بریده‌ای از کتاب تابستان مرگ و معجزه اثر ویلیام کنت کروگر

بریدۀ کتاب

صفحۀ 186

_لحظه هایی چنین تیره و تار دارم، روت، چنان تیره و تار که حتی نمی توانی تصور کنی. +پس با من تماس بگیر، امیل. وقتی تاریکی می اید، به من زنگ بزن. من همیشه کنارت خواهم بود. قسم میخورم.

_لحظه هایی چنین تیره و تار دارم، روت، چنان تیره و تار که حتی نمی توانی تصور کنی. +پس با من تماس بگیر، امیل. وقتی تاریکی می اید، به من زنگ بزن. من همیشه کنارت خواهم بود. قسم میخورم.

3

6

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.