بریده کتابهای قصههای همیشگی؛ آخرین نبرد سمیرا 1403/9/6 قصههای همیشگی؛ آخرین نبرد کریس کالفر 4.5 11 صفحۀ 292 0 1 سمیرا 1403/8/27 قصههای همیشگی؛ آخرین نبرد کریس کالفر 4.5 11 صفحۀ 10 بری هیچوقت برای هیچ کاری دیر نمیکرد. هرکاری رو درست به وقتش انجام میداد، حتی مردنش هم از این قاعده مستثنی نبود، ولی ما توی خانوادهمون نمیگیم کسی مرد یا فوت کرد، میگیم به جادو برگشت؛ این اصطلاح برای اون مناسبتره. قبل از اینکه به جادو برگرده، توی تمام سوراخ سنبه های خونه هزارتا یادداشت برام گذاشته بود تا بعد از مرگش اونها رو پیدا کنم. روزی نیست یادداشتی ازش پیدا نکنم که توش بهم یادآوری کرده دارو یا صبحانه بخورم. 0 2 سمیرا 1403/8/28 قصههای همیشگی؛ آخرین نبرد کریس کالفر 4.5 11 صفحۀ 42 0 2 سمیرا 1403/9/6 قصههای همیشگی؛ آخرین نبرد کریس کالفر 4.5 11 صفحۀ 262 هیزم شکن گفت: من همیشه تو خالی بودهام، اما الان برای اولین بار در زندگیم واقعا حس میکنم درونم خالیه. همیشه فکر میکردم یه قلب میتونه این خلا رو پر کنه، ولی دیگه نمیدونم باید چیکار کنم. ترولبلا گفت: میدونی، من کاملا توی قفسهی سینهی تو جا میشم. شاید من اون قلبی هستم که همیشه دنبالش میگشتی. 0 1 هآرو 1403/8/28 قصههای همیشگی؛ آخرین نبرد کریس کالفر 4.5 11 صفحۀ 231 منفور بودن بی دلیل به اندازه کافی براش سخت بود... نمیتونست تصور کنه اگه دلیلی به دیگران بده که ازش متنفر باشن، زندگی چقدر براش سخت تر میشه 0 1 سمیرا 1403/8/25 قصههای همیشگی؛ آخرین نبرد کریس کالفر 4.5 11 صفحۀ 6 0 3 هآرو 1403/8/25 قصههای همیشگی؛ آخرین نبرد کریس کالفر 4.5 11 صفحۀ 73 لازم نیست کسی داخل اینه باشه تا توی اینه زندانی شده باشه، کسانی هستن که به تصویر خودشون توی اینه نگاه میکنن و از چیزی که میبینن خوششون نمیاد. اونهایی که خوشبختیشونو فقط به شکل و قیافشون محدود میکنن، کسایی که به خاطر لذت نبردن از ظاهرشون از زندگی لذت نمیبرن. "اگه از من بپرسی میگم اینه میتونه همه مارو زندانی کنه" 0 1 Mason 1402/11/3 قصههای همیشگی؛ آخرین نبرد کریس کالفر 4.5 11 صفحۀ 133 _دلم میخواد بگم تو هیولایی، ولی به هیولاها توهین میشه. 3 15 سمیرا 1403/9/6 قصههای همیشگی؛ آخرین نبرد کریس کالفر 4.5 11 صفحۀ 285 این فکرها تقصیر دختر نبود. چون هیچکس بهش نگفته بود که اشکالی نداره اشتباه کنه. هیچکس بهش نگفته بود کمک نیاز داشتن هیچ اشکالی نداره. هیچکس نگفته بود طبیعیه هراز گاهی احساس غصه، خشم و درماندگی داشته باشه. همه ی اطرافیانش کمالگرایی اون رو سرسری گرفتن و نفهمیدن چقدر این موضوع داره خفش میکنه. برای اینکه هیچکس به دختر اجازه نداده بود انسان باشه، بخاطر آدم بودن احساس سرخوردگی و شکست میکرد. 0 1 سمیرا 1403/8/28 قصههای همیشگی؛ آخرین نبرد کریس کالفر 4.5 11 صفحۀ 58 0 4 DINA 1403/3/14 قصههای همیشگی؛ آخرین نبرد کریس کالفر 4.5 11 صفحۀ 293 گفت:«عزیزم، خوشبختی ابدی وجود داره، ولی اون چیزی نیست که تو فکر میکنی. خوشبختی ابدی راهحل مشکلات زندگی نیست و تضمین نمیکنه که زندگی آسونی داشته باشی؛ این یه قوله که ما به خودمون میدیم تا همیشه به بهترین شکل زندگی کنیم؛ مهم نیست چه شرایطی برامون پیش بیاد. اون وقتهایی که با وجود دلشکستگی روی شادی تمرکز میکنیم، وقتی تصمیم میگیریم توی روزهایی که لبخند زدن سخته بخندیم و وقتی بهجای نداشتههامون، نعمتهایی رو که داریم میشمریم... معنی واقعی خوشبختی ابدی همینه. با بینقص بودن به اونجا نمیرسی؛ برعکس، این طبیعت انسانیمونه که ما رو هدایت میکنه. قصهها همیشه سعی داشتن این رو بهمون یاد بدن.» 0 1 ࡅߺ߳ߊހߊ 1403/9/8 قصههای همیشگی؛ آخرین نبرد کریس کالفر 4.5 11 صفحۀ 293 "تنها قدرتی که در برابر مرگ داریم جوریه که اون رو برای خودمون معنی میکنیم." 0 2 سمیرا 1403/8/27 قصههای همیشگی؛ آخرین نبرد کریس کالفر 4.5 11 صفحۀ 13 بچهها رو بیشتر از بزرگسالها دوست دارم. هرچقدر هم که دنیا تغییر کنه، بچه های دنیا عوض نمیشن. همهی بچهها با همون نیاز به عشق، احترام و درک متولد میشن. همگی ترسها، عقاید و علاقه مشترکی دارن. سر همشون درد میکنه برای کنجکاوی و تشنهی دونستن و ماجراجویی هستن. مصیبت زندگی اینه که خیلی زود این چیزهارو از بچهها میدزدن. اگه همون دیدگاههای جدید و خاصمون رو نگه می داشتیم، توی زندگی به چیزهای بزرگی میرسیدیم. فکرش رو بکنین دنیا چقدر جذاب میشد اگه میتونستیم همهچی رو از دریچهی چشم بچهها ببینیم. 0 23 هآرو 1403/8/28 قصههای همیشگی؛ آخرین نبرد کریس کالفر 4.5 11 صفحۀ 236 تو هیچوقت نباید به خاطر انتخابی که ادم های دیگه میکنن، احساس مسئولیت کنی. همه زیر چنین بار سنگینی از پا در میان 0 1 سوفیا امانی مهر 1403/7/2 قصههای همیشگی؛ آخرین نبرد کریس کالفر 4.5 11 صفحۀ 1 ملکه فریاد کشید:«صبر مال رعیتهاست!آدم های قدرتمند فقط کامیابی فوری رو میپذیرن!» دزد دریایی گفت«اجازه بدین جملهم رو تموم کنم.صبر یه ویژگی اخلاقیه که دیگه بهش احتیاج نخواهیم داشت!این روز های باقی مونده رو تا روز حمله آخرین باریه که که منتظر میمونم یا آرزوی چیزی رو داریم! به محض اینکه دنیای جدید رو فتح کنیم،کل سیاره مال ما میشه و میلیون ها برده بهمون خدمت می کنن!» 0 2 سمیرا 1403/9/1 قصههای همیشگی؛ آخرین نبرد کریس کالفر 4.5 11 صفحۀ 91 0 5
بریده کتابهای قصههای همیشگی؛ آخرین نبرد سمیرا 1403/9/6 قصههای همیشگی؛ آخرین نبرد کریس کالفر 4.5 11 صفحۀ 292 0 1 سمیرا 1403/8/27 قصههای همیشگی؛ آخرین نبرد کریس کالفر 4.5 11 صفحۀ 10 بری هیچوقت برای هیچ کاری دیر نمیکرد. هرکاری رو درست به وقتش انجام میداد، حتی مردنش هم از این قاعده مستثنی نبود، ولی ما توی خانوادهمون نمیگیم کسی مرد یا فوت کرد، میگیم به جادو برگشت؛ این اصطلاح برای اون مناسبتره. قبل از اینکه به جادو برگرده، توی تمام سوراخ سنبه های خونه هزارتا یادداشت برام گذاشته بود تا بعد از مرگش اونها رو پیدا کنم. روزی نیست یادداشتی ازش پیدا نکنم که توش بهم یادآوری کرده دارو یا صبحانه بخورم. 0 2 سمیرا 1403/8/28 قصههای همیشگی؛ آخرین نبرد کریس کالفر 4.5 11 صفحۀ 42 0 2 سمیرا 1403/9/6 قصههای همیشگی؛ آخرین نبرد کریس کالفر 4.5 11 صفحۀ 262 هیزم شکن گفت: من همیشه تو خالی بودهام، اما الان برای اولین بار در زندگیم واقعا حس میکنم درونم خالیه. همیشه فکر میکردم یه قلب میتونه این خلا رو پر کنه، ولی دیگه نمیدونم باید چیکار کنم. ترولبلا گفت: میدونی، من کاملا توی قفسهی سینهی تو جا میشم. شاید من اون قلبی هستم که همیشه دنبالش میگشتی. 0 1 هآرو 1403/8/28 قصههای همیشگی؛ آخرین نبرد کریس کالفر 4.5 11 صفحۀ 231 منفور بودن بی دلیل به اندازه کافی براش سخت بود... نمیتونست تصور کنه اگه دلیلی به دیگران بده که ازش متنفر باشن، زندگی چقدر براش سخت تر میشه 0 1 سمیرا 1403/8/25 قصههای همیشگی؛ آخرین نبرد کریس کالفر 4.5 11 صفحۀ 6 0 3 هآرو 1403/8/25 قصههای همیشگی؛ آخرین نبرد کریس کالفر 4.5 11 صفحۀ 73 لازم نیست کسی داخل اینه باشه تا توی اینه زندانی شده باشه، کسانی هستن که به تصویر خودشون توی اینه نگاه میکنن و از چیزی که میبینن خوششون نمیاد. اونهایی که خوشبختیشونو فقط به شکل و قیافشون محدود میکنن، کسایی که به خاطر لذت نبردن از ظاهرشون از زندگی لذت نمیبرن. "اگه از من بپرسی میگم اینه میتونه همه مارو زندانی کنه" 0 1 Mason 1402/11/3 قصههای همیشگی؛ آخرین نبرد کریس کالفر 4.5 11 صفحۀ 133 _دلم میخواد بگم تو هیولایی، ولی به هیولاها توهین میشه. 3 15 سمیرا 1403/9/6 قصههای همیشگی؛ آخرین نبرد کریس کالفر 4.5 11 صفحۀ 285 این فکرها تقصیر دختر نبود. چون هیچکس بهش نگفته بود که اشکالی نداره اشتباه کنه. هیچکس بهش نگفته بود کمک نیاز داشتن هیچ اشکالی نداره. هیچکس نگفته بود طبیعیه هراز گاهی احساس غصه، خشم و درماندگی داشته باشه. همه ی اطرافیانش کمالگرایی اون رو سرسری گرفتن و نفهمیدن چقدر این موضوع داره خفش میکنه. برای اینکه هیچکس به دختر اجازه نداده بود انسان باشه، بخاطر آدم بودن احساس سرخوردگی و شکست میکرد. 0 1 سمیرا 1403/8/28 قصههای همیشگی؛ آخرین نبرد کریس کالفر 4.5 11 صفحۀ 58 0 4 DINA 1403/3/14 قصههای همیشگی؛ آخرین نبرد کریس کالفر 4.5 11 صفحۀ 293 گفت:«عزیزم، خوشبختی ابدی وجود داره، ولی اون چیزی نیست که تو فکر میکنی. خوشبختی ابدی راهحل مشکلات زندگی نیست و تضمین نمیکنه که زندگی آسونی داشته باشی؛ این یه قوله که ما به خودمون میدیم تا همیشه به بهترین شکل زندگی کنیم؛ مهم نیست چه شرایطی برامون پیش بیاد. اون وقتهایی که با وجود دلشکستگی روی شادی تمرکز میکنیم، وقتی تصمیم میگیریم توی روزهایی که لبخند زدن سخته بخندیم و وقتی بهجای نداشتههامون، نعمتهایی رو که داریم میشمریم... معنی واقعی خوشبختی ابدی همینه. با بینقص بودن به اونجا نمیرسی؛ برعکس، این طبیعت انسانیمونه که ما رو هدایت میکنه. قصهها همیشه سعی داشتن این رو بهمون یاد بدن.» 0 1 ࡅߺ߳ߊހߊ 1403/9/8 قصههای همیشگی؛ آخرین نبرد کریس کالفر 4.5 11 صفحۀ 293 "تنها قدرتی که در برابر مرگ داریم جوریه که اون رو برای خودمون معنی میکنیم." 0 2 سمیرا 1403/8/27 قصههای همیشگی؛ آخرین نبرد کریس کالفر 4.5 11 صفحۀ 13 بچهها رو بیشتر از بزرگسالها دوست دارم. هرچقدر هم که دنیا تغییر کنه، بچه های دنیا عوض نمیشن. همهی بچهها با همون نیاز به عشق، احترام و درک متولد میشن. همگی ترسها، عقاید و علاقه مشترکی دارن. سر همشون درد میکنه برای کنجکاوی و تشنهی دونستن و ماجراجویی هستن. مصیبت زندگی اینه که خیلی زود این چیزهارو از بچهها میدزدن. اگه همون دیدگاههای جدید و خاصمون رو نگه می داشتیم، توی زندگی به چیزهای بزرگی میرسیدیم. فکرش رو بکنین دنیا چقدر جذاب میشد اگه میتونستیم همهچی رو از دریچهی چشم بچهها ببینیم. 0 23 هآرو 1403/8/28 قصههای همیشگی؛ آخرین نبرد کریس کالفر 4.5 11 صفحۀ 236 تو هیچوقت نباید به خاطر انتخابی که ادم های دیگه میکنن، احساس مسئولیت کنی. همه زیر چنین بار سنگینی از پا در میان 0 1 سوفیا امانی مهر 1403/7/2 قصههای همیشگی؛ آخرین نبرد کریس کالفر 4.5 11 صفحۀ 1 ملکه فریاد کشید:«صبر مال رعیتهاست!آدم های قدرتمند فقط کامیابی فوری رو میپذیرن!» دزد دریایی گفت«اجازه بدین جملهم رو تموم کنم.صبر یه ویژگی اخلاقیه که دیگه بهش احتیاج نخواهیم داشت!این روز های باقی مونده رو تا روز حمله آخرین باریه که که منتظر میمونم یا آرزوی چیزی رو داریم! به محض اینکه دنیای جدید رو فتح کنیم،کل سیاره مال ما میشه و میلیون ها برده بهمون خدمت می کنن!» 0 2 سمیرا 1403/9/1 قصههای همیشگی؛ آخرین نبرد کریس کالفر 4.5 11 صفحۀ 91 0 5