بریدههای کتاب 𝘣𝘢𝘩𝘢𝘳˖⋆ 𝘣𝘢𝘩𝘢𝘳˖⋆ 1403/12/15 قلب جنگجوی خورشید سو لین تن 4.0 57 صفحۀ 531 ونژی اولین عشقم نبود، اما آخرینش بود. 0 2 𝘣𝘢𝘩𝘢𝘳˖⋆ 1403/12/15 قلب جنگجوی خورشید سو لین تن 4.0 57 صفحۀ 528 از اینکه هنوز نگرانم بود احساس خوشایندی وجودم را فرا گرفت. البته که او مرا نمی شناخت، حتی نمی دانست خودش قبلا چه کسی بوده و خبر نداشت که خطری در جهان فانیان مرا تهدید نمی کند؛ اما در این جهان خطر های زیادی برای او وجود داشت و اگر اجازه می داد با کمال میل کنارش می ماندم و از او محافظت می کردم، تا روزی که هر دو بار دیگر به آسمان بازگردیم. 0 2 𝘣𝘢𝘩𝘢𝘳˖⋆ 1403/12/15 قلب جنگجوی خورشید سو لین تن 4.0 57 صفحۀ 478 من هم متأسفم. زندگی کن، شاد باش. 0 6 𝘣𝘢𝘩𝘢𝘳˖⋆ 1403/12/13 قلب جنگجوی خورشید سو لین تن 4.0 57 صفحۀ 372 پس ازم متنفر نباش. نفرتت رو به بی تفاوتی ترجیح میدم. گذشته رو نمی شه پاک کرد، ولی من به آیندمون امیدوارم. دوباره با قلبت بهم اعتماد کن تا حقیقت قلبم رو نشونت بدم؛ چون دلیل زنده بودنم تویی؛ دلیل نفس کشیدن و ادامه دادنم تویی. 0 2 𝘣𝘢𝘩𝘢𝘳˖⋆ 1403/11/25 قلب جنگجوی خورشید سو لین تن 4.0 57 صفحۀ 167 گریه کن! داد بزن! اگه دلت می خواد من رو بزن. هر کاری می کنی بکن، فقط مثل غریبه باهام رفتار نکن. 0 4 𝘣𝘢𝘩𝘢𝘳˖⋆ 1403/10/25 بی صدایی ریچل مید 4.0 12 صفحۀ 139 تو نباید به خاطر رعایت خواسته های ادم های دیگه ازدواج کنی... یا بخاطر اینکه به اونا تصمیم عاقلانه ای به نظر می رسه. تو باید با کسی ازدواج کنی که دوستت داره. کسی که با همه ی وجودش تو رو می خواد و حاضره به خاطرت دنیا رو به هم بریزه. 0 2 𝘣𝘢𝘩𝘢𝘳˖⋆ 1403/9/15 لولیتا 4.8 3 صفحۀ 375 نمی توانستم جلوی گریه ام را بگیرم. در این لحظه او دستش را روی مچم گذاشت. گفتم:«اگر دستم بزنی، می میرم. مطمئنی با من نمی آیی؟ هیچ امیدی هست که نظرت را عوض کنی؟ فقط همین را به من بگو.» گفت:«نه، نه، عزیزم، نه.» هرگز پیش تر مرا عزیزم صدا نکرده بود. 0 5 𝘣𝘢𝘩𝘢𝘳˖⋆ 1403/9/14 لولیتا 4.8 3 صفحۀ 402 این را هم بگویم که دلت برای ک.ک. نسوزد. باید میان او و هامبرت هامبرت یکی را انتخاب کنی، و باید بخواهی که هامبرت هامبرت دست کم دو ماه دیگر زنده باشد تا او را وادار کنم که تو را در ذهن نسل های بعدی زنده نگه دارد. دارم به اوروس ها و فرشته ها فکر میکنم، به راز ماندگاری رنگدانه های ماندنی، به غزل آینده نگرانه، به پناهگاه هنر، و این تنها نامیرایی ست که من و تو در آن شریکیم، لولیتا. 5 6 𝘣𝘢𝘩𝘢𝘳˖⋆ 1403/8/17 لولیتا 4.8 3 صفحۀ 192 بدبخت! تو را می گویم موجود چندش آور. من مثل گل تازه و دست نخورده بودم، حالا ببین چه به سرم آوردی! باید به پلیس زنگ بزنم و بگویم که به من تجاوز کردی. آه، تو کثیفی، پیرمرد کثیف. 0 6 𝘣𝘢𝘩𝘢𝘳˖⋆ 1403/6/31 ۳۶۵ روز بدون تو 3.3 18 صفحۀ 44 ما در زمانه ای نادرست عشقی درست داشتیم. 0 7 𝘣𝘢𝘩𝘢𝘳˖⋆ 1403/6/22 منم کوروش: سرگذشت شاهزاده حقیقی ایران زمین الگزاندر جووی 3.8 2 صفحۀ 172 با این حال، کوروش به رغم احترامی که برای اهورامزدا قائل بود،اعتقاد داشت که سر کردهٔ ارتش متحد و جدید حق ندارد در عقاید و باور های مردم ماد یا ایران زمین دخالت کند.او به عقاید و باورهای دیگران نیز احترام می گذاشت، و هیچ تلاشی نمی کرد تا از نیرو و نفوذ رو به گسترش خود در وادار کردن دیگران به تبعیت از باورهای خودش بهره بگیرد. آیین و مرام کوروش این گونه بود. 1 8 𝘣𝘢𝘩𝘢𝘳˖⋆ 1403/5/6 کلئوپاترا کالین فالکنر 4.8 0 صفحۀ 140 کلئوپاترا آهسته گفت: -ترسیدم،فکر می کردم مرده ای. -اگر مرده بودم،غمگین می شدی؟ کلئوپاترا پاسخ داد: -باور نمی کنی؟من مهر تو را به دل گرفته ام. و این سخن اصلا دروغ نبود-شگفتا،مرا چه می شود؟این چه احساس ناخواسته ای است؟ سزار لبخند زد و گفت: -نزدیکتر بیا،گربهٔ ملوس. 0 17 𝘣𝘢𝘩𝘢𝘳˖⋆ 1403/5/3 کلئوپاترا کالین فالکنر 4.8 0 صفحۀ 11 برای واپسین بار دست نی نواز مرده را بوسید و ان را بر سینه نهاد.در دل سوگند خورد و به پدر وعده داد:مصر را،همانطور که تو می خواستی،نجات خواهم داد؛انتقامت را خواهم گرفت.همهٔ کسانی که تو را مسخره کردند،بابت این گستاخی بهای سنگینی خواهند پرداخت. 0 8 𝘣𝘢𝘩𝘢𝘳˖⋆ 1403/5/1 یاغی شن ها جلد 1 آلوین همیلتون 4.4 24 صفحۀ 158 می دونم که سلطان در ملأ عام با قدرت و اختیار ما موافقت کرد،اما موافقت نکرد که ما کشورتون رو از این پرستش گناهکارانه ی شیاطین،که اسمش رو گذاشتید دین،پاک کنیم. 0 4
بریدههای کتاب 𝘣𝘢𝘩𝘢𝘳˖⋆ 𝘣𝘢𝘩𝘢𝘳˖⋆ 1403/12/15 قلب جنگجوی خورشید سو لین تن 4.0 57 صفحۀ 531 ونژی اولین عشقم نبود، اما آخرینش بود. 0 2 𝘣𝘢𝘩𝘢𝘳˖⋆ 1403/12/15 قلب جنگجوی خورشید سو لین تن 4.0 57 صفحۀ 528 از اینکه هنوز نگرانم بود احساس خوشایندی وجودم را فرا گرفت. البته که او مرا نمی شناخت، حتی نمی دانست خودش قبلا چه کسی بوده و خبر نداشت که خطری در جهان فانیان مرا تهدید نمی کند؛ اما در این جهان خطر های زیادی برای او وجود داشت و اگر اجازه می داد با کمال میل کنارش می ماندم و از او محافظت می کردم، تا روزی که هر دو بار دیگر به آسمان بازگردیم. 0 2 𝘣𝘢𝘩𝘢𝘳˖⋆ 1403/12/15 قلب جنگجوی خورشید سو لین تن 4.0 57 صفحۀ 478 من هم متأسفم. زندگی کن، شاد باش. 0 6 𝘣𝘢𝘩𝘢𝘳˖⋆ 1403/12/13 قلب جنگجوی خورشید سو لین تن 4.0 57 صفحۀ 372 پس ازم متنفر نباش. نفرتت رو به بی تفاوتی ترجیح میدم. گذشته رو نمی شه پاک کرد، ولی من به آیندمون امیدوارم. دوباره با قلبت بهم اعتماد کن تا حقیقت قلبم رو نشونت بدم؛ چون دلیل زنده بودنم تویی؛ دلیل نفس کشیدن و ادامه دادنم تویی. 0 2 𝘣𝘢𝘩𝘢𝘳˖⋆ 1403/11/25 قلب جنگجوی خورشید سو لین تن 4.0 57 صفحۀ 167 گریه کن! داد بزن! اگه دلت می خواد من رو بزن. هر کاری می کنی بکن، فقط مثل غریبه باهام رفتار نکن. 0 4 𝘣𝘢𝘩𝘢𝘳˖⋆ 1403/10/25 بی صدایی ریچل مید 4.0 12 صفحۀ 139 تو نباید به خاطر رعایت خواسته های ادم های دیگه ازدواج کنی... یا بخاطر اینکه به اونا تصمیم عاقلانه ای به نظر می رسه. تو باید با کسی ازدواج کنی که دوستت داره. کسی که با همه ی وجودش تو رو می خواد و حاضره به خاطرت دنیا رو به هم بریزه. 0 2 𝘣𝘢𝘩𝘢𝘳˖⋆ 1403/9/15 لولیتا 4.8 3 صفحۀ 375 نمی توانستم جلوی گریه ام را بگیرم. در این لحظه او دستش را روی مچم گذاشت. گفتم:«اگر دستم بزنی، می میرم. مطمئنی با من نمی آیی؟ هیچ امیدی هست که نظرت را عوض کنی؟ فقط همین را به من بگو.» گفت:«نه، نه، عزیزم، نه.» هرگز پیش تر مرا عزیزم صدا نکرده بود. 0 5 𝘣𝘢𝘩𝘢𝘳˖⋆ 1403/9/14 لولیتا 4.8 3 صفحۀ 402 این را هم بگویم که دلت برای ک.ک. نسوزد. باید میان او و هامبرت هامبرت یکی را انتخاب کنی، و باید بخواهی که هامبرت هامبرت دست کم دو ماه دیگر زنده باشد تا او را وادار کنم که تو را در ذهن نسل های بعدی زنده نگه دارد. دارم به اوروس ها و فرشته ها فکر میکنم، به راز ماندگاری رنگدانه های ماندنی، به غزل آینده نگرانه، به پناهگاه هنر، و این تنها نامیرایی ست که من و تو در آن شریکیم، لولیتا. 5 6 𝘣𝘢𝘩𝘢𝘳˖⋆ 1403/8/17 لولیتا 4.8 3 صفحۀ 192 بدبخت! تو را می گویم موجود چندش آور. من مثل گل تازه و دست نخورده بودم، حالا ببین چه به سرم آوردی! باید به پلیس زنگ بزنم و بگویم که به من تجاوز کردی. آه، تو کثیفی، پیرمرد کثیف. 0 6 𝘣𝘢𝘩𝘢𝘳˖⋆ 1403/6/31 ۳۶۵ روز بدون تو 3.3 18 صفحۀ 44 ما در زمانه ای نادرست عشقی درست داشتیم. 0 7 𝘣𝘢𝘩𝘢𝘳˖⋆ 1403/6/22 منم کوروش: سرگذشت شاهزاده حقیقی ایران زمین الگزاندر جووی 3.8 2 صفحۀ 172 با این حال، کوروش به رغم احترامی که برای اهورامزدا قائل بود،اعتقاد داشت که سر کردهٔ ارتش متحد و جدید حق ندارد در عقاید و باور های مردم ماد یا ایران زمین دخالت کند.او به عقاید و باورهای دیگران نیز احترام می گذاشت، و هیچ تلاشی نمی کرد تا از نیرو و نفوذ رو به گسترش خود در وادار کردن دیگران به تبعیت از باورهای خودش بهره بگیرد. آیین و مرام کوروش این گونه بود. 1 8 𝘣𝘢𝘩𝘢𝘳˖⋆ 1403/5/6 کلئوپاترا کالین فالکنر 4.8 0 صفحۀ 140 کلئوپاترا آهسته گفت: -ترسیدم،فکر می کردم مرده ای. -اگر مرده بودم،غمگین می شدی؟ کلئوپاترا پاسخ داد: -باور نمی کنی؟من مهر تو را به دل گرفته ام. و این سخن اصلا دروغ نبود-شگفتا،مرا چه می شود؟این چه احساس ناخواسته ای است؟ سزار لبخند زد و گفت: -نزدیکتر بیا،گربهٔ ملوس. 0 17 𝘣𝘢𝘩𝘢𝘳˖⋆ 1403/5/3 کلئوپاترا کالین فالکنر 4.8 0 صفحۀ 11 برای واپسین بار دست نی نواز مرده را بوسید و ان را بر سینه نهاد.در دل سوگند خورد و به پدر وعده داد:مصر را،همانطور که تو می خواستی،نجات خواهم داد؛انتقامت را خواهم گرفت.همهٔ کسانی که تو را مسخره کردند،بابت این گستاخی بهای سنگینی خواهند پرداخت. 0 8 𝘣𝘢𝘩𝘢𝘳˖⋆ 1403/5/1 یاغی شن ها جلد 1 آلوین همیلتون 4.4 24 صفحۀ 158 می دونم که سلطان در ملأ عام با قدرت و اختیار ما موافقت کرد،اما موافقت نکرد که ما کشورتون رو از این پرستش گناهکارانه ی شیاطین،که اسمش رو گذاشتید دین،پاک کنیم. 0 4