بریده‌های کتاب نبات

هیچ سری به خودش ، به تن خودش نگاه نمی‌کنه . همیشه به رفیقش ، به تن رفیقش نگاه می‌کنه ؛ این اول لوطی گریه

هیچ سری به خودش ، به تن خودش نگاه نمی‌کنه . همیشه به رفیقش ، به تن رفیقش نگاه می‌کنه ؛ این اول لوطی گریه.

إن کانَ رفضًا حُبُّ آلِ محمدٍ فلیشهدِ الثقلانِ أني رافضٌ اگر دوستی خاندان محمد رفض است ، پس چه جن و انس شاهد باشند که من رافضی ام.

«من و تو قبل از اینکه بهم تعلق داشته باشیم بنده اوییم. بنده حق و بنده هیچ چیز از خودش ندارد همه چیزش از مولاست و همه چیزش برای مولاست.»

«محمود کاوه،خیلی زود به من فهماند که حق ، بالاتر از نژاد ، شهر و زبان است »

«بعضی آدم‌ها را فقط خدا می‌شناسد که چقدر خوب و بزرگند.فقط خدا»

من فقط از تاروخ خواستم به دلش خیانت نکند!این گناه است؟

«در کار خیر حاجت به استخاره نیست.»

آدم اگر چیزی را توی دلش نگه دارد و دائم به آن فکر کند، ممکن است دیوانه شود

مشکل ما ، مشکل مشترک همه ما که دیدی اینه که حضرت رو برای خودمون می‌خوایم نه خودمون رو برای حضرت. امام را خرج خودمون می‌کنیم نه خودمون رو خرج امام. به جای اینکه از خودمون برای امام مایه بزاریم پیوسته از حضرت مایه می‌ذاریم برای پیشبرد کار خودمون.

دوست دارم یه لحظه اون بلندگو رو بگیریم و در حضور همین جمع با همه وجود به آقا التماس کنم که« آقا نیا »یا لااقل« کمی دیرتر بیا» تا ما چشمونو از این همه آلودگی پاک کنیم ، تا ما ادب حرف زدن با شمارو یاد بگیریم ، تا ما قبل از هر چیز خودمون بفهمیم که از چه کسی چه آمدنی رو طلب می‌کنیم

غربت و مظلومیت آقا فقط میون مردمی که نمی‌شناسنشون نیست ، بیشتر از اون ، در میان مردمی که ادعای شناخت و پیروی از ایشون را دارن .

اگر آقا نیستند و بناست بعداً بیان پس عالم بر مدار چه کسی می‌گرده؟اگر آقا نیستند پس مردم از دست چه کسی روزی می‌گیرند؟ اگر آقا حضور ندارن پس حجت خدا روی زمین کیه؟ نماینده خدا روی زمین کجاست؟یعنی خدا مردم رو بدون صاحب و ولی رها کرده ؟اگر آقا نیستند پس سرپرستی مردم رو خدا به دست کی سپرده؟

اتفاقی چشمم خورد به کارنامت که زیر دست آقا بود توش پر از صفر بود ، به خصوص تو بخش بیت المال...

پاره‌ای وقت‌ها نگران مردمان آینده‌ام که حاجت خدا بر روی زمین را این چنین که ما جلوی چشمان خود داریم ، نخواهند داشت. پاک مانده در آن روزگار بسیار سخت است

جعفر از این حرف خوشحال شد : «شاید من به صورت بیشتر از همه به محمد شبیه باشم ، اما میان ما هیچکس به اندازه برادرم علی ، به سیرت ، شبیه محمد نیست.»

خدایی که برای هر چیزی برنامه دارد و هیچ چیز را بی دلیل نگفته مگر می‌شود مثلاً با ما زن‌ها سر ناسازگاری داشته باشد.

مامان راست می‌گفت ، وقتی برای مردم زیبایی و جسم یک زن بیشتر از فکر و روحش مهم باشد ، چشم‌های رنگی و موی بلوند بیشتر از کتاب‌های خوانده شده و بیشتر از سبک زندگی مهم باشد ، همین می‌شود که همه به جای خریدن کتاب می‌روند و لوازم آرایشی می‌خرند

«کتاب خواندن خوب است ، به شرط اینکه کتاب‌ها برایت بال باشند، نه بار»

رعایت قوانین الهی معنیش بهره نبردن از نعمات نیست ، بلکه به عکس ، بهتر و بیشتر و درست‌تر بهره بردن از نعمات است. خداوند مهربان‌تر و حکیم‌تر از آن است که نیازی را در بشر قرار دهد و راه‌های درست و مستقیم وصول به آن را پیش پایش نگذارد