بریدههای کتاب پرنیان پارسا پرنیان پارسا 2 روز پیش عامره و هرمز؛ عاشقانه ای از هزار و یک شب علی بخشی 4.1 7 صفحۀ 18 عجیب است تا وقتی روی زمین ایستادهایم چشمهایمان به آسمان است به ستارهها خیره میشویم و با شکل ابرهای آسمان خیال پردازی میکنیم همین که از زمین دور میشویم و بالا میرویم نگاهمان به سمت زمین برمیگردد و به کوهها و جادهها و مسیر پیچ در پیچ رودها چنان زل میزنیم که انگار سیاره دیگری را میبینیم 0 2 پرنیان پارسا 7 روز پیش کتاب مادرم آلبر کوئن 4.1 1 صفحۀ 27 زاری بر مادر زاری بر روزگار کودکی است آدمی در پی کودکی خویش است و آرزومند بازگشتن آن هرچه سن آدم بیشتر میشود مادرش را بیشتر دوست میدارد چرا که مادر همان دوران کودکی است 0 3 پرنیان پارسا 1404/1/29 دیوان فروغ فرخزاد فروغ فرخزاد 4.5 17 صفحۀ 36 به خدا غنچه شادی بودم دست عشق آمد و از شاخم چید شعله آه شدم ،صد افسوس که لبم باز بر آن لب نرسید 0 8 پرنیان پارسا 1404/1/28 دختر مهتاب جلد 1 سولین تن 4.1 88 صفحۀ 62 اگه فقط کارهایی را که دوست داری انجام بدی، هیچ وقت پیشرفت نمیکنی .کارهایی که از همه سختترن اغلب ارزش بیشتری دارن. 0 9 پرنیان پارسا 1404/1/25 مردی به نام اوه فردریک بکمن 4.1 292 صفحۀ 165 طوری نگاهش میکرد که انگار او تنها دختر روی کره زمین است 0 6 پرنیان پارسا 1404/1/24 روشنک و سپهرداد؛ عاشقانه ای از قصه های کهن ایرانی راحیل ذبیحی 3.8 8 صفحۀ 10 0 23 پرنیان پارسا 1404/1/23 اگنس گری آن برونته 3.1 22 صفحۀ 190 بله این را دیگر نمیتوانستند از من بگیرند. میتوانستم شب و روز به او بیندیشم میتوانستم دلم را خوش کنم به اینکه او لایق احساس و اندیشه من است هیچکس به اندازه من قدر او را نمیدانست. هیچکس نمیتوانست مانند من... دوستش بدارد. اما پناه بر خدا! به چه حقی اینطور به کسی میاندیشیدم که به من نمیاندیشید؟ابلهانه نبود؟... خطا نبود؟ 0 17 پرنیان پارسا 1404/1/22 به امید دل بستم لان کالی 4.2 101 صفحۀ 204 او نسخه بازیافت شده کسی که قبلاً دوست داشتم نیست. او قافیه شعر گذشته من است 0 5 پرنیان پارسا 1404/1/22 و هر روز صبح راه خانه دورتر و دورتر می شود فردریک بکمن 4.0 76 صفحۀ 40 وقتی آدمی رو فراموش می کنی یادت می ره که اون رو یادت رفته؟ نه، یک وقت هایی یادم می مونه که یادم رفته.بدترین نوع فراموشی همینه 0 4 پرنیان پارسا 1404/1/22 انجمن شاعران مرده ان.اچ. کلاین بام 4.1 111 صفحۀ 33 چون ما غذای کرمها خواهیم شد پسرها چون فقط قراره تعداد محدودی از بهار و تابستان و پاییز رو تجربه کنیم . با اینکه باور کردنش سخته اما یک روز هر کدوم از ما از نفس خواهیم افتاد تن مون سرد خواهد شد و خواهیم مرد. 0 3
بریدههای کتاب پرنیان پارسا پرنیان پارسا 2 روز پیش عامره و هرمز؛ عاشقانه ای از هزار و یک شب علی بخشی 4.1 7 صفحۀ 18 عجیب است تا وقتی روی زمین ایستادهایم چشمهایمان به آسمان است به ستارهها خیره میشویم و با شکل ابرهای آسمان خیال پردازی میکنیم همین که از زمین دور میشویم و بالا میرویم نگاهمان به سمت زمین برمیگردد و به کوهها و جادهها و مسیر پیچ در پیچ رودها چنان زل میزنیم که انگار سیاره دیگری را میبینیم 0 2 پرنیان پارسا 7 روز پیش کتاب مادرم آلبر کوئن 4.1 1 صفحۀ 27 زاری بر مادر زاری بر روزگار کودکی است آدمی در پی کودکی خویش است و آرزومند بازگشتن آن هرچه سن آدم بیشتر میشود مادرش را بیشتر دوست میدارد چرا که مادر همان دوران کودکی است 0 3 پرنیان پارسا 1404/1/29 دیوان فروغ فرخزاد فروغ فرخزاد 4.5 17 صفحۀ 36 به خدا غنچه شادی بودم دست عشق آمد و از شاخم چید شعله آه شدم ،صد افسوس که لبم باز بر آن لب نرسید 0 8 پرنیان پارسا 1404/1/28 دختر مهتاب جلد 1 سولین تن 4.1 88 صفحۀ 62 اگه فقط کارهایی را که دوست داری انجام بدی، هیچ وقت پیشرفت نمیکنی .کارهایی که از همه سختترن اغلب ارزش بیشتری دارن. 0 9 پرنیان پارسا 1404/1/25 مردی به نام اوه فردریک بکمن 4.1 292 صفحۀ 165 طوری نگاهش میکرد که انگار او تنها دختر روی کره زمین است 0 6 پرنیان پارسا 1404/1/24 روشنک و سپهرداد؛ عاشقانه ای از قصه های کهن ایرانی راحیل ذبیحی 3.8 8 صفحۀ 10 0 23 پرنیان پارسا 1404/1/23 اگنس گری آن برونته 3.1 22 صفحۀ 190 بله این را دیگر نمیتوانستند از من بگیرند. میتوانستم شب و روز به او بیندیشم میتوانستم دلم را خوش کنم به اینکه او لایق احساس و اندیشه من است هیچکس به اندازه من قدر او را نمیدانست. هیچکس نمیتوانست مانند من... دوستش بدارد. اما پناه بر خدا! به چه حقی اینطور به کسی میاندیشیدم که به من نمیاندیشید؟ابلهانه نبود؟... خطا نبود؟ 0 17 پرنیان پارسا 1404/1/22 به امید دل بستم لان کالی 4.2 101 صفحۀ 204 او نسخه بازیافت شده کسی که قبلاً دوست داشتم نیست. او قافیه شعر گذشته من است 0 5 پرنیان پارسا 1404/1/22 و هر روز صبح راه خانه دورتر و دورتر می شود فردریک بکمن 4.0 76 صفحۀ 40 وقتی آدمی رو فراموش می کنی یادت می ره که اون رو یادت رفته؟ نه، یک وقت هایی یادم می مونه که یادم رفته.بدترین نوع فراموشی همینه 0 4 پرنیان پارسا 1404/1/22 انجمن شاعران مرده ان.اچ. کلاین بام 4.1 111 صفحۀ 33 چون ما غذای کرمها خواهیم شد پسرها چون فقط قراره تعداد محدودی از بهار و تابستان و پاییز رو تجربه کنیم . با اینکه باور کردنش سخته اما یک روز هر کدوم از ما از نفس خواهیم افتاد تن مون سرد خواهد شد و خواهیم مرد. 0 3