بریدههای کتاب فریده چناری فریده چناری 1404/3/20 نازنین فیودور داستایفسکی 4.1 213 صفحۀ 65 معمولا آدم در مواجهه با غمی سنگین یا بعد از یک طوفان شدید روحی مدام میخواهد بخوابد. میگویند محکومان به اعدام شب آخر زندگیشان به خواب سنگینی میروند. همینطور هم باید باشد، قانون طبیعت است؛ وگرنه آدم توان تحمل سختی را نخواهد داشت... 0 2 فریده چناری 1404/3/20 نازنین فیودور داستایفسکی 4.1 213 صفحۀ 61 میگویند کسانی که میروند لبهی پرتگاه میایستند انگار خود به خود به ته دره کشیده میشوند و به نظر من خیلی از خودکشیها و قتلها فقط به این دلیل اتفاق افتاده که تپانچه دم دست بوده است. فرقی ندارد، این هم پرتگاه است، شیب چهل و پنج درجهای که نمیتوان از آن سُر نخورد. انگار صدایی که نمیشود نشنیدهاش گرفت مدام بهتان میگوید: ماشه را بچکان! 0 3 فریده چناری 1404/3/20 نازنین فیودور داستایفسکی 4.1 213 صفحۀ 44 بزرگواریای که حاصل تجربه نیست، ارزان است و حتی اگر جانت را در راهش قربانی کنی باز هم ارزشی ندارد چون فقط از سر جوشش جوانی و سرریز نیرو و انرژی است، از روی اشتیاق شدید به زیبایی! 0 3 فریده چناری 1404/3/17 نازنین فیودور داستایفسکی 4.1 213 صفحۀ 23 مدام راه میروم و راه میروم و میخواهم مسئله را برای خودم روشن کنم. شش ساعت تمام است که میخواهم سر در بیاورم اما عاجزم از جمع و جور کردن افکارم. شاید دلیلش این است که مدام راه میروم و راه میروم... 0 7 فریده چناری 1403/7/16 زن سی ساله اونوره دو بالزاک 3.1 9 صفحۀ 82 این زن بیست و شش سال داشت. در چنین سن و سالی روح آدمی پر است از آرزوها و امیال شاعرانه ولی وقتی بداند که مرگ تنها علاج درد اوست، با آغوش باز به استقبالش میشتابد، اما مرگ برای جوانان ناز و کرشمه دارد. 0 4 فریده چناری 1403/7/15 زن سی ساله اونوره دو بالزاک 3.1 9 صفحۀ 46 بدبختی نیز مانند خوشبختی واقعی انسان را به تفکر وامیدارد. 0 5 فریده چناری 1403/7/7 زن سی ساله اونوره دو بالزاک 3.1 9 صفحۀ 13 پدر آهی کشید و گفت: "آه! طفل نازپرورده! رئوفترین قلبها گاهی خیلی بیرحم میشوند. آیا تمام زندگی خود را وقف شما کردن، جز فکر شما فکری در سر نداشتن، وسایل سعادت و رفاه شما را فراهم کردن، امیال خود را فدای هوسهای شما کردن، شما را پرستیدن، خون و جان خود را برای شما نثار کردن، آیا این ها همه به هیچ شمرده میشود؟! افسوس که چنین است! همهی اینها را با بیاعتنایی تلقی میکنید و با بیقیدی میپذیرید. برای آنکه بتوان از تبسمهای شما برخوردار شد و محبت حقارتآمیز شما را جلب کرد، باید قدرت خداوندی داشت. آخرالامر، دیگری فرا میرسد: معشوقی، شوهری که قلب شما را از ما میرباید." 0 2 فریده چناری 1403/6/4 مهمانگاه | پانزده روایت از روضههایی که زندگی میکنیم جمعی از نویسندگان 3.9 20 صفحۀ 84 برای منِ امروز، برای منی که سالها میان امواج شریعتی زیستم و بعد به روایت بیتفسیر مقاتل دست اول پناه بردم، برای من همین بس که اگر میخواهم در برابر ظلم و ستم و تباهی بایستم، و اگر لحظهای نزدیک بود گرفتار چاه ویل ستمگری و ظلم به انسانی و حتی حیوانی و نباتی شوم و لحظهای به شک و تردید بیفتم، به حسین بن علی نگاهی بیندازم و ببینم آیا به او و یارانش بیشتر شبیه و نزدیکم یا به آنها که در برابرش ایستادهاند. و چه دلخوشیای بهتر از اینکه شبیه او باشم، حتی اگر نه پا جا پای او گذاشته باشم؟ کم نیست و زیاد است. 0 2 فریده چناری 1403/6/4 مهمانگاه | پانزده روایت از روضههایی که زندگی میکنیم جمعی از نویسندگان 3.9 20 صفحۀ 68 به گمانم آغوشْ دستور زبانِ بسیاری از زنهاست. زنها سر و سِرّ بیشتری با آغوش دارند. بیشتر آن را بلدند و بیشتر به کارش میگیرند. 0 3 فریده چناری 1403/6/2 بابا گوریو اونوره دو بالزاک 4.1 44 صفحۀ 255 عشق تند میگذرد، مانند کودکی است که اصرار دارد بر راهی که از آن عبور میکند نشانههای ویرانی به جا گذارد. 3 8 فریده چناری 1403/5/30 بابا گوریو اونوره دو بالزاک 4.1 44 صفحۀ 222 چیز غریبی است! مرگ بدون آنکه با ما مشورت کند به سراغ ما میآید. 0 56 فریده چناری 1402/12/22 شیطان لی یف نیکالایویچ تولستوی 4.0 62 صفحۀ 11 معمولا گمان میکنند که سالمندان محافظهکارند و جوانان نو جو. اما این تصور کاملا درست نیست. در بیشتر موارد جوانان محافظهکارتر میشوند. آنها میخواهند زندگی کنند و نمیدانند به چه شیوه، و فرصت ندارند فکر کنند و بهترین شیوهی زندگی را بیابند و طریقی را سرمشق اختیار میکنند که گذشتگان داشتند. 0 15 فریده چناری 1402/11/16 همزاد فیودور داستایفسکی 3.6 42 صفحۀ 35 بعضی هستند، آقایان، که راههای کج و بیراهه را دوست ندارند و فقط برای بالماسکه صورتک بر چهره میزنند. بعضی هستند که مهمترین رسالت انسان را در برقانداختن کف اتاق و به اصطلاح به کار بردن "دستمال ابریشمی" نمیشمارند. بله، آقایان، بعضی هستند که نهایت سعادت خود را در مثلا پوشیدن شلوار خوشدوخت نمیدانند و خلاصه آدمهایی هستند که از خوشرقصی بیهوده و مثل پروانه دور این و آن گشتن و شیرینزبانی و تملقگویی خوششان نمیآید و به جایی که دعوت نشدهاند نمیروند و مخصوصا در کارهایی که به آنها مربوط نیست دخالت نمیکنند. این خلاصهی مطلبی بود که میخواستم به شما بگویم. والسلام! اجازه بفرمایید مرخص شوم... . 0 21 فریده چناری 1402/11/1 شوهر باشی فیودور داستایفسکی 3.6 23 صفحۀ 147 افکار والا بیشتر از احساسات والا سرچشمه میگیرند تا از هوش سرشار. 0 36 فریده چناری 1402/10/26 شوهر باشی فیودور داستایفسکی 3.6 23 صفحۀ 38 هنوز دو ماه از جداییشان نگذشته بود که در پترزبورگ آن پرسشِ تا ابد بیپاسخ به سراغش آمد: آیا واقعا این زن را دوست داشت یا همهی اینها تنها یک "تلاطم" بود؟ و این پرسش بههیچوجه از سر سبک مغزی یا تحت تأثیر شوری نبود که به تازگی به جانش افتاده بود. 0 34 فریده چناری 1402/10/26 شوهر باشی فیودور داستایفسکی 3.6 23 صفحۀ 34 من از منابع موثقی شنیدهام که حقیقتا بیماری مهلکی دارد! همان رفیق شش سالهام! آه، آلکسی ایوانوویچ، همانطور که گفتم و باز هم تکرار میکنم، در چنین حال و هوایی آدم دلش میخواهد فرو برود توی زمین. به خدا راست میگویم! اما لحظهای بعد تنها به این فکر میکنی که یکی از آن به اصطلاح شاهدان و همدستان قدیمی را پیدا کنی و در آغوش بگیری، حالا هر کسی که میخواهد باشد، آن هم تنها برای آنکه گریه کنی، یعنی صرفا برای گریه کردن و نه هیچ چیز دیگری... . 0 8 فریده چناری 1402/10/15 شوهر باشی فیودور داستایفسکی 3.6 23 صفحۀ 8 طبعا این موضوع را به شوخی با او در میان گذاشت و چنین پاسخ گرفت که تغییر یا حتی تناوب افکار و هیجانات در بیخوابیهای شبانه، و به طور کلی در شبها، مسئلهای رایج در میان کسانی است که "اندیشهها و احساسات نیرومندی دارند". 0 17
بریدههای کتاب فریده چناری فریده چناری 1404/3/20 نازنین فیودور داستایفسکی 4.1 213 صفحۀ 65 معمولا آدم در مواجهه با غمی سنگین یا بعد از یک طوفان شدید روحی مدام میخواهد بخوابد. میگویند محکومان به اعدام شب آخر زندگیشان به خواب سنگینی میروند. همینطور هم باید باشد، قانون طبیعت است؛ وگرنه آدم توان تحمل سختی را نخواهد داشت... 0 2 فریده چناری 1404/3/20 نازنین فیودور داستایفسکی 4.1 213 صفحۀ 61 میگویند کسانی که میروند لبهی پرتگاه میایستند انگار خود به خود به ته دره کشیده میشوند و به نظر من خیلی از خودکشیها و قتلها فقط به این دلیل اتفاق افتاده که تپانچه دم دست بوده است. فرقی ندارد، این هم پرتگاه است، شیب چهل و پنج درجهای که نمیتوان از آن سُر نخورد. انگار صدایی که نمیشود نشنیدهاش گرفت مدام بهتان میگوید: ماشه را بچکان! 0 3 فریده چناری 1404/3/20 نازنین فیودور داستایفسکی 4.1 213 صفحۀ 44 بزرگواریای که حاصل تجربه نیست، ارزان است و حتی اگر جانت را در راهش قربانی کنی باز هم ارزشی ندارد چون فقط از سر جوشش جوانی و سرریز نیرو و انرژی است، از روی اشتیاق شدید به زیبایی! 0 3 فریده چناری 1404/3/17 نازنین فیودور داستایفسکی 4.1 213 صفحۀ 23 مدام راه میروم و راه میروم و میخواهم مسئله را برای خودم روشن کنم. شش ساعت تمام است که میخواهم سر در بیاورم اما عاجزم از جمع و جور کردن افکارم. شاید دلیلش این است که مدام راه میروم و راه میروم... 0 7 فریده چناری 1403/7/16 زن سی ساله اونوره دو بالزاک 3.1 9 صفحۀ 82 این زن بیست و شش سال داشت. در چنین سن و سالی روح آدمی پر است از آرزوها و امیال شاعرانه ولی وقتی بداند که مرگ تنها علاج درد اوست، با آغوش باز به استقبالش میشتابد، اما مرگ برای جوانان ناز و کرشمه دارد. 0 4 فریده چناری 1403/7/15 زن سی ساله اونوره دو بالزاک 3.1 9 صفحۀ 46 بدبختی نیز مانند خوشبختی واقعی انسان را به تفکر وامیدارد. 0 5 فریده چناری 1403/7/7 زن سی ساله اونوره دو بالزاک 3.1 9 صفحۀ 13 پدر آهی کشید و گفت: "آه! طفل نازپرورده! رئوفترین قلبها گاهی خیلی بیرحم میشوند. آیا تمام زندگی خود را وقف شما کردن، جز فکر شما فکری در سر نداشتن، وسایل سعادت و رفاه شما را فراهم کردن، امیال خود را فدای هوسهای شما کردن، شما را پرستیدن، خون و جان خود را برای شما نثار کردن، آیا این ها همه به هیچ شمرده میشود؟! افسوس که چنین است! همهی اینها را با بیاعتنایی تلقی میکنید و با بیقیدی میپذیرید. برای آنکه بتوان از تبسمهای شما برخوردار شد و محبت حقارتآمیز شما را جلب کرد، باید قدرت خداوندی داشت. آخرالامر، دیگری فرا میرسد: معشوقی، شوهری که قلب شما را از ما میرباید." 0 2 فریده چناری 1403/6/4 مهمانگاه | پانزده روایت از روضههایی که زندگی میکنیم جمعی از نویسندگان 3.9 20 صفحۀ 84 برای منِ امروز، برای منی که سالها میان امواج شریعتی زیستم و بعد به روایت بیتفسیر مقاتل دست اول پناه بردم، برای من همین بس که اگر میخواهم در برابر ظلم و ستم و تباهی بایستم، و اگر لحظهای نزدیک بود گرفتار چاه ویل ستمگری و ظلم به انسانی و حتی حیوانی و نباتی شوم و لحظهای به شک و تردید بیفتم، به حسین بن علی نگاهی بیندازم و ببینم آیا به او و یارانش بیشتر شبیه و نزدیکم یا به آنها که در برابرش ایستادهاند. و چه دلخوشیای بهتر از اینکه شبیه او باشم، حتی اگر نه پا جا پای او گذاشته باشم؟ کم نیست و زیاد است. 0 2 فریده چناری 1403/6/4 مهمانگاه | پانزده روایت از روضههایی که زندگی میکنیم جمعی از نویسندگان 3.9 20 صفحۀ 68 به گمانم آغوشْ دستور زبانِ بسیاری از زنهاست. زنها سر و سِرّ بیشتری با آغوش دارند. بیشتر آن را بلدند و بیشتر به کارش میگیرند. 0 3 فریده چناری 1403/6/2 بابا گوریو اونوره دو بالزاک 4.1 44 صفحۀ 255 عشق تند میگذرد، مانند کودکی است که اصرار دارد بر راهی که از آن عبور میکند نشانههای ویرانی به جا گذارد. 3 8 فریده چناری 1403/5/30 بابا گوریو اونوره دو بالزاک 4.1 44 صفحۀ 222 چیز غریبی است! مرگ بدون آنکه با ما مشورت کند به سراغ ما میآید. 0 56 فریده چناری 1402/12/22 شیطان لی یف نیکالایویچ تولستوی 4.0 62 صفحۀ 11 معمولا گمان میکنند که سالمندان محافظهکارند و جوانان نو جو. اما این تصور کاملا درست نیست. در بیشتر موارد جوانان محافظهکارتر میشوند. آنها میخواهند زندگی کنند و نمیدانند به چه شیوه، و فرصت ندارند فکر کنند و بهترین شیوهی زندگی را بیابند و طریقی را سرمشق اختیار میکنند که گذشتگان داشتند. 0 15 فریده چناری 1402/11/16 همزاد فیودور داستایفسکی 3.6 42 صفحۀ 35 بعضی هستند، آقایان، که راههای کج و بیراهه را دوست ندارند و فقط برای بالماسکه صورتک بر چهره میزنند. بعضی هستند که مهمترین رسالت انسان را در برقانداختن کف اتاق و به اصطلاح به کار بردن "دستمال ابریشمی" نمیشمارند. بله، آقایان، بعضی هستند که نهایت سعادت خود را در مثلا پوشیدن شلوار خوشدوخت نمیدانند و خلاصه آدمهایی هستند که از خوشرقصی بیهوده و مثل پروانه دور این و آن گشتن و شیرینزبانی و تملقگویی خوششان نمیآید و به جایی که دعوت نشدهاند نمیروند و مخصوصا در کارهایی که به آنها مربوط نیست دخالت نمیکنند. این خلاصهی مطلبی بود که میخواستم به شما بگویم. والسلام! اجازه بفرمایید مرخص شوم... . 0 21 فریده چناری 1402/11/1 شوهر باشی فیودور داستایفسکی 3.6 23 صفحۀ 147 افکار والا بیشتر از احساسات والا سرچشمه میگیرند تا از هوش سرشار. 0 36 فریده چناری 1402/10/26 شوهر باشی فیودور داستایفسکی 3.6 23 صفحۀ 38 هنوز دو ماه از جداییشان نگذشته بود که در پترزبورگ آن پرسشِ تا ابد بیپاسخ به سراغش آمد: آیا واقعا این زن را دوست داشت یا همهی اینها تنها یک "تلاطم" بود؟ و این پرسش بههیچوجه از سر سبک مغزی یا تحت تأثیر شوری نبود که به تازگی به جانش افتاده بود. 0 34 فریده چناری 1402/10/26 شوهر باشی فیودور داستایفسکی 3.6 23 صفحۀ 34 من از منابع موثقی شنیدهام که حقیقتا بیماری مهلکی دارد! همان رفیق شش سالهام! آه، آلکسی ایوانوویچ، همانطور که گفتم و باز هم تکرار میکنم، در چنین حال و هوایی آدم دلش میخواهد فرو برود توی زمین. به خدا راست میگویم! اما لحظهای بعد تنها به این فکر میکنی که یکی از آن به اصطلاح شاهدان و همدستان قدیمی را پیدا کنی و در آغوش بگیری، حالا هر کسی که میخواهد باشد، آن هم تنها برای آنکه گریه کنی، یعنی صرفا برای گریه کردن و نه هیچ چیز دیگری... . 0 8 فریده چناری 1402/10/15 شوهر باشی فیودور داستایفسکی 3.6 23 صفحۀ 8 طبعا این موضوع را به شوخی با او در میان گذاشت و چنین پاسخ گرفت که تغییر یا حتی تناوب افکار و هیجانات در بیخوابیهای شبانه، و به طور کلی در شبها، مسئلهای رایج در میان کسانی است که "اندیشهها و احساسات نیرومندی دارند". 0 17