بریدهای از کتاب جنگی که نجاتم داد اثر کیمبرلی بروبیکر برادلی
3 روز پیش
صفحۀ 239
سوزان گفت:((آدا دختر آسنونی نیست،اما من براش می جنگم.بالاخره یکی باید این کارو بکنه.من این کارو می کنم.))
سوزان گفت:((آدا دختر آسنونی نیست،اما من براش می جنگم.بالاخره یکی باید این کارو بکنه.من این کارو می کنم.))
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.