بریدههای کتاب هیکـاری؛ هیکـاری؛ 1404/4/4 نجواگر الکس نورث 4.1 107 صفحۀ 301 اوضاع فاصله خیلی خیلی زیادی با درست شدن داره. 0 4 هیکـاری؛ 1404/4/4 نجواگر الکس نورث 4.1 107 صفحۀ 308 عجیب بود که زندگی این چنین ادامه دارد. _اینکه زندگی همیشه و تحت هر شرایطی، ادامه دارد._ آدم تنها زمانی متوجه این اتفاق می شود که بخشی از وجودش را جا گذاشته باشد. 0 0 هیکـاری؛ 1404/2/29 جاودانگان رضا جولایی 3.3 11 صفحۀ 7 شاید مرگ یعنی در رویا بیدار بودن و در بیداری رویا دیدن.. شاید جاودانگان در گوشه های تاریکِ رویاهای ما متولد می شوند و رشد می کنند. شاید.. 0 5 هیکـاری؛ 1403/9/13 خدمتکار فریدا مک فادن 4.0 110 صفحۀ 34 0 27 هیکـاری؛ 1403/5/1 سمفونی مردگان عباس معروفی 4.3 397 صفحۀ 221 1 6 هیکـاری؛ 1403/5/1 سمفونی مردگان عباس معروفی 4.3 397 صفحۀ 233 0 9 هیکـاری؛ 1402/12/22 محدوده ی مرگ جلد 1 کاترین آردن 4.4 10 صفحۀ 74 حتی چیز های بد هم ممکنه باعث اتفاق های خوب بشن. وقت هایی که ناراحتی، شاید این فکر به دردت بخوره. 0 21 هیکـاری؛ 1402/7/9 تابستان مرگ و معجزه ویلیام کنت کروگر 4.3 5 صفحۀ 242 دانستن خیلی بدتر از ندانستن است. ندانستن در خود امید داشت. امید به احتمالی که شاید ان را از قلم انداخته بودیم. امید به معجزه ای که ممکن بود رخ دهد. 0 7 هیکـاری؛ 1402/7/8 تیمارستان متروک دن پابلوکی 4.1 49 صفحۀ 86 ملیسا لبخند زد.« میدونی بهترین راه برای نگه داشتن یه راز چیه؟» نیل سر تکان داد. ملیسا ادامه داد:«هیچوقت اون رو به کسی نگی. همین و بس!» 0 19 هیکـاری؛ 1402/7/5 تابستان مرگ و معجزه ویلیام کنت کروگر 4.3 5 صفحۀ 186 _لحظه هایی چنین تیره و تار دارم، روت، چنان تیره و تار که حتی نمی توانی تصور کنی. +پس با من تماس بگیر، امیل. وقتی تاریکی می اید، به من زنگ بزن. من همیشه کنارت خواهم بود. قسم میخورم. 0 6
بریدههای کتاب هیکـاری؛ هیکـاری؛ 1404/4/4 نجواگر الکس نورث 4.1 107 صفحۀ 301 اوضاع فاصله خیلی خیلی زیادی با درست شدن داره. 0 4 هیکـاری؛ 1404/4/4 نجواگر الکس نورث 4.1 107 صفحۀ 308 عجیب بود که زندگی این چنین ادامه دارد. _اینکه زندگی همیشه و تحت هر شرایطی، ادامه دارد._ آدم تنها زمانی متوجه این اتفاق می شود که بخشی از وجودش را جا گذاشته باشد. 0 0 هیکـاری؛ 1404/2/29 جاودانگان رضا جولایی 3.3 11 صفحۀ 7 شاید مرگ یعنی در رویا بیدار بودن و در بیداری رویا دیدن.. شاید جاودانگان در گوشه های تاریکِ رویاهای ما متولد می شوند و رشد می کنند. شاید.. 0 5 هیکـاری؛ 1403/9/13 خدمتکار فریدا مک فادن 4.0 110 صفحۀ 34 0 27 هیکـاری؛ 1403/5/1 سمفونی مردگان عباس معروفی 4.3 397 صفحۀ 221 1 6 هیکـاری؛ 1403/5/1 سمفونی مردگان عباس معروفی 4.3 397 صفحۀ 233 0 9 هیکـاری؛ 1402/12/22 محدوده ی مرگ جلد 1 کاترین آردن 4.4 10 صفحۀ 74 حتی چیز های بد هم ممکنه باعث اتفاق های خوب بشن. وقت هایی که ناراحتی، شاید این فکر به دردت بخوره. 0 21 هیکـاری؛ 1402/7/9 تابستان مرگ و معجزه ویلیام کنت کروگر 4.3 5 صفحۀ 242 دانستن خیلی بدتر از ندانستن است. ندانستن در خود امید داشت. امید به احتمالی که شاید ان را از قلم انداخته بودیم. امید به معجزه ای که ممکن بود رخ دهد. 0 7 هیکـاری؛ 1402/7/8 تیمارستان متروک دن پابلوکی 4.1 49 صفحۀ 86 ملیسا لبخند زد.« میدونی بهترین راه برای نگه داشتن یه راز چیه؟» نیل سر تکان داد. ملیسا ادامه داد:«هیچوقت اون رو به کسی نگی. همین و بس!» 0 19 هیکـاری؛ 1402/7/5 تابستان مرگ و معجزه ویلیام کنت کروگر 4.3 5 صفحۀ 186 _لحظه هایی چنین تیره و تار دارم، روت، چنان تیره و تار که حتی نمی توانی تصور کنی. +پس با من تماس بگیر، امیل. وقتی تاریکی می اید، به من زنگ بزن. من همیشه کنارت خواهم بود. قسم میخورم. 0 6