بریده‌های کتاب millie

+تو یه دختر داری -دو تا دارم

-تو تیپ مورد علاقم نیستی +که نیستم؟ پس بفرمایید کی تیپ موردعلاقتونه؟ -ایان سامرهالدر

بهم راجع به رویا ها و ترس هات گفتی و هیچ‌چیزی رو بیشتر از این نمی‌خواستم که رویا هات رو محقق کنم و ترس هات رو از بین ببرم

-مگه نگاهش بهم چجوریه؟ +جوری که انگار نمی‌خواد نگاهش رو ازت بگیره

خودت میخواستی بزرگ که شدی چیکار کنی؟ -زندگی

تو باید تصمیم بگیری چطوری میخوای تو این دنیا ظاهر بشی ، هیچ کس دیگه ای نمیتونه محبورت کنه .

کاش می‌تونستی خودت رو اونجوری که من میبینم ببینی

کم کم فکر میکنم عاشق بودن همینه، اینکه برای کامل بودن اون آدم مشکلی با تیکه تیکه کردن خودت نداشته باشی

وقتی در حال غرق شدنی عشق می‌تواند طناب نجاتت باشد

اما حداقل این بار مرگ آنقدر مهربان بود که منتظر آخرین خداحافظی بماند

+رویا ی چنین زندگی رو دارم ما با هم و تمام فردا های که از راه می‌رسن . -پس تمام فردا های من برای تو هستن

ستاره هایم دارند سقوط میکنند و من نمیتوانم نجاتشان دهم