بریدههای کتاب ملینـا ملینـا 1404/2/10 تلخ تر از شیرین تارا سالیوان 4.3 3 صفحۀ 18 او زیاد لبخند میزند؛ لبخند واقعی. جایی مثل اینجا، چنین چیزی کمیاب است. 0 9 ملینـا 1404/2/3 راهنمای مردن با گیاهان دارویی عطیه عطارزاده 3.4 143 صفحۀ 87 هر انسان دور خودش جهانی دارد؛ جهانی که رنگ، بو و حتی کلمات خاص خودش را دارد و هر فرد آن را با خودش اینطرف و آنطرف میبرد. هنگامی که آدمها از کنار یکدیگر عبور میکنند یا به هم فکر میکنند و یا با یکدیگر حرف میزنند، این جهانها درهم فرو میروند و مشترکاتی پیدا میشوند. دلیل تفاوت جملات و افکار آدمها، تفاوت همین جهانهاست. من اما فکر میکنم همهی ما در جهان مشترکی زندگی میکنیم و هر کداممان برحسب قدرت درونیمان صورتی از همین جهان واحد را درک میکنیم. 0 6 ملینـا 1403/7/10 کاوشی در خصوص فهم بشری دیوید هیوم 4.4 2 صفحۀ 38 حاصل همهی فلسفه مشاهدهی نابینایی و ضعف بشری است، و، علیرغم تلاشهای ما برای گریختن یا اجتناب از آن، در هر موقعیتی در مقابلمان قرار میگیرد. 0 21 ملینـا 1403/6/17 سمفونی مردگان عباس معروفی 4.3 358 صفحۀ 177 چقدر انسان تنهاست. مثل پر کاه در هوای طوفانی. 3 61 ملینـا 1403/1/11 ۱۹۸۴ جورج اورول 4.2 179 صفحۀ 251 قرارگرفتن در یک گروه اقلیت، حتی اقلیتی یک نفره، نشانهی دیوانگی آدم نیست. حقیقتی هست و دروغی هست، و اگر آدم جانب حقیقت را بگیرد، حتی اگر تمام دنیا مخالفش باشند، چنین آدمی دیوانه نیست. 1 23 ملینـا 1403/1/11 ۱۹۸۴ جورج اورول 4.2 179 صفحۀ 98 نه فقط اعتبار تجربه، بلکه اساساً خود وجود واقعیت بیرونی تلویحاً در فلسفهی حزب انکار میشد. عقل سلیم مترادف شده بود با بدعتی بدعتآمیز تر از همهی بدعت ها. 0 9 ملینـا 1403/1/11 ۱۹۸۴ جورج اورول 4.2 179 صفحۀ 88 تا وقتی آگاه نشوند هرگز قیام نمیکنند، و تا وقتی قیام نکرده باشند آگاه نخواند شد. 2 22 ملینـا 1403/1/11 ۱۹۸۴ جورج اورول 4.2 179 صفحۀ 7 یکی از مهمترین نشانههای هر جامعهی آزاد و رشدیافتهای این است که بتوان واقعیتهایی را با مردم در میان گذاشت که معمولا تمایلی به شنیدنش ندارند. 0 3 ملینـا 1402/11/21 نووه چنتو (افسانه 1900) الساندرو باریکو 4.2 28 صفحۀ 64 0 23 ملینـا 1402/11/19 خاطرات صددرصد واقعی یک سرخپوست پاره وقت شرمن الکسی 3.9 55 صفحۀ 124 0 16 ملینـا 1402/11/17 خاطرات صددرصد واقعی یک سرخپوست پاره وقت شرمن الکسی 3.9 55 صفحۀ 79 0 34 ملینـا 1402/11/16 خاطرات صددرصد واقعی یک سرخپوست پاره وقت شرمن الکسی 3.9 55 صفحۀ 22 0 14 ملینـا 1402/9/11 آخرین روز یک محکوم به همراه کلود بی نوا ویکتور هوگو 3.9 54 صفحۀ 146 لزوم اجرای عدالت توسط خودمان، مانند بنبستی است که گاهی در آن گرفتار میشویم. 0 38 ملینـا 1402/9/11 آخرین روز یک محکوم به همراه کلود بی نوا ویکتور هوگو 3.9 54 صفحۀ 159 ای آقایانی که در مرکز تالار مجلس نشستهاید، ای آقایانی که جایتان در بخشهای انتهایی مجلس است، بخش اعظمی از مردم دارند رنج میکشند. 0 14 ملینـا 1402/9/10 آخرین روز یک محکوم به همراه کلود بی نوا ویکتور هوگو 3.9 54 صفحۀ 17 گیوتینی که سر مجرمین سیاسی را قطع میکند، در زمین ریشه دوانده و در مدت زمانی اندک از همه جای خاک دوباره سر برمیآورد. 0 16 ملینـا 1402/9/10 آخرین روز یک محکوم به همراه کلود بی نوا ویکتور هوگو 3.9 54 صفحۀ 17 در زمان انقلاب مراقب اولین سری که از بدن جدا میکنید باشید. چرا که آن سر، اشتهای مردم را به انقلاب چند برابر میکند. 0 11 ملینـا 1402/9/10 آخرین روز یک محکوم به همراه کلود بی نوا ویکتور هوگو 3.9 54 صفحۀ 17 از میان بحرانهای اجتماعی، اعدام سیاسی، منفورترین، فجیع ترین، و مسمومترینِ اعدام هاست و ریشهکن کردن آن بیش از دیگر اعدامها، حیاتی و واجب است. 0 9
بریدههای کتاب ملینـا ملینـا 1404/2/10 تلخ تر از شیرین تارا سالیوان 4.3 3 صفحۀ 18 او زیاد لبخند میزند؛ لبخند واقعی. جایی مثل اینجا، چنین چیزی کمیاب است. 0 9 ملینـا 1404/2/3 راهنمای مردن با گیاهان دارویی عطیه عطارزاده 3.4 143 صفحۀ 87 هر انسان دور خودش جهانی دارد؛ جهانی که رنگ، بو و حتی کلمات خاص خودش را دارد و هر فرد آن را با خودش اینطرف و آنطرف میبرد. هنگامی که آدمها از کنار یکدیگر عبور میکنند یا به هم فکر میکنند و یا با یکدیگر حرف میزنند، این جهانها درهم فرو میروند و مشترکاتی پیدا میشوند. دلیل تفاوت جملات و افکار آدمها، تفاوت همین جهانهاست. من اما فکر میکنم همهی ما در جهان مشترکی زندگی میکنیم و هر کداممان برحسب قدرت درونیمان صورتی از همین جهان واحد را درک میکنیم. 0 6 ملینـا 1403/7/10 کاوشی در خصوص فهم بشری دیوید هیوم 4.4 2 صفحۀ 38 حاصل همهی فلسفه مشاهدهی نابینایی و ضعف بشری است، و، علیرغم تلاشهای ما برای گریختن یا اجتناب از آن، در هر موقعیتی در مقابلمان قرار میگیرد. 0 21 ملینـا 1403/6/17 سمفونی مردگان عباس معروفی 4.3 358 صفحۀ 177 چقدر انسان تنهاست. مثل پر کاه در هوای طوفانی. 3 61 ملینـا 1403/1/11 ۱۹۸۴ جورج اورول 4.2 179 صفحۀ 251 قرارگرفتن در یک گروه اقلیت، حتی اقلیتی یک نفره، نشانهی دیوانگی آدم نیست. حقیقتی هست و دروغی هست، و اگر آدم جانب حقیقت را بگیرد، حتی اگر تمام دنیا مخالفش باشند، چنین آدمی دیوانه نیست. 1 23 ملینـا 1403/1/11 ۱۹۸۴ جورج اورول 4.2 179 صفحۀ 98 نه فقط اعتبار تجربه، بلکه اساساً خود وجود واقعیت بیرونی تلویحاً در فلسفهی حزب انکار میشد. عقل سلیم مترادف شده بود با بدعتی بدعتآمیز تر از همهی بدعت ها. 0 9 ملینـا 1403/1/11 ۱۹۸۴ جورج اورول 4.2 179 صفحۀ 88 تا وقتی آگاه نشوند هرگز قیام نمیکنند، و تا وقتی قیام نکرده باشند آگاه نخواند شد. 2 22 ملینـا 1403/1/11 ۱۹۸۴ جورج اورول 4.2 179 صفحۀ 7 یکی از مهمترین نشانههای هر جامعهی آزاد و رشدیافتهای این است که بتوان واقعیتهایی را با مردم در میان گذاشت که معمولا تمایلی به شنیدنش ندارند. 0 3 ملینـا 1402/11/21 نووه چنتو (افسانه 1900) الساندرو باریکو 4.2 28 صفحۀ 64 0 23 ملینـا 1402/11/19 خاطرات صددرصد واقعی یک سرخپوست پاره وقت شرمن الکسی 3.9 55 صفحۀ 124 0 16 ملینـا 1402/11/17 خاطرات صددرصد واقعی یک سرخپوست پاره وقت شرمن الکسی 3.9 55 صفحۀ 79 0 34 ملینـا 1402/11/16 خاطرات صددرصد واقعی یک سرخپوست پاره وقت شرمن الکسی 3.9 55 صفحۀ 22 0 14 ملینـا 1402/9/11 آخرین روز یک محکوم به همراه کلود بی نوا ویکتور هوگو 3.9 54 صفحۀ 146 لزوم اجرای عدالت توسط خودمان، مانند بنبستی است که گاهی در آن گرفتار میشویم. 0 38 ملینـا 1402/9/11 آخرین روز یک محکوم به همراه کلود بی نوا ویکتور هوگو 3.9 54 صفحۀ 159 ای آقایانی که در مرکز تالار مجلس نشستهاید، ای آقایانی که جایتان در بخشهای انتهایی مجلس است، بخش اعظمی از مردم دارند رنج میکشند. 0 14 ملینـا 1402/9/10 آخرین روز یک محکوم به همراه کلود بی نوا ویکتور هوگو 3.9 54 صفحۀ 17 گیوتینی که سر مجرمین سیاسی را قطع میکند، در زمین ریشه دوانده و در مدت زمانی اندک از همه جای خاک دوباره سر برمیآورد. 0 16 ملینـا 1402/9/10 آخرین روز یک محکوم به همراه کلود بی نوا ویکتور هوگو 3.9 54 صفحۀ 17 در زمان انقلاب مراقب اولین سری که از بدن جدا میکنید باشید. چرا که آن سر، اشتهای مردم را به انقلاب چند برابر میکند. 0 11 ملینـا 1402/9/10 آخرین روز یک محکوم به همراه کلود بی نوا ویکتور هوگو 3.9 54 صفحۀ 17 از میان بحرانهای اجتماعی، اعدام سیاسی، منفورترین، فجیع ترین، و مسمومترینِ اعدام هاست و ریشهکن کردن آن بیش از دیگر اعدامها، حیاتی و واجب است. 0 9