بریدههای کتاب کەوسەر کەوسەر 1404/3/14 جریان های پنهان خانوادگی افسانه نجم آبادی 3.7 6 صفحۀ 109 عکسها، بە ویژە عکسهای خانوادگی، چنانکە شرلی تورکل میگوید، «اشیایی خاطرەانگیز» هستند کە «بر تفکیکناپذیری فکر و احساس در رابطەی ما با چیزها تأکید میکنند. ما به واسطەی اشیایی کە دوست داریم میاندیشیم، ما اشیایی را کە بە واسطەی آنها میاندیشیم دوست داریم.» 0 4 کەوسەر 1404/3/4 غروب جلال سیمین دانشور 4.1 7 صفحۀ 23 بتسازی کە یکی از ویژگیهای مردم ماست و این خود نە بە صلاح بتی است کە میسازند و ضمناً در آخرین تحلیل بە زبان خودشان هم تمام خواهد شد. 0 5 کەوسەر 1404/3/4 غروب جلال سیمین دانشور 4.1 7 صفحۀ 21 میدانست کە فرصت کوتاە است، پس شتاب داشت کە بخواند و بیاموزد و لمس کند و تجربە کند و بسازد و ثبت کند و جام هر لحظه را پر و پیمان بنوشد و لحظات را با حواس باز خوش آمد بگوید و حول و حوش خود را با هوشیاری و کنجکاوی و تفکری کە هیچگاە گرد زنگار نگرفت،چرا کە با وسواس هموارە گردگیریش میکرد و آینەوار صیقلش میداد، ارزیابی کند. 0 7 کەوسەر 1404/3/1 غروب جلال سیمین دانشور 4.1 7 صفحۀ 7 لذت یعنی همین کە در متن کاری باشی کە آن را دوست داری. 0 7 کەوسەر 1404/2/27 در حاشیه النا فرانته 3.7 4 صفحۀ 76 نوشتن چیزی نیست جز پا گذاشتن به گورستانی که تمام گورهایش، در انتظار نبش قبر شدن هستند. 0 6 کەوسەر 1404/2/21 سوء تفاهم آلبر کامو 3.8 35 صفحۀ 63 من آزادیام را گم کردەام و اکنون جهنم دارد برایم شروع میشود. 0 23 کەوسەر 1404/2/21 سوء تفاهم آلبر کامو 3.8 35 صفحۀ 49 برای ماندن در یک مکان، آدم باید دلایلش را هم داشتە باشد، یعنی دوستانی را و مهر و محبت چند نفری را؛ وگرنە محرکی برای ماندن در یک جا و نماندن در جای دیگر وجود نخواهد داشت. 0 8 کەوسەر 1404/2/21 سوء تفاهم آلبر کامو 3.8 35 صفحۀ 21 من فقط مشتاق آرامشم.مشتاق اندکی فراموشی. 0 5 کەوسەر 1404/1/20 اگر به خودم برگردم: ده جستار درباره پرسه در شهر والریا لوئیسلی 3.6 21 صفحۀ 80 برگشتن به کتاب مثل برگشتن به شهرهایی است که فکر میکنیم شهر ما هستند؛ ولی در واقع فراموششان کردەایم و فراموشمان کردەاند. در شهر -در کتاب- بیهودە به گذرگاەها سر میزنیم و دنبال نوستالژیهایی میگردیم که دیگر مال ما نیست. محال است برگردیم به جایی و همان طوری بیابیمش که آخرین بار ترکش کردە بودیم. محال است در کتابی دقیقاً همان چیزی را کشف کنیم که اولین بار بین خطوطش خواندە بودیم. 0 1 کەوسەر 1404/1/19 اگر به خودم برگردم: ده جستار درباره پرسه در شهر والریا لوئیسلی 3.6 21 صفحۀ 56 ولی نوستالژی همیشه نوستالژی گذشتە نیست.بعضی چیزها از قبل نوستالژی ایجاد میکنند:فضاهایی که به محض یافتنشان میدانیم از دست خواهند رفت،جاهایی که میدانیم در آنها خوشحالتر از هر زمانی در آینده خواهیم بود.در این مواقع روح به دور خودش میچرخد،انگار بخواهد تماشای زمان حال خودش از آیندە را بازنمایی کند.شبیە چشمی که از جایی در آیندە به خودش نگاە میکند،حالِ دوردستش را میبیند و مشتاقش است. 1 21 کەوسەر 1404/1/17 اگر به خودم برگردم: ده جستار درباره پرسه در شهر والریا لوئیسلی 3.6 21 صفحۀ 30 بعضی وقتها برای لحظەای ثابت نگە داشتن چیزی کە مدام از چنگمان فرار میکند باید نوری غیرمستقیم به آن بتابانیم تا ابژەی فرار روشن شود. 0 2 کەوسەر 1404/1/12 رؤیاهای فلسفی یک روانکاو: کتابی درباره روانکاوی قهرمان درون ایمان صحاف قانع 3.0 1 صفحۀ 100 وسواس تو برای همیشه در حرکت بودن ممکن است سودمندیاش را به تدریج از دست داده و زیان به بار آورد؛ زیرا نفس تازە کردن و رسیدگی به جسم همیشه برای یک کوهنورد در اولویتی بالاتر از حرکت همیشگی است. 0 3 کەوسەر 1404/1/12 رؤیاهای فلسفی یک روانکاو: کتابی درباره روانکاوی قهرمان درون ایمان صحاف قانع 3.0 1 صفحۀ 99 این واقعیت است که هر انسانی را دنیایی ویژه است و آنچه آنان را به هم وصل میکند، تنها بازگویی نمودهای مشترک تجربیات آنها از پدیدەهای بیرونی و درونی است. 0 2 کەوسەر 1404/1/12 رؤیاهای فلسفی یک روانکاو: کتابی درباره روانکاوی قهرمان درون ایمان صحاف قانع 3.0 1 صفحۀ 12 0 4 کەوسەر 1404/1/6 سال گمشده ی خوآن سالواتی یرا پدرو مایرال 3.6 10 صفحۀ 90 هر اتفاقی که واسه آدم افتاده به همون موقع ربط داره؛ نباید دوباره شخمش بزنی. یه دلیلی برای فراموش کردنش هست. 0 1 کەوسەر 1404/1/6 سال گمشده ی خوآن سالواتی یرا پدرو مایرال 3.6 10 صفحۀ 50 هیچوقت به خودش اجازه نمیداد برگردد و نقاشیاش را تغییری بدهد. اگر از کاری که کرده بود خوشش نمیآمد، بعداً دوباره به شکلهای دیگری میکشیدش اما هیچوقت برنمیگشت عقب. به نظرش عوض کردن چیزی که کشیده بود غیرممکن بود، درست مثل گذشته. 0 1 کەوسەر 1404/1/4 عشق هرگز نمی میرد "بلندی های بادگیر" امیلی جین برونته 3.5 0 صفحۀ 349 به او بگویید دلم برایشان لک زده؛ امّا اکنون کاغذ و قلم ندارم که چیزی برایش بنویسم.حتی کتابی هم ندارم که برگەهایش را پارە کنم و مطلبی برایش بنویسم. من با حیرت گفتم:حتی کتاب در اختیار ندارید؟چطور میتوانید بدون کتاب زندگی کنید؟من تمام وقت خود را در کتابخانه سپری میکنم و با اینکه کتابخانەام غنی و پر از کتاب است؛ امّا باز هم در گرینج احساس تنهایی و یکنواختی میکنم.من بدون کتاب خواهم مرد! 3 4 کەوسەر 1403/12/28 ذوبشده عباس معروفی 3.4 9 صفحۀ 100 بە راستی که از تولد تا مرگ،پرتاب سنگی از دست کودکی به جای نامعلوم است که دلایل و عواقبش بر سنگ و زننده و خورنده هیچ روشن نیست. 0 1 کەوسەر 1403/12/28 ذوبشده عباس معروفی 3.4 9 صفحۀ 33 آدم وقتی مرگ را شناخت،معنای زندگی را میفهمد. 0 1 کەوسەر 1403/12/27 آن قدر سرد که برف ببارد جسیکا او 3.4 16 صفحۀ 128 شاید زنده کردن خاطرات گذشته به مرور زمان برایش سخت و سختتر میشد، خاصه اینکه کسی را نداشت که خاطراتش را با او سهیم شود. 0 2
بریدههای کتاب کەوسەر کەوسەر 1404/3/14 جریان های پنهان خانوادگی افسانه نجم آبادی 3.7 6 صفحۀ 109 عکسها، بە ویژە عکسهای خانوادگی، چنانکە شرلی تورکل میگوید، «اشیایی خاطرەانگیز» هستند کە «بر تفکیکناپذیری فکر و احساس در رابطەی ما با چیزها تأکید میکنند. ما به واسطەی اشیایی کە دوست داریم میاندیشیم، ما اشیایی را کە بە واسطەی آنها میاندیشیم دوست داریم.» 0 4 کەوسەر 1404/3/4 غروب جلال سیمین دانشور 4.1 7 صفحۀ 23 بتسازی کە یکی از ویژگیهای مردم ماست و این خود نە بە صلاح بتی است کە میسازند و ضمناً در آخرین تحلیل بە زبان خودشان هم تمام خواهد شد. 0 5 کەوسەر 1404/3/4 غروب جلال سیمین دانشور 4.1 7 صفحۀ 21 میدانست کە فرصت کوتاە است، پس شتاب داشت کە بخواند و بیاموزد و لمس کند و تجربە کند و بسازد و ثبت کند و جام هر لحظه را پر و پیمان بنوشد و لحظات را با حواس باز خوش آمد بگوید و حول و حوش خود را با هوشیاری و کنجکاوی و تفکری کە هیچگاە گرد زنگار نگرفت،چرا کە با وسواس هموارە گردگیریش میکرد و آینەوار صیقلش میداد، ارزیابی کند. 0 7 کەوسەر 1404/3/1 غروب جلال سیمین دانشور 4.1 7 صفحۀ 7 لذت یعنی همین کە در متن کاری باشی کە آن را دوست داری. 0 7 کەوسەر 1404/2/27 در حاشیه النا فرانته 3.7 4 صفحۀ 76 نوشتن چیزی نیست جز پا گذاشتن به گورستانی که تمام گورهایش، در انتظار نبش قبر شدن هستند. 0 6 کەوسەر 1404/2/21 سوء تفاهم آلبر کامو 3.8 35 صفحۀ 63 من آزادیام را گم کردەام و اکنون جهنم دارد برایم شروع میشود. 0 23 کەوسەر 1404/2/21 سوء تفاهم آلبر کامو 3.8 35 صفحۀ 49 برای ماندن در یک مکان، آدم باید دلایلش را هم داشتە باشد، یعنی دوستانی را و مهر و محبت چند نفری را؛ وگرنە محرکی برای ماندن در یک جا و نماندن در جای دیگر وجود نخواهد داشت. 0 8 کەوسەر 1404/2/21 سوء تفاهم آلبر کامو 3.8 35 صفحۀ 21 من فقط مشتاق آرامشم.مشتاق اندکی فراموشی. 0 5 کەوسەر 1404/1/20 اگر به خودم برگردم: ده جستار درباره پرسه در شهر والریا لوئیسلی 3.6 21 صفحۀ 80 برگشتن به کتاب مثل برگشتن به شهرهایی است که فکر میکنیم شهر ما هستند؛ ولی در واقع فراموششان کردەایم و فراموشمان کردەاند. در شهر -در کتاب- بیهودە به گذرگاەها سر میزنیم و دنبال نوستالژیهایی میگردیم که دیگر مال ما نیست. محال است برگردیم به جایی و همان طوری بیابیمش که آخرین بار ترکش کردە بودیم. محال است در کتابی دقیقاً همان چیزی را کشف کنیم که اولین بار بین خطوطش خواندە بودیم. 0 1 کەوسەر 1404/1/19 اگر به خودم برگردم: ده جستار درباره پرسه در شهر والریا لوئیسلی 3.6 21 صفحۀ 56 ولی نوستالژی همیشه نوستالژی گذشتە نیست.بعضی چیزها از قبل نوستالژی ایجاد میکنند:فضاهایی که به محض یافتنشان میدانیم از دست خواهند رفت،جاهایی که میدانیم در آنها خوشحالتر از هر زمانی در آینده خواهیم بود.در این مواقع روح به دور خودش میچرخد،انگار بخواهد تماشای زمان حال خودش از آیندە را بازنمایی کند.شبیە چشمی که از جایی در آیندە به خودش نگاە میکند،حالِ دوردستش را میبیند و مشتاقش است. 1 21 کەوسەر 1404/1/17 اگر به خودم برگردم: ده جستار درباره پرسه در شهر والریا لوئیسلی 3.6 21 صفحۀ 30 بعضی وقتها برای لحظەای ثابت نگە داشتن چیزی کە مدام از چنگمان فرار میکند باید نوری غیرمستقیم به آن بتابانیم تا ابژەی فرار روشن شود. 0 2 کەوسەر 1404/1/12 رؤیاهای فلسفی یک روانکاو: کتابی درباره روانکاوی قهرمان درون ایمان صحاف قانع 3.0 1 صفحۀ 100 وسواس تو برای همیشه در حرکت بودن ممکن است سودمندیاش را به تدریج از دست داده و زیان به بار آورد؛ زیرا نفس تازە کردن و رسیدگی به جسم همیشه برای یک کوهنورد در اولویتی بالاتر از حرکت همیشگی است. 0 3 کەوسەر 1404/1/12 رؤیاهای فلسفی یک روانکاو: کتابی درباره روانکاوی قهرمان درون ایمان صحاف قانع 3.0 1 صفحۀ 99 این واقعیت است که هر انسانی را دنیایی ویژه است و آنچه آنان را به هم وصل میکند، تنها بازگویی نمودهای مشترک تجربیات آنها از پدیدەهای بیرونی و درونی است. 0 2 کەوسەر 1404/1/12 رؤیاهای فلسفی یک روانکاو: کتابی درباره روانکاوی قهرمان درون ایمان صحاف قانع 3.0 1 صفحۀ 12 0 4 کەوسەر 1404/1/6 سال گمشده ی خوآن سالواتی یرا پدرو مایرال 3.6 10 صفحۀ 90 هر اتفاقی که واسه آدم افتاده به همون موقع ربط داره؛ نباید دوباره شخمش بزنی. یه دلیلی برای فراموش کردنش هست. 0 1 کەوسەر 1404/1/6 سال گمشده ی خوآن سالواتی یرا پدرو مایرال 3.6 10 صفحۀ 50 هیچوقت به خودش اجازه نمیداد برگردد و نقاشیاش را تغییری بدهد. اگر از کاری که کرده بود خوشش نمیآمد، بعداً دوباره به شکلهای دیگری میکشیدش اما هیچوقت برنمیگشت عقب. به نظرش عوض کردن چیزی که کشیده بود غیرممکن بود، درست مثل گذشته. 0 1 کەوسەر 1404/1/4 عشق هرگز نمی میرد "بلندی های بادگیر" امیلی جین برونته 3.5 0 صفحۀ 349 به او بگویید دلم برایشان لک زده؛ امّا اکنون کاغذ و قلم ندارم که چیزی برایش بنویسم.حتی کتابی هم ندارم که برگەهایش را پارە کنم و مطلبی برایش بنویسم. من با حیرت گفتم:حتی کتاب در اختیار ندارید؟چطور میتوانید بدون کتاب زندگی کنید؟من تمام وقت خود را در کتابخانه سپری میکنم و با اینکه کتابخانەام غنی و پر از کتاب است؛ امّا باز هم در گرینج احساس تنهایی و یکنواختی میکنم.من بدون کتاب خواهم مرد! 3 4 کەوسەر 1403/12/28 ذوبشده عباس معروفی 3.4 9 صفحۀ 100 بە راستی که از تولد تا مرگ،پرتاب سنگی از دست کودکی به جای نامعلوم است که دلایل و عواقبش بر سنگ و زننده و خورنده هیچ روشن نیست. 0 1 کەوسەر 1403/12/28 ذوبشده عباس معروفی 3.4 9 صفحۀ 33 آدم وقتی مرگ را شناخت،معنای زندگی را میفهمد. 0 1 کەوسەر 1403/12/27 آن قدر سرد که برف ببارد جسیکا او 3.4 16 صفحۀ 128 شاید زنده کردن خاطرات گذشته به مرور زمان برایش سخت و سختتر میشد، خاصه اینکه کسی را نداشت که خاطراتش را با او سهیم شود. 0 2