بریدههای کتاب اسما اسما 1404/2/18 - 20:19 سفر شهادت موسی صدر 4.2 25 صفحۀ 132 اگر در میدان جنگ تنها ابن زیاد و یزید و عمربنسعد بودند ، آیا امام حسین (ع) به آن شکل دردناک به شهادت میرسید؟ یقینا نه! پس چگونه توانستند چنین جنایتی کنند؟ به فرمان فرمانده و اجرای مجریان و تایید تاییدکنندگان و سکوت خاموشان . یعنی میتوانیم بگوییم آن امت ، همگی ، با قول و فعل و سکوت و خشنودی و فرمانبری خود ، بر کشتن امام حسین (ع) اجماع کردند . همگی در رقم زدن واقعه ی کربلا توافق داشتند جز اندکی از آنان. 0 6 اسما 1404/2/10 - 18:37 بیست گفتار مرتضی مطهری 4.6 6 صفحۀ 261 حدیث معروفی است که علم سه پله و سه مرحله دارد. انسان همینکه به مرحله اول آن میرسد مغرور میشود و تکبر میکند، معلوماتش در نظرش جلوه میکند، خود را از همه چیز و همه کس برتر و بالاتر میبیند. این مرحله مرحله علمبینی و خودبینی است. تا به مرحله دوم میرسد. در این مرحله بر معلوماتش افزوده میشود، عظمت خلقت و آفرینش در برابرش نمودار میشود، خود را و معلومات خود را در برابر دستگاه عظیم آفرینش کوچک میبیند و حالت تواضع در او پیدا میشود. این مرحله مرحله واقعبینی و جهانبینی است، از علمبینی به جهانبینی میرسد، به جای آنکه به معلومات خود نظر افکند به جهان نظر میکند و با آن معلومات جهان را اندازه میگیرد. تا آنکه قدم به مرحله سوم میگذارد. در این مرحله میفهمد که هیچ چیز نمیداند. این مرحله مرحله بهت و حیرت است. میداند و میفهمد که مقیاسهای علم و فکر او برای یک محیط محدود زندگی خودش فقط صحیح است به کار برده شود نه بیشتر. 0 2 اسما 1403/10/27 - 03:17 مسئولیت و سازندگی علی صفایی حائری 4.5 36 صفحۀ 27 إنا لله و إنا إليه راجعون. ما براى خدا هستيم. از آن او هستيم. از آن او. نه براى هوسها و حرفها و جلوهها... ما براى او هستيم و اين است كه به سوى او باز مىگرديم و دادهها را در راه او مىريزيم. 0 4 اسما 1403/8/18 - 02:41 صراط علی صفایی حائری 4.6 40 صفحۀ 117 آنچه داريم اگر به كار نگيريم و از آن كام نستانيم، از دست مىرود و حسرتش بر دل مىماند. اين است كه به سادگى مىتوانى همينها را بدهى و كام بگيرى. وقتى غذاى زياد دارى و نمىتوانى نگاه بدارى، سخاوت پيدا مىكنى و حاتم مىشوى. برادرم انگشترى داشت، برادرى از او طلب كرد و نداد كه خودم چوب نيستم. براى دستشويى بيرون رفت، وقتى كه آمد مىخنديد كه به دستشويى دادم و مىخنديد كه اگر ندهى، براى هميشه نخواهى داشت. پس خودت بده كه با اين دهش چيزى به دست آورده باشى. 0 1 اسما 1403/8/18 - 02:40 صراط علی صفایی حائری 4.6 40 صفحۀ 119 در روايت است كه شيطان مثل زنبورهايى كه از گوشتها مىكنند، همان قدر ذره ذره از ايمان تو كم مىكنند... 0 0
بریدههای کتاب اسما اسما 1404/2/18 - 20:19 سفر شهادت موسی صدر 4.2 25 صفحۀ 132 اگر در میدان جنگ تنها ابن زیاد و یزید و عمربنسعد بودند ، آیا امام حسین (ع) به آن شکل دردناک به شهادت میرسید؟ یقینا نه! پس چگونه توانستند چنین جنایتی کنند؟ به فرمان فرمانده و اجرای مجریان و تایید تاییدکنندگان و سکوت خاموشان . یعنی میتوانیم بگوییم آن امت ، همگی ، با قول و فعل و سکوت و خشنودی و فرمانبری خود ، بر کشتن امام حسین (ع) اجماع کردند . همگی در رقم زدن واقعه ی کربلا توافق داشتند جز اندکی از آنان. 0 6 اسما 1404/2/10 - 18:37 بیست گفتار مرتضی مطهری 4.6 6 صفحۀ 261 حدیث معروفی است که علم سه پله و سه مرحله دارد. انسان همینکه به مرحله اول آن میرسد مغرور میشود و تکبر میکند، معلوماتش در نظرش جلوه میکند، خود را از همه چیز و همه کس برتر و بالاتر میبیند. این مرحله مرحله علمبینی و خودبینی است. تا به مرحله دوم میرسد. در این مرحله بر معلوماتش افزوده میشود، عظمت خلقت و آفرینش در برابرش نمودار میشود، خود را و معلومات خود را در برابر دستگاه عظیم آفرینش کوچک میبیند و حالت تواضع در او پیدا میشود. این مرحله مرحله واقعبینی و جهانبینی است، از علمبینی به جهانبینی میرسد، به جای آنکه به معلومات خود نظر افکند به جهان نظر میکند و با آن معلومات جهان را اندازه میگیرد. تا آنکه قدم به مرحله سوم میگذارد. در این مرحله میفهمد که هیچ چیز نمیداند. این مرحله مرحله بهت و حیرت است. میداند و میفهمد که مقیاسهای علم و فکر او برای یک محیط محدود زندگی خودش فقط صحیح است به کار برده شود نه بیشتر. 0 2 اسما 1403/10/27 - 03:17 مسئولیت و سازندگی علی صفایی حائری 4.5 36 صفحۀ 27 إنا لله و إنا إليه راجعون. ما براى خدا هستيم. از آن او هستيم. از آن او. نه براى هوسها و حرفها و جلوهها... ما براى او هستيم و اين است كه به سوى او باز مىگرديم و دادهها را در راه او مىريزيم. 0 4 اسما 1403/8/18 - 02:41 صراط علی صفایی حائری 4.6 40 صفحۀ 117 آنچه داريم اگر به كار نگيريم و از آن كام نستانيم، از دست مىرود و حسرتش بر دل مىماند. اين است كه به سادگى مىتوانى همينها را بدهى و كام بگيرى. وقتى غذاى زياد دارى و نمىتوانى نگاه بدارى، سخاوت پيدا مىكنى و حاتم مىشوى. برادرم انگشترى داشت، برادرى از او طلب كرد و نداد كه خودم چوب نيستم. براى دستشويى بيرون رفت، وقتى كه آمد مىخنديد كه به دستشويى دادم و مىخنديد كه اگر ندهى، براى هميشه نخواهى داشت. پس خودت بده كه با اين دهش چيزى به دست آورده باشى. 0 1 اسما 1403/8/18 - 02:40 صراط علی صفایی حائری 4.6 40 صفحۀ 119 در روايت است كه شيطان مثل زنبورهايى كه از گوشتها مىكنند، همان قدر ذره ذره از ايمان تو كم مىكنند... 0 0