بریدههای کتاب آوا سادات آوا سادات 1403/12/27 دختری که ماه را نوشید کلی ریگن بارنهیل 3.5 17 صفحۀ 93 اصلا وقتی نتوانی شخصی را در آغوش بگیری،او را بو کنی،تکانش بدهی تا بخوابد و توی گوشش بگویی دوستش داری،آن وقت اسمش می تواند چه اهمیتی داشته باشد؟ 0 4 آوا سادات 1403/12/7 جنگ که تمام شد بیدارم کن عباس جهانگیریان 3.9 6 صفحۀ 222 گفتم:(من همینجا میان دستان تو میخوابم، جنگ که تمام شد بیدارم کن). 0 5 آوا سادات 1403/10/26 آن بیست و سه نفر احمد یوسف زاده 4.3 50 صفحۀ 136 صالح وقتى ما را در لباس هاى نو ديد، برقى ازشادمانى در چشمانش درخشيد، شايد در آن لحظه به ياد يگانه پسرش افتاده بود، او به كوچک ترهاكمک كرد تا پاچه های شلوارشان را تا بزند؛ آنقدركه اندازهشان بشود، آفتاب دوباره از قاب پنجره زيرسقف افتاده بود روى ديوار؛ يعنى اينكه داريم به غروب آفتاب نزديک میشويم 0 3 آوا سادات 1403/10/20 پاییز آمد؛ خاطرات فخرالسادات موسوی همسر شهید احمد یوسفی گلستان جعفریان 0.0 84 صفحۀ 100 ۳۵ سال میگذرد اما هنوز هم پاییز که میشود نمیدانم از آتش مهری که به جانم افتاده غمگین باشم یا مسرور... 0 4 آوا سادات 1403/10/20 پاییز آمد؛ خاطرات فخرالسادات موسوی همسر شهید احمد یوسفی گلستان جعفریان 0.0 84 صفحۀ 100 پاییز به من آموخت هر آمدنی رفتنی دارد اما زیبا رفتن کار پاییز است... 0 4 آوا سادات 1403/10/5 پاییز آمد؛ خاطرات فخرالسادات موسوی همسر شهید احمد یوسفی گلستان جعفریان 0.0 84 صفحۀ 100 اصلا پاییز بهار من است، وقتی شکوفه میزند در خزان خانه ام... 0 4 آوا سادات 1403/8/3 روز حسین (ع) (نخستین گفتنی های عاشورا برای تو) غلامرضا حیدری ابهری 4.8 4 صفحۀ 51 0 3 آوا سادات 1403/7/21 جین ایر پولی تیل 5.0 0 صفحۀ 3 0 3 آوا سادات 1403/7/15 انجمن ارواح غمگین لیز مدینگز 3.9 59 صفحۀ 47 0 1 آوا سادات 1403/7/7 فاطمه ای که تو یادمان دادی محسن عباسی ولدی 3.8 2 صفحۀ 13 فاطمه ما هم بازويش كبود است، هم صورتش هم دلى دارد كه ازما درياى خون شده آقا! مزد رسالت جدت را ما با خون كردن دل دخترش داده ايم ودشمنانش با كبود كردن بازو و صورتش اين كه قابل كتمان نيست، هست؟ فاطمه ما هميشه بيمار است ولى فاطمه تو فقط چند روزى بيمارشد تابيماری اش سرمايه بيدار شدن يك عالم باشد واى به حال ما! براى بيمارى فاطمه اشک ريختيم و پس از آن خوابيديم ما صورت فاطمه را با رنگ نيلى مىشناسيم كه خبر از سيلى می دهد، فاطمة توهم سيلى خورده اما صورت او خورشيدى است كه هم دنيا را مى دهد، هم بهشت را، 0 0 آوا سادات 1403/7/3 پاستیل های بنفش کاترین اپلگیت 3.4 177 صفحۀ 171 تکرار کردم:((فنیان...اومم...کرنشا،اون وقت هایی که پیش من نیستی،کجا میری؟چی کار می کنی؟)) 0 0 آوا سادات 1403/7/3 پاستیل های بنفش کاترین اپلگیت 3.4 177 صفحۀ 139 0 0 آوا سادات 1403/6/19 پاستیل های بنفش کاترین اپلگیت 3.4 177 صفحۀ 95 0 2 آوا سادات 1402/6/29 حقایق هولناک درباره نیروها نیک آرنولد 4.3 2 صفحۀ 8 0 1 آوا سادات 1402/6/29 حقایق هولناک درباره نیروها نیک آرنولد 4.3 2 صفحۀ 8 بنابراین این کتاب داستان واقعی نیروهارا تعریف میکند،داستانی از طالع های مرگبار و رویداد های دهشدناکی که همه ی آنها واقعیت دارند.و چه کسی میداند؟شاید پس از خواندن این آنها شما احساس کنید که نیروها برای شما نیز جاذبه ی مرگباری دارند و شاید معلم هارا وادار کنید تکالیف علوم را جدی تر بگیرد؛البته به شرطی که همین حالا خودتان را مجبور به خواندن صفحه ی بعدی کنید... 0 1 آوا سادات 1402/6/19 چطور باید در مدرسه زنده ماند؟ رولان بله 0.0 صفحۀ 8 مدرسه جای بسیار قشنگی است.دنیای کوچکی متعلق به تو،مکانی دور از چشم و نظارت پدر و مادر که در آن انبوهی از از تجربه های دوست داشتنی را پشت سر می گذاری :خنده های سر کلاس،شوخی با همکلاسی ها در بوفه ی مدرسه،گفت و گو با دوستان در حیاط مدرسه و البته در زنگ های تفریح.در مدرسه چیز هایی یاد می گیری که قبلا نمی دانستی،و با هر نمره ی خوبی که می گیری،خوشحال می شوی و کمی با سواد تر... 0 1 آوا سادات 1402/6/15 صداهای ترسناک نیک آرنولد 4.6 3 صفحۀ 8 صدا مردم را گیج می کند و حتی ممکن است باعث مرگ آنها بشود.این کتاب پر از نکته هایی درباره ی دنیای صدا های ترسناک است.از زنگ هایی که صدای آنها می تواند رگ های بدن شما را بترکاند تا صدای بد تفنگ هایی که شما را وادار می کند پا به فرار بگذارید.همه ی آنها را بخوانید و بعد در کلاس علوم برای شادی دل خودتان سر و صدا کنید! 0 0
بریدههای کتاب آوا سادات آوا سادات 1403/12/27 دختری که ماه را نوشید کلی ریگن بارنهیل 3.5 17 صفحۀ 93 اصلا وقتی نتوانی شخصی را در آغوش بگیری،او را بو کنی،تکانش بدهی تا بخوابد و توی گوشش بگویی دوستش داری،آن وقت اسمش می تواند چه اهمیتی داشته باشد؟ 0 4 آوا سادات 1403/12/7 جنگ که تمام شد بیدارم کن عباس جهانگیریان 3.9 6 صفحۀ 222 گفتم:(من همینجا میان دستان تو میخوابم، جنگ که تمام شد بیدارم کن). 0 5 آوا سادات 1403/10/26 آن بیست و سه نفر احمد یوسف زاده 4.3 50 صفحۀ 136 صالح وقتى ما را در لباس هاى نو ديد، برقى ازشادمانى در چشمانش درخشيد، شايد در آن لحظه به ياد يگانه پسرش افتاده بود، او به كوچک ترهاكمک كرد تا پاچه های شلوارشان را تا بزند؛ آنقدركه اندازهشان بشود، آفتاب دوباره از قاب پنجره زيرسقف افتاده بود روى ديوار؛ يعنى اينكه داريم به غروب آفتاب نزديک میشويم 0 3 آوا سادات 1403/10/20 پاییز آمد؛ خاطرات فخرالسادات موسوی همسر شهید احمد یوسفی گلستان جعفریان 0.0 84 صفحۀ 100 ۳۵ سال میگذرد اما هنوز هم پاییز که میشود نمیدانم از آتش مهری که به جانم افتاده غمگین باشم یا مسرور... 0 4 آوا سادات 1403/10/20 پاییز آمد؛ خاطرات فخرالسادات موسوی همسر شهید احمد یوسفی گلستان جعفریان 0.0 84 صفحۀ 100 پاییز به من آموخت هر آمدنی رفتنی دارد اما زیبا رفتن کار پاییز است... 0 4 آوا سادات 1403/10/5 پاییز آمد؛ خاطرات فخرالسادات موسوی همسر شهید احمد یوسفی گلستان جعفریان 0.0 84 صفحۀ 100 اصلا پاییز بهار من است، وقتی شکوفه میزند در خزان خانه ام... 0 4 آوا سادات 1403/8/3 روز حسین (ع) (نخستین گفتنی های عاشورا برای تو) غلامرضا حیدری ابهری 4.8 4 صفحۀ 51 0 3 آوا سادات 1403/7/21 جین ایر پولی تیل 5.0 0 صفحۀ 3 0 3 آوا سادات 1403/7/15 انجمن ارواح غمگین لیز مدینگز 3.9 59 صفحۀ 47 0 1 آوا سادات 1403/7/7 فاطمه ای که تو یادمان دادی محسن عباسی ولدی 3.8 2 صفحۀ 13 فاطمه ما هم بازويش كبود است، هم صورتش هم دلى دارد كه ازما درياى خون شده آقا! مزد رسالت جدت را ما با خون كردن دل دخترش داده ايم ودشمنانش با كبود كردن بازو و صورتش اين كه قابل كتمان نيست، هست؟ فاطمه ما هميشه بيمار است ولى فاطمه تو فقط چند روزى بيمارشد تابيماری اش سرمايه بيدار شدن يك عالم باشد واى به حال ما! براى بيمارى فاطمه اشک ريختيم و پس از آن خوابيديم ما صورت فاطمه را با رنگ نيلى مىشناسيم كه خبر از سيلى می دهد، فاطمة توهم سيلى خورده اما صورت او خورشيدى است كه هم دنيا را مى دهد، هم بهشت را، 0 0 آوا سادات 1403/7/3 پاستیل های بنفش کاترین اپلگیت 3.4 177 صفحۀ 171 تکرار کردم:((فنیان...اومم...کرنشا،اون وقت هایی که پیش من نیستی،کجا میری؟چی کار می کنی؟)) 0 0 آوا سادات 1403/7/3 پاستیل های بنفش کاترین اپلگیت 3.4 177 صفحۀ 139 0 0 آوا سادات 1403/6/19 پاستیل های بنفش کاترین اپلگیت 3.4 177 صفحۀ 95 0 2 آوا سادات 1402/6/29 حقایق هولناک درباره نیروها نیک آرنولد 4.3 2 صفحۀ 8 0 1 آوا سادات 1402/6/29 حقایق هولناک درباره نیروها نیک آرنولد 4.3 2 صفحۀ 8 بنابراین این کتاب داستان واقعی نیروهارا تعریف میکند،داستانی از طالع های مرگبار و رویداد های دهشدناکی که همه ی آنها واقعیت دارند.و چه کسی میداند؟شاید پس از خواندن این آنها شما احساس کنید که نیروها برای شما نیز جاذبه ی مرگباری دارند و شاید معلم هارا وادار کنید تکالیف علوم را جدی تر بگیرد؛البته به شرطی که همین حالا خودتان را مجبور به خواندن صفحه ی بعدی کنید... 0 1 آوا سادات 1402/6/19 چطور باید در مدرسه زنده ماند؟ رولان بله 0.0 صفحۀ 8 مدرسه جای بسیار قشنگی است.دنیای کوچکی متعلق به تو،مکانی دور از چشم و نظارت پدر و مادر که در آن انبوهی از از تجربه های دوست داشتنی را پشت سر می گذاری :خنده های سر کلاس،شوخی با همکلاسی ها در بوفه ی مدرسه،گفت و گو با دوستان در حیاط مدرسه و البته در زنگ های تفریح.در مدرسه چیز هایی یاد می گیری که قبلا نمی دانستی،و با هر نمره ی خوبی که می گیری،خوشحال می شوی و کمی با سواد تر... 0 1 آوا سادات 1402/6/15 صداهای ترسناک نیک آرنولد 4.6 3 صفحۀ 8 صدا مردم را گیج می کند و حتی ممکن است باعث مرگ آنها بشود.این کتاب پر از نکته هایی درباره ی دنیای صدا های ترسناک است.از زنگ هایی که صدای آنها می تواند رگ های بدن شما را بترکاند تا صدای بد تفنگ هایی که شما را وادار می کند پا به فرار بگذارید.همه ی آنها را بخوانید و بعد در کلاس علوم برای شادی دل خودتان سر و صدا کنید! 0 0