بیدار شود. 0 7 رعنا حشمتی 1403/11/4 تصویر دریان گری اسکار وایلد 3.9 51 صفحۀ 7 هنر قرار نیست رونگاشتی از واقعیت باشد. از آن نکبت همان یک نسخه کفایت میکند. - ربکا وست 0 17 رعنا حشمتی 1403/11/2 دیدار اتفاقی با دوست خیالی و هشت جستار دیگر آدام گوپنیک 3.4 11 صفحۀ 136 هیچ روش درستی برای خوردن، هجی کردن، لباس پوشیدن، جور کردن لباسها با هم، عشق ورزیدن، موسیقی گوش دادن، نوشیدن و بچه بزرگ کردن وجود ندارد، چون هیچ راه طبیعیای برای هیچکدام از اینها وجود ندارد. هر تلاشی برای اینکه بگوییم طبیعت از ما میخواهد چطور رفتار کنیم در نهایت نظر یک آدم دیگر دربارهی جوری که باید رفتار کنیم از آب درمیآید. 3 60 رعنا حشمتی 1403/10/27 کشتن مرغ مینا هارپر لی 4.3 75 صفحۀ 49 اسکات، تو اگه بتونی قبل از هرچیز یک فن کوچولو را یاد بگیری، خیلی آسون میتونی با همهجور آدمی کنار بیایی. اگه بخوای با کسی تفاهم داشته باشی باید یاد بگیری به همهچیز از نقطهنظر او نگاه کنی… … منظورم اینه که باید تو جلد مردم رفت و وضع را همونطور که اونها حس میکنن حس کرد. 0 13 رعنا حشمتی 1403/10/27 کشتن مرغ مینا هارپر لی 4.3 75 صفحۀ 72 آدمهایی پیدا میشند که… که اونقدر غصهٔ اون دنیا رو دارند که هیچوقت یاد نمیگیرند تو این دنیا چهجور باید زندگی کرد. 1 18 رعنا حشمتی 1403/10/24 دیدار اتفاقی با دوست خیالی و هشت جستار دیگر آدام گوپنیک 3.4 11 صفحۀ 90 رانندگی نکردن من، از یک جهت، واکنشی بود به همیشه رانندگی کردن او. ما خودمان را در آفتاب پدرانمان و در عین حال در سایهشان میپرورانیم: از آنچه به ما میتابانند رو برمیگردانیم. 0 37 رعنا حشمتی 1403/10/11 دیدار اتفاقی با دوست خیالی و هشت جستار دیگر آدام گوپنیک 3.4 11 صفحۀ 47 اگر ورزشهای آمریکایی در بهشت جریان دارند، فوتبال بعد از هبوط اتفاق می افتد. این موضوع حتی در یکیبهدو کردنهای فوتبالیها هم هویداست: افتاد یا هلش دادند؟ این قدیمیترین سوال بشر است. 0 15 رعنا حشمتی 1403/10/11 دیدار اتفاقی با دوست خیالی و هشت جستار دیگر آدام گوپنیک 3.4 11 صفحۀ 46 هدف فوتبال لذت بردن از آن نیست؛ تجربه کردنش است. جام جهانی جشنوارهی تقدیر است؛ جشنوارهای که در آن انسان شرایط سخت خودش و شکست قریببهیقینش را میپذیرد. هرچه باشد، رقابتی که در آن هیچکس برنده نمیشود و هیچکس گل نمیزند برای ما غریبه نیست. صفر-صفر نتیجهی زندگیست. شاید سختی درک فوتبال برای آمریکاییها در همین نهفته باشد چون آنها هنوز در زمین مسابقه دنبال باغ عدن میگردند. ولی فوتبال قرار نیست فرار از زندگی باشد. فوتبال خود زندگیست؛ با همهی بیعدالتی و کسالتباری اش: ما هم دنبال امتیازهای ناعادلانه هستیم، ما هم لحظههای کوچک شادی را جوری جشن میگیریم که انگار پیروزی نهاییمان باشند، ما هم اشتباهی به خودمان گل میزنیم. 0 12
بریدههای کتاب رعنا حشمتی رعنا حشمتی 4 روز پیش حیوان قصه گو جاناتان گاتشال 4.1 11 صفحۀ 106 ذهن قصهگو نوعی سازگاری تکاملی مهم است. این ذهن به ما امکان میدهد که زندگی خود را به مثابهی روایتی منسجم، سامانیافته و معنادار تجربه کنیم. همین ویژگی است که زندگی را به چیزی بیش از اغتشاشی درهمبرهم و آزارنده تبدیل میکند. 1 21 رعنا حشمتی 1404/1/12 شفای کودک درون لوشیا کاپاچیونه 3.4 1 صفحۀ 47 اغلب وقتی بزرگسالان درباره تجربههای «کودک درون» خود صحبت میکنند، ناآگاهانه دستشان را روی قلب یا شکم خود میگذارند. اگرچه این حرکت ناآگاهانه صورت میگیرد، به نوعی اذعان به حضور «کودک درون» در جسم خویشتن است. 0 13 رعنا حشمتی 1403/12/9 خارپشت و روباه: در باب نگاه تولستوی به تاریخ آیزایا برلین 4.0 2 صفحۀ 81 اگر ما از شبكهٔ بىنهايت متنوعِ علتها اندكى سر در مىآورديم، دیگر نه كسی را ستايش مىكرديم و نه سرزنش، نه به خود مىباليديم و نه پشيمان مىشديم، و افراد آدمى را نه همچون قهرمان در نظر مىگرفتيم و نه همچون جانى، بلكه با كمال فروتنی در برابر ضرورت اجتنابناپذير سر تسليم فرود مىآورديم. 2 17 رعنا حشمتی 1403/12/4 خارپشت و روباه: در باب نگاه تولستوی به تاریخ آیزایا برلین 4.0 2 صفحۀ 66 زندگی در نظر مستر در همهٔ سطوح جنگی است وحشیانه ــ چه میان گیان و جانوران، و چه میان افراد و ملتها، آن هم جنگی که انتظار هیچ فایدهای از آن نمیتوان داشت، بلکه از یک انگیزهٔ بدوی و مرموز برای قربانی کردن خویشتن که خداوند در خون ما سرشته است ناشی میشود. این غریزه بسیار نیرومندتر از تلاشهای عاجزانهٔ بشر متعقل است که میکوشد به صلح و سعادت دست یابد (که به هرحال ژرفترین تمایل قلبی انسان نیست ــ بلکه تمایل کاریکاتور قلب انسان است که همان عقل آزاد باشد) و راه این دستیابی هم برای او این است که زندگانی جامعه را بدون در نظر گرفتن نیروهای رامنشدنی طرحریزی کند، و این نیروها دیر یا زود بنای لرزان این خانههای کاغذی را به ناچار فرو خواهند ریخت. 0 3 رعنا حشمتی 1403/12/4 خارپشت و روباه: در باب نگاه تولستوی به تاریخ آیزایا برلین 4.0 2 صفحۀ 65 او [...] اعلام کرد که قوهٔ عاقلهٔ انسان، در برابر قدرت نیروهای طبیعت، ابزار عاجز و درماندهای بیش نیست؛ و توضیحات عقلانی دربارهٔ رفتار بشری کمتر چیزی را توضیح میدهند. مستر عقیده داشت که فقط امور غیرعقلانی، درست به این دلیل که توضیحبردار نیستند و بنابرین از انتقادات عقلانی صدمهای نمیبینند، میتوانند باقی و استوار بمانند. 0 4 رعنا حشمتی 1403/11/29 خارپشت و روباه: در باب نگاه تولستوی به تاریخ آیزایا برلین 4.0 2 صفحۀ 29 نويسندگان تاريخهاى عمومى — در مقابل تاريخ ملل خاص — به نظر تولستوى اين مقوله را بسط مىدهند، بى آن که آن را روشن كنند: به جاى يک كشور يا ملت، بسيارى را وارد صحنه مىكنند، اما منظرهٔ باشكوه بازى «نيروها»ى مرموزْ اين نكته را هيچ روشنتر نمىسازد كه چرا پارهاى از افراد يا ملتها از افراد يا ملتهاى ديگر اطاعت مىكنند، چرا جنگ مىشود، پيروزى به دست مىآيد، چرا مردمان بىگناهى كه عقيده دارند جنايت بد است با شوق و غرور همديگر را مىكشند، و به ياداش اين كار افتخار نثارشان مىكنند؛ چرا حركتهاى بزرگ تودههاى انسانى روى مىدهد، گاه از شرق به غرب و گاه برعكس؟ تولستوى مخصوصاً از اشاره به نفوذ مردان بزرگ يا انديشهها سخت برآشفته مىشود. مىگويند كه مردان بزرگ نمايندگان حركات عصر خود هستند: بنابراین بررسی سيرت آنها آن حركات را «توضيح» مىدهد. آيا سيرت ديدرو يا بومارشه هجوم غرب به شرق را «توضيح» مىدهد؟ 0 6 رعنا حشمتی 1403/11/29 خارپشت و روباه: در باب نگاه تولستوی به تاریخ آیزایا برلین 4.0 2 صفحۀ 19 در صفحات جنگ و صلح بارها برمىخوريم به تقابل «واقعيت» — آنچه «در واقع» روى داده است - با تصرفاتى كه در گزارشهاى رسمى در آن رويداد صورت مىگيرد و به اجتماع عرضه مىشود، يا حتی با آنچه در ياد خود بازيگران رويداد مىماند، زيرا كه خاطرات اصلى را ذهن فريبكار آنها دستكارى میكند؛ و ذهنْ ناگزير فريبكار است، زيرا كه خودبهخود جريانات را تحت نظم معقول و منطقى درمى آورد. تولستوى قهرمانان جنگ و صلح را مدام در اوضاعى قرار مىدهد كه اين نكته را آشكار مىسازند. 0 10 رعنا حشمتی 1403/11/23 اعتراف لی یف نیکالایویچ تولستوی 4.1 68 صفحۀ 112 و من که حقیقت را در یگانگی عشق می دانستم، بیاختیار خیره میماندم که چگونه آموزههای دینی دقیقا همان چیزی را نابود میکند که برعکس، باید آن را به وجود آورد. 0 8 رعنا حشمتی 1403/11/23 اعتراف لی یف نیکالایویچ تولستوی 4.1 68 صفحۀ 94 همین که پی بردم نیرویی وجود دارد که من زیر سلطهٔ آن هستم، بلافاصله احساس کردم زندگی امکانپذیر است. 0 12 رعنا حشمتی 1403/11/23 اعتراف لی یف نیکالایویچ تولستوی 4.1 68 صفحۀ 68 مگر میشود گفت که فقط من و شوپنهاور اینقدر عاقلیم که به بیمعنایی و شر زندگی پی بردهایم؟ استدلال بطلان زندگی آنقدرها هم پیچیده نیست و سادهترین افراد نیز از مدتها پیش به چنین نتیجهای رسیدهاند، ولی با این حال به زندگی ادامه میدادند و میدهند. مگر میشود که آنان همواره به زندگی ادامه دهند و به فکر تردید دربارهٔ غیرعقلانی بودن زندگی نیفتند؟ 0 3 رعنا حشمتی 1403/11/23 اعتراف لی یف نیکالایویچ تولستوی 4.1 68 صفحۀ 42 اگر همانند انسانی بودم که در جنگل زندگی میکند و میداند راه خروجی از این جنگل وجود ندارد، آنگاه میتوانستم زندگی کنم؛ ولی من همانند انسانی بودم که در جنگل گم شده و از اینکه گم شده وحشت کرده و به هر سو میشتابد و میخواهد راهش را پیدا کند، و با آنکه میداند هر گامش بیشتر او را گمگشته میکند، ولی از حرکت هم نمیتواند دست بردارد. 0 2 رعنا حشمتی 1403/11/23 اعتراف لی یف نیکالایویچ تولستوی 4.1 68 صفحۀ 56 این که ما اینقدر از هیچ شدن میترسیم، و این که اینقدر میخواهیم زندگی کنیم، فقط بدان معناست که خود ما چیزی نیستیم جز همین تمایل به زندگی، و هیچ چیز جز آن نمیشناسیم. 0 4 رعنا حشمتی 1403/11/5 تصویر دریان گری اسکار وایلد 3.9 51 صفحۀ 94 یکباره از جا برخاست و چشمانش را بست و انگشتانش را روی پلکها نهاد، انگار بخواهد رؤیای غریبی را در حبس مغز خود نگه دارد که میترسید از آن بیدار شود. 0 7 رعنا حشمتی 1403/11/4 تصویر دریان گری اسکار وایلد 3.9 51 صفحۀ 7 هنر قرار نیست رونگاشتی از واقعیت باشد. از آن نکبت همان یک نسخه کفایت میکند. - ربکا وست 0 17 رعنا حشمتی 1403/11/2 دیدار اتفاقی با دوست خیالی و هشت جستار دیگر آدام گوپنیک 3.4 11 صفحۀ 136 هیچ روش درستی برای خوردن، هجی کردن، لباس پوشیدن، جور کردن لباسها با هم، عشق ورزیدن، موسیقی گوش دادن، نوشیدن و بچه بزرگ کردن وجود ندارد، چون هیچ راه طبیعیای برای هیچکدام از اینها وجود ندارد. هر تلاشی برای اینکه بگوییم طبیعت از ما میخواهد چطور رفتار کنیم در نهایت نظر یک آدم دیگر دربارهی جوری که باید رفتار کنیم از آب درمیآید. 3 60 رعنا حشمتی 1403/10/27 کشتن مرغ مینا هارپر لی 4.3 75 صفحۀ 49 اسکات، تو اگه بتونی قبل از هرچیز یک فن کوچولو را یاد بگیری، خیلی آسون میتونی با همهجور آدمی کنار بیایی. اگه بخوای با کسی تفاهم داشته باشی باید یاد بگیری به همهچیز از نقطهنظر او نگاه کنی… … منظورم اینه که باید تو جلد مردم رفت و وضع را همونطور که اونها حس میکنن حس کرد. 0 13 رعنا حشمتی 1403/10/27 کشتن مرغ مینا هارپر لی 4.3 75 صفحۀ 72 آدمهایی پیدا میشند که… که اونقدر غصهٔ اون دنیا رو دارند که هیچوقت یاد نمیگیرند تو این دنیا چهجور باید زندگی کرد. 1 18 رعنا حشمتی 1403/10/24 دیدار اتفاقی با دوست خیالی و هشت جستار دیگر آدام گوپنیک 3.4 11 صفحۀ 90 رانندگی نکردن من، از یک جهت، واکنشی بود به همیشه رانندگی کردن او. ما خودمان را در آفتاب پدرانمان و در عین حال در سایهشان میپرورانیم: از آنچه به ما میتابانند رو برمیگردانیم. 0 37 رعنا حشمتی 1403/10/11 دیدار اتفاقی با دوست خیالی و هشت جستار دیگر آدام گوپنیک 3.4 11 صفحۀ 47 اگر ورزشهای آمریکایی در بهشت جریان دارند، فوتبال بعد از هبوط اتفاق می افتد. این موضوع حتی در یکیبهدو کردنهای فوتبالیها هم هویداست: افتاد یا هلش دادند؟ این قدیمیترین سوال بشر است. 0 15 رعنا حشمتی 1403/10/11 دیدار اتفاقی با دوست خیالی و هشت جستار دیگر آدام گوپنیک 3.4 11 صفحۀ 46 هدف فوتبال لذت بردن از آن نیست؛ تجربه کردنش است. جام جهانی جشنوارهی تقدیر است؛ جشنوارهای که در آن انسان شرایط سخت خودش و شکست قریببهیقینش را میپذیرد. هرچه باشد، رقابتی که در آن هیچکس برنده نمیشود و هیچکس گل نمیزند برای ما غریبه نیست. صفر-صفر نتیجهی زندگیست. شاید سختی درک فوتبال برای آمریکاییها در همین نهفته باشد چون آنها هنوز در زمین مسابقه دنبال باغ عدن میگردند. ولی فوتبال قرار نیست فرار از زندگی باشد. فوتبال خود زندگیست؛ با همهی بیعدالتی و کسالتباری اش: ما هم دنبال امتیازهای ناعادلانه هستیم، ما هم لحظههای کوچک شادی را جوری جشن میگیریم که انگار پیروزی نهاییمان باشند، ما هم اشتباهی به خودمان گل میزنیم. 0 12