بریدههای کتاب در جستجوی زمان از دست رفته؛ طرف خانه سوان ! Se Mo Ha ! 1403/11/23 در جستجوی زمان از دست رفته؛ طرف خانه سوان جلد 1 مهدی سحابی 4.5 24 صفحۀ 411 همانند همهی کسانی که صاحب چیزیاند، برای این که ببیند اگر زمانی آن را نداشته باشد چه خواهد شد آن را از ذهن خود بیرون کشیده اما بقیهی چیزها را به همان حالت هنگامِ بودن آن، باقی گذاشته بود. حال آن که نبود یک چیز فقط این نیست، به یک جای خالی ساده محدود نمیشود، بلکه همه چیز را زیر و رو میکند، وضعیتی تازه پدید میآورد که در وضعیت کهنه پیشبینی شدنی نبود. 0 1 ! Se Mo Ha ! 1403/12/9 در جستجوی زمان از دست رفته؛ طرف خانه سوان جلد 1 مهدی سحابی 4.5 24 صفحۀ 520 وقتی کسی را دوست داریم دیگر هیچ کس را دوست نداریم. 0 0 ! Se Mo Ha ! 1403/11/8 در جستجوی زمان از دست رفته؛ طرف خانه سوان جلد 1 مهدی سحابی 4.5 24 صفحۀ 206 حقیقت این است که پدرم هم، که از همه بیشتر از رفتار لوگراندن رنجیده بود، شاید در ته دل دربارهی مفهوم آن شک داشت. آن رفتارش مانند همهی رفتارها و حرکتهایی بود که گوشهای ژرف و پنهانی از منش کسی را آشکار میکنند: پیوندی با گفتههای پیشتر او ندارند، نمیتوانیم آنها را به تأیید متهم - که البته اعتراف نخواهد کرد - برسانیم، تنها به گواهی حدس خودمان دسترسی داریم و در برابر این خاطرهی تک و ناهمگون از خود میپرسیم نکند حواسمان دچار توهمی شده باشند؛ بهگونهای که دربارهی چنین رفتارهایی که درست همانهاییاند که اهمیتی دارند، اغلب جای شکی باقی میگذاریم. 0 2 ! Se Mo Ha ! 1403/11/8 در جستجوی زمان از دست رفته؛ طرف خانه سوان جلد 1 مهدی سحابی 4.5 24 صفحۀ 158 ... زیرا آن بعدازظهرها بیشتر از آنچه اغلب در سرتاسر یک زندگی دیده میشود از رویدادهای هیجانزا آکنده بود: رویدادهایی که در کتابهایی که میخواندم پیش میآمد؛ درست است که آدمهای آنها، آنگونه که فرانسواز میگفت، «واقعی» نبودند. اما همهی احساسهایی که خوشی یا بدبختی یک آدم واقعی در ما برمیانگیزد فقط به واسطهی تصویری از آن خوشی یا بدبختی است؛ نبوغ نخستین رماننویس در درک این نکته بوده است که چون در دستگاه عواطف ما تصویر تنها عنصر اساسی است، میتوان خیلی ساده و آسان شخصیتهای واقعی را حذف کرد و با این سادهسازی به کمالی بسیار مهم رسید. یک موجود واقعی را، هر اندازه هم که دوستیمان با او ژرف باشد، بیشتر به وسیلهی احساسهایمان درک میکنیم، یعنی که برای ما حالتی مات دارد، وزنهی بیجانی است که حساسیت ما نمیتواند آن را بلند کند. اگر اتفاق بدی برایش پیش بیاید، تنها در بخش کوچکی از برداشت کلی که از او داریم ممکن است دستخوش اندوه شویم؛ از این هم بیشتر، خود او هم تنها در بخشی از برداشت کلی که از خودش دارد میتواند احساس غصه کند. 0 2 ! Se Mo Ha ! 1403/12/6 در جستجوی زمان از دست رفته؛ طرف خانه سوان جلد 1 مهدی سحابی 4.5 24 صفحۀ 468 خود آدم نمیداند چقدر خوشبخت است، و هیچ وقت به آن بدبختی که فکر میکند نیست. 0 0 ! Se Mo Ha ! 1403/11/8 در جستجوی زمان از دست رفته؛ طرف خانه سوان جلد 1 مهدی سحابی 4.5 24 صفحۀ 231 واقعیتها به دنیای اعتقادات ما راهی ندارند، پدیدآورندهی آنها نبودهاند پس نمیتوانند خرابشان کنند؛ هر اندازه پیگیرانه که انکارشان کنند، باز سستشان نمیتوانند کرد، و حتی اگر بهمنی از بدبختی و بیماری پیدرپی بر خانوادهای فروببارد، در باور آن به لطف خداوند یا کاردانی پزشک خانواده خلل نمیافتد. 0 2 ! Se Mo Ha ! 1403/9/13 در جستجوی زمان از دست رفته؛ طرف خانه سوان جلد 1 مهدی سحابی 4.5 24 صفحۀ 67 ... و حتی پیش از آنکه فکرم، که در آستانهی زمانها و شکلها دودل مانده بود، بتواند با سنجش شرایط جایی را که در آن بودم بازبشناسد، تنم جای تخت، محل درها و چگونگی روشنایی پنجرههای هر کدام از اتاقها را با فکری که هنگام خوابیدن در سر داشتم و در بیداری بازمییافتم به خاطر میآورد. پهلوی خوابرفتهام، در جستجو برای شناختن جهتی که داشت، خود را مثلاً دراز کشیده در برابر دیواری در یک تخت پردهدار مجسم میکرد، و من با خود میگفتم: "آها، پس با اینکه مادر نیامد به من شبخوش بگوید خوابم برد" ... 0 0 ! Se Mo Ha ! 1403/11/8 در جستجوی زمان از دست رفته؛ طرف خانه سوان جلد 1 مهدی سحابی 4.5 24 صفحۀ 215 چون در کومبره، برای گردش، دو «طرف» وجود داشت، و جهت این دو چنان مخالف هم بود که برای هر دوی آنها از یک در بیرون نمیرفتیم: یکی طرف مزگلیز، که آن را طرف سوان هم مینامیدیم، چون راهمان از کنار ملک آقای سوان میگذشت، و دیگری طرف گرمانت. 0 2 زهره دزیانی دیروز در جستجوی زمان از دست رفته؛ طرف خانه سوان جلد 1 مارسل پروست 4.5 24 صفحۀ 160 گرچه حس میکنیم که همیشه روانمان ما را در میان دارد؛ این حالت شبیه بودن در زندانی بیحرکت نیست؛ بیشتر به این میماند که همراه با روانمان در کار جهشی همیشگی برای پیشی گرفتن از اوییم، برای این که به بیرون برسیم، با نوعی دلسردی چون همواره در پیرامونمان آوایی یکسان میشنویم که پژواکی از فضای بیرون نیست، بلکه طنین لرزشی درونی است. میکوشیم در چیزها، که بدین گونه گرانقدر شدهاند، بازتابی را بیابیم که روانمان بر آنها تابانیده است؛ دلسرد میشویم از اینکه به نظر میرسد ذاتشان از جاذبهای که، به پندار ما، نزدیکی با برخی ایدهها باید به آنها میداد عاری است؛ گاهی همهی نیروهای این روان را به توانایی، به شکوه، تبدیل میکنیم تا بر وجودهایی اثر بگذاریم که خوب حس میکنیم در بیرون از مایند و هرگز بر آنها دست نخواهیم یافت. 0 1 ! Se Mo Ha ! 1403/11/8 در جستجوی زمان از دست رفته؛ طرف خانه سوان جلد 1 مهدی سحابی 4.5 24 صفحۀ 114 اما، هنگامیکه از گذشتهی کهنی هیچ چیز به جا نمیماند، پس از مرگ آدمها، پس از تباهی چیزها، تنها بو و مزه باقی میمانند که نازکتر اما چابکترند، کمتر مادیاند، پایداری و وفایشان بیشتر است، دیرزمانی، چون روح، میمانند و به یاد میآورند، منتظر، امیدوار، روی آوار همهی چیزهای دیگر، میمانند و بنای عظیم خاطره را، بیخستگی، روی ذرههای کم و بیش لمسنکردنیشان، حمل میکنند. 3 41 ! Se Mo Ha ! 1403/10/26 در جستجوی زمان از دست رفته؛ طرف خانه سوان جلد 1 مهدی سحابی 4.5 24 صفحۀ 93 فرانسواز دربارهی آنچه باید کرد و نباید کرد قانوننامهای بیچونوچرا، پرتفصیل و دقیق در ذهن داشت که تکلیف کوچکترین و بیاهمیتترین چیزها را هم بهگونهای بحثناپذیر تعیین میکرد. 0 5 ریحان 1404/1/1 در جستجوی زمان از دست رفته؛ طرف خانه سوان جلد 1 مارسل پروست 4.5 24 صفحۀ 82 هر آدمی یک ذات منسجم ساخته پرداخته نیست که برای همه یکسان باشد و او را به همان سادگی بتوان شناخت که قرارداد یا وصیت نامه ای را میشود خواند، شخصیت اجتماعی ما ساخته فکر دیگران است. 0 44 ! Se Mo Ha ! 1403/9/27 در جستجوی زمان از دست رفته؛ طرف خانه سوان جلد 1 مهدی سحابی 4.5 24 صفحۀ 70 عادت! سامانده کارساز اما کند، که در آغاز ذهن ما را وامیگذارد تا هفتهها در جایگاهی موقت رنج بکشد؛ با این همه ذهن از آن خرسند است زیرا بدون عادت و تنها با تواناییهای خود نمیتواند جایی را برای ما نشستنی کند. 0 0 ! Se Mo Ha ! 1403/10/24 در جستجوی زمان از دست رفته؛ طرف خانه سوان جلد 1 مهدی سحابی 4.5 24 صفحۀ 91 چشم از مادرم برنمیداشتم، میدانستم که اجازه نخواهم داشت تا پایان شام سر میز بمانم و مادرم برای آن که پدر ناراحت نشود اجازه نخواهد داد جلو چشم دیگران او را، آنگونه که در اتاقم، چند بار ببوسم. از این رو، بر آن بودم که در اتاق پذیرایی، در حالی که شام را آغاز میکردیم و میدیدم که زمان رفتن فرامیرسید، پیشاپیش همهی آنچه را که به تنهایی از دستم برمیآمد با آن بوسهی آنقدر گذرا و دزدانه بکنم، که با نگاهم نقطهای از گونهی مادر را که میبوسیدم برگزینم، ذهنم را آماده کنم تا به یاری این آغاز ذهنی بوسه بتوانم سرتاسر دقیقهای را که مادر به من ارزانی میداشت صرف حس کردن تماس گونهاش با لبهایم کنم، به همان گونه که نقاشی که نمیتواند مدلش را زمان درازی نشسته در برابر خود داشته باشد، از پیش تخته شستیاش را آماده میکند و همهی آنچه را که در نهایت میتواند بدون حضور مدل بکشد از پیش به یاری حافظه و طرحهای اولیهاش میسازد. 0 3 ! Se Mo Ha ! 1403/10/27 در جستجوی زمان از دست رفته؛ طرف خانه سوان جلد 1 مهدی سحابی 4.5 24 صفحۀ 105 ... چون گرچه کتابهای سبک را به همان اندازه زیانآور میدانست که آبنبات و شیرینی را، فکر نمیکرد که نفس سنگین نوابغ میتوانست بر ذهن کودک اثری خطرناکتر و ضعفآورتر از آنی بگذارد که هوای آزاد و باد دریا برای آن او داشت. 0 2 ! Se Mo Ha ! 1403/9/10 در جستجوی زمان از دست رفته؛ طرف خانه سوان جلد 1 مهدی سحابی 4.5 24 صفحۀ 66 اما در همان بستر خودم هم، اگر خوابم سنگین بود و یک سره هوش از سرم میبرد، ذهنم شناخت مکانی را که در آن خوابیده بودم وا مینهاد، و هنگامی که در میانه شب بیدار میشدم به همانگونه که نمیدانستم کجا هستم در لحظه اول نمیدانستم حتی کیستم؛ تنها احساسی ساده و بدوی از وجود داشتم آنگونه که جانوری میتواند در ژرفای خود حس کند؛ از انسان غارنشین هم سادهتر بودم؛ اما آنگاه یادِ - نه هنوز آنجایی که بودم، بلکه برخی از جاهایی که در گذشته آنجا بودم یا میشد بوده باشم - چون امدادی آسمانی به سراغم میآمد تا مرا از خلائی که خود به تنهایی توان رهایی از آن را نداشتم بیرون بکشد؛ در یک ثانیه از ورای قرنها تمدن گذشتم و پیکره گنگ چراغ نفتی، و سپس پیرهنهای یقهبرگشته، آهستهآهسته تصویر اصلی منِ مرا بازمیساخت. 0 1 ! Se Mo Ha ! 1403/10/9 در جستجوی زمان از دست رفته؛ طرف خانه سوان جلد 1 مهدی سحابی 4.5 24 صفحۀ 73 ... و مادربزرگ دلسرد و غمگین، اما لبخند به لب، میرفت، چون آنچنان خوشدل و مهربان بود که محبتش به دیگران و بیاعتناییاش به وجود خود و رنجهایش در نگاه او در لبخندی با هم کنار میآمدند که، بر خلاف آنچه در چهرهی بسیاری از آدمها دیده میشود، اگر تمسخری در آن بود فقط برای خودش بود، و برای همهی ما بسان بوسهای بود که چشمانش، که نمیتوانستند کسانی را که دوست میداشت بدون نوازش عاشقانه نگاه کنند، نثارمان میکردند. 0 13 ! Se Mo Ha ! 1403/11/7 در جستجوی زمان از دست رفته؛ طرف خانه سوان جلد 1 مهدی سحابی 4.5 24 صفحۀ 109 پشیمانیام تسکین یافته بود، خود را به دست شیرینی آن شبی که مادرم را در کنار داشتم رها میکردم. میدانستم که چنان شبی نمیتوانست دوباره تکرار شود؛ که بزرگترین آرزویی که در جهان داشتم تا بتوانم مادرم را در آن ساعتهای غمانگیز شبانه در اتاقم نگه دارم بیش از اندازه با ضرورتهای زندگی ناسازگاری داشت، و با این خواست همه که تحقق آرزویم در آن شب چیزی جز رویدادی ساختگی و استثنایی نباشد. فردا دوباره نگرانیهایم از سر میگرفت و مادرم دیگر کنارم نمیماند. اما هنگامی که نگرانیهایم آرام میشد دیگر آنها را درک نمیکردم؛ وانگهی، تا فردا شب هنوز خیلی مانده بود؛ با خود میگفتم که فرصت خواهم داشت تا اندیشه کنم، هرچند که آن فرصت نمیتوانست هیچ توانایی تازهای به من بدهد، چون آنچه در میان بود به ارادهی من بستگی نداشت و تنها همان فاصلهی زمانی که هنوز با آن داشتم به نظرم چارهپذیرترش مینمایاند. 0 1 زهره دزیانی 5 روز پیش در جستجوی زمان از دست رفته؛ طرف خانه سوان جلد 1 مارسل پروست 4.5 24 صفحۀ 114 هنگامی که از گذشته کهنی هیچ چیز به جا نمیماند، پس از مرگ آدمها، پس از تباهی چیزها، تنها بو و مزه باقی میمانند که نازکتر اما چابکترند، کمتر مادیاند، پایداری و وفایشان بیشتر است، دیر زمانی چون روح میمانند و به یاد میآورند، منتظر، امیدوار، روی آور همه چیزهای دیگر میمانند و بنای عظیم خاطره را بی خستگی روی ذرههای کم و بیش لمس نکردنیشان حمل میکنند. 1 3 ! Se Mo Ha ! 1403/11/8 در جستجوی زمان از دست رفته؛ طرف خانه سوان جلد 1 مهدی سحابی 4.5 24 صفحۀ 174 بسیار طول میکشد تا ما الگویی را که به عنوان «هنرمند چیرهدست» در موزهی برداشتهای خود داریم در چهرهی یک نویسندهی تازه بازبشناسیم. درست به همین دلیل که این چهره تازه است آن را کاملاً شبیه آنچه چیرهدستی مینامیم نمییابیم. دربارهاش بیشتر تعبیرهایی چون تازگی، جذابیت، ظرافت و قدرت به کار میبریم؛ و سرانجام روزی درمییابیم که این همه همان چیرهدستی است. 0 2
بریدههای کتاب در جستجوی زمان از دست رفته؛ طرف خانه سوان ! Se Mo Ha ! 1403/11/23 در جستجوی زمان از دست رفته؛ طرف خانه سوان جلد 1 مهدی سحابی 4.5 24 صفحۀ 411 همانند همهی کسانی که صاحب چیزیاند، برای این که ببیند اگر زمانی آن را نداشته باشد چه خواهد شد آن را از ذهن خود بیرون کشیده اما بقیهی چیزها را به همان حالت هنگامِ بودن آن، باقی گذاشته بود. حال آن که نبود یک چیز فقط این نیست، به یک جای خالی ساده محدود نمیشود، بلکه همه چیز را زیر و رو میکند، وضعیتی تازه پدید میآورد که در وضعیت کهنه پیشبینی شدنی نبود. 0 1 ! Se Mo Ha ! 1403/12/9 در جستجوی زمان از دست رفته؛ طرف خانه سوان جلد 1 مهدی سحابی 4.5 24 صفحۀ 520 وقتی کسی را دوست داریم دیگر هیچ کس را دوست نداریم. 0 0 ! Se Mo Ha ! 1403/11/8 در جستجوی زمان از دست رفته؛ طرف خانه سوان جلد 1 مهدی سحابی 4.5 24 صفحۀ 206 حقیقت این است که پدرم هم، که از همه بیشتر از رفتار لوگراندن رنجیده بود، شاید در ته دل دربارهی مفهوم آن شک داشت. آن رفتارش مانند همهی رفتارها و حرکتهایی بود که گوشهای ژرف و پنهانی از منش کسی را آشکار میکنند: پیوندی با گفتههای پیشتر او ندارند، نمیتوانیم آنها را به تأیید متهم - که البته اعتراف نخواهد کرد - برسانیم، تنها به گواهی حدس خودمان دسترسی داریم و در برابر این خاطرهی تک و ناهمگون از خود میپرسیم نکند حواسمان دچار توهمی شده باشند؛ بهگونهای که دربارهی چنین رفتارهایی که درست همانهاییاند که اهمیتی دارند، اغلب جای شکی باقی میگذاریم. 0 2 ! Se Mo Ha ! 1403/11/8 در جستجوی زمان از دست رفته؛ طرف خانه سوان جلد 1 مهدی سحابی 4.5 24 صفحۀ 158 ... زیرا آن بعدازظهرها بیشتر از آنچه اغلب در سرتاسر یک زندگی دیده میشود از رویدادهای هیجانزا آکنده بود: رویدادهایی که در کتابهایی که میخواندم پیش میآمد؛ درست است که آدمهای آنها، آنگونه که فرانسواز میگفت، «واقعی» نبودند. اما همهی احساسهایی که خوشی یا بدبختی یک آدم واقعی در ما برمیانگیزد فقط به واسطهی تصویری از آن خوشی یا بدبختی است؛ نبوغ نخستین رماننویس در درک این نکته بوده است که چون در دستگاه عواطف ما تصویر تنها عنصر اساسی است، میتوان خیلی ساده و آسان شخصیتهای واقعی را حذف کرد و با این سادهسازی به کمالی بسیار مهم رسید. یک موجود واقعی را، هر اندازه هم که دوستیمان با او ژرف باشد، بیشتر به وسیلهی احساسهایمان درک میکنیم، یعنی که برای ما حالتی مات دارد، وزنهی بیجانی است که حساسیت ما نمیتواند آن را بلند کند. اگر اتفاق بدی برایش پیش بیاید، تنها در بخش کوچکی از برداشت کلی که از او داریم ممکن است دستخوش اندوه شویم؛ از این هم بیشتر، خود او هم تنها در بخشی از برداشت کلی که از خودش دارد میتواند احساس غصه کند. 0 2 ! Se Mo Ha ! 1403/12/6 در جستجوی زمان از دست رفته؛ طرف خانه سوان جلد 1 مهدی سحابی 4.5 24 صفحۀ 468 خود آدم نمیداند چقدر خوشبخت است، و هیچ وقت به آن بدبختی که فکر میکند نیست. 0 0 ! Se Mo Ha ! 1403/11/8 در جستجوی زمان از دست رفته؛ طرف خانه سوان جلد 1 مهدی سحابی 4.5 24 صفحۀ 231 واقعیتها به دنیای اعتقادات ما راهی ندارند، پدیدآورندهی آنها نبودهاند پس نمیتوانند خرابشان کنند؛ هر اندازه پیگیرانه که انکارشان کنند، باز سستشان نمیتوانند کرد، و حتی اگر بهمنی از بدبختی و بیماری پیدرپی بر خانوادهای فروببارد، در باور آن به لطف خداوند یا کاردانی پزشک خانواده خلل نمیافتد. 0 2 ! Se Mo Ha ! 1403/9/13 در جستجوی زمان از دست رفته؛ طرف خانه سوان جلد 1 مهدی سحابی 4.5 24 صفحۀ 67 ... و حتی پیش از آنکه فکرم، که در آستانهی زمانها و شکلها دودل مانده بود، بتواند با سنجش شرایط جایی را که در آن بودم بازبشناسد، تنم جای تخت، محل درها و چگونگی روشنایی پنجرههای هر کدام از اتاقها را با فکری که هنگام خوابیدن در سر داشتم و در بیداری بازمییافتم به خاطر میآورد. پهلوی خوابرفتهام، در جستجو برای شناختن جهتی که داشت، خود را مثلاً دراز کشیده در برابر دیواری در یک تخت پردهدار مجسم میکرد، و من با خود میگفتم: "آها، پس با اینکه مادر نیامد به من شبخوش بگوید خوابم برد" ... 0 0 ! Se Mo Ha ! 1403/11/8 در جستجوی زمان از دست رفته؛ طرف خانه سوان جلد 1 مهدی سحابی 4.5 24 صفحۀ 215 چون در کومبره، برای گردش، دو «طرف» وجود داشت، و جهت این دو چنان مخالف هم بود که برای هر دوی آنها از یک در بیرون نمیرفتیم: یکی طرف مزگلیز، که آن را طرف سوان هم مینامیدیم، چون راهمان از کنار ملک آقای سوان میگذشت، و دیگری طرف گرمانت. 0 2 زهره دزیانی دیروز در جستجوی زمان از دست رفته؛ طرف خانه سوان جلد 1 مارسل پروست 4.5 24 صفحۀ 160 گرچه حس میکنیم که همیشه روانمان ما را در میان دارد؛ این حالت شبیه بودن در زندانی بیحرکت نیست؛ بیشتر به این میماند که همراه با روانمان در کار جهشی همیشگی برای پیشی گرفتن از اوییم، برای این که به بیرون برسیم، با نوعی دلسردی چون همواره در پیرامونمان آوایی یکسان میشنویم که پژواکی از فضای بیرون نیست، بلکه طنین لرزشی درونی است. میکوشیم در چیزها، که بدین گونه گرانقدر شدهاند، بازتابی را بیابیم که روانمان بر آنها تابانیده است؛ دلسرد میشویم از اینکه به نظر میرسد ذاتشان از جاذبهای که، به پندار ما، نزدیکی با برخی ایدهها باید به آنها میداد عاری است؛ گاهی همهی نیروهای این روان را به توانایی، به شکوه، تبدیل میکنیم تا بر وجودهایی اثر بگذاریم که خوب حس میکنیم در بیرون از مایند و هرگز بر آنها دست نخواهیم یافت. 0 1 ! Se Mo Ha ! 1403/11/8 در جستجوی زمان از دست رفته؛ طرف خانه سوان جلد 1 مهدی سحابی 4.5 24 صفحۀ 114 اما، هنگامیکه از گذشتهی کهنی هیچ چیز به جا نمیماند، پس از مرگ آدمها، پس از تباهی چیزها، تنها بو و مزه باقی میمانند که نازکتر اما چابکترند، کمتر مادیاند، پایداری و وفایشان بیشتر است، دیرزمانی، چون روح، میمانند و به یاد میآورند، منتظر، امیدوار، روی آوار همهی چیزهای دیگر، میمانند و بنای عظیم خاطره را، بیخستگی، روی ذرههای کم و بیش لمسنکردنیشان، حمل میکنند. 3 41 ! Se Mo Ha ! 1403/10/26 در جستجوی زمان از دست رفته؛ طرف خانه سوان جلد 1 مهدی سحابی 4.5 24 صفحۀ 93 فرانسواز دربارهی آنچه باید کرد و نباید کرد قانوننامهای بیچونوچرا، پرتفصیل و دقیق در ذهن داشت که تکلیف کوچکترین و بیاهمیتترین چیزها را هم بهگونهای بحثناپذیر تعیین میکرد. 0 5 ریحان 1404/1/1 در جستجوی زمان از دست رفته؛ طرف خانه سوان جلد 1 مارسل پروست 4.5 24 صفحۀ 82 هر آدمی یک ذات منسجم ساخته پرداخته نیست که برای همه یکسان باشد و او را به همان سادگی بتوان شناخت که قرارداد یا وصیت نامه ای را میشود خواند، شخصیت اجتماعی ما ساخته فکر دیگران است. 0 44 ! Se Mo Ha ! 1403/9/27 در جستجوی زمان از دست رفته؛ طرف خانه سوان جلد 1 مهدی سحابی 4.5 24 صفحۀ 70 عادت! سامانده کارساز اما کند، که در آغاز ذهن ما را وامیگذارد تا هفتهها در جایگاهی موقت رنج بکشد؛ با این همه ذهن از آن خرسند است زیرا بدون عادت و تنها با تواناییهای خود نمیتواند جایی را برای ما نشستنی کند. 0 0 ! Se Mo Ha ! 1403/10/24 در جستجوی زمان از دست رفته؛ طرف خانه سوان جلد 1 مهدی سحابی 4.5 24 صفحۀ 91 چشم از مادرم برنمیداشتم، میدانستم که اجازه نخواهم داشت تا پایان شام سر میز بمانم و مادرم برای آن که پدر ناراحت نشود اجازه نخواهد داد جلو چشم دیگران او را، آنگونه که در اتاقم، چند بار ببوسم. از این رو، بر آن بودم که در اتاق پذیرایی، در حالی که شام را آغاز میکردیم و میدیدم که زمان رفتن فرامیرسید، پیشاپیش همهی آنچه را که به تنهایی از دستم برمیآمد با آن بوسهی آنقدر گذرا و دزدانه بکنم، که با نگاهم نقطهای از گونهی مادر را که میبوسیدم برگزینم، ذهنم را آماده کنم تا به یاری این آغاز ذهنی بوسه بتوانم سرتاسر دقیقهای را که مادر به من ارزانی میداشت صرف حس کردن تماس گونهاش با لبهایم کنم، به همان گونه که نقاشی که نمیتواند مدلش را زمان درازی نشسته در برابر خود داشته باشد، از پیش تخته شستیاش را آماده میکند و همهی آنچه را که در نهایت میتواند بدون حضور مدل بکشد از پیش به یاری حافظه و طرحهای اولیهاش میسازد. 0 3 ! Se Mo Ha ! 1403/10/27 در جستجوی زمان از دست رفته؛ طرف خانه سوان جلد 1 مهدی سحابی 4.5 24 صفحۀ 105 ... چون گرچه کتابهای سبک را به همان اندازه زیانآور میدانست که آبنبات و شیرینی را، فکر نمیکرد که نفس سنگین نوابغ میتوانست بر ذهن کودک اثری خطرناکتر و ضعفآورتر از آنی بگذارد که هوای آزاد و باد دریا برای آن او داشت. 0 2 ! Se Mo Ha ! 1403/9/10 در جستجوی زمان از دست رفته؛ طرف خانه سوان جلد 1 مهدی سحابی 4.5 24 صفحۀ 66 اما در همان بستر خودم هم، اگر خوابم سنگین بود و یک سره هوش از سرم میبرد، ذهنم شناخت مکانی را که در آن خوابیده بودم وا مینهاد، و هنگامی که در میانه شب بیدار میشدم به همانگونه که نمیدانستم کجا هستم در لحظه اول نمیدانستم حتی کیستم؛ تنها احساسی ساده و بدوی از وجود داشتم آنگونه که جانوری میتواند در ژرفای خود حس کند؛ از انسان غارنشین هم سادهتر بودم؛ اما آنگاه یادِ - نه هنوز آنجایی که بودم، بلکه برخی از جاهایی که در گذشته آنجا بودم یا میشد بوده باشم - چون امدادی آسمانی به سراغم میآمد تا مرا از خلائی که خود به تنهایی توان رهایی از آن را نداشتم بیرون بکشد؛ در یک ثانیه از ورای قرنها تمدن گذشتم و پیکره گنگ چراغ نفتی، و سپس پیرهنهای یقهبرگشته، آهستهآهسته تصویر اصلی منِ مرا بازمیساخت. 0 1 ! Se Mo Ha ! 1403/10/9 در جستجوی زمان از دست رفته؛ طرف خانه سوان جلد 1 مهدی سحابی 4.5 24 صفحۀ 73 ... و مادربزرگ دلسرد و غمگین، اما لبخند به لب، میرفت، چون آنچنان خوشدل و مهربان بود که محبتش به دیگران و بیاعتناییاش به وجود خود و رنجهایش در نگاه او در لبخندی با هم کنار میآمدند که، بر خلاف آنچه در چهرهی بسیاری از آدمها دیده میشود، اگر تمسخری در آن بود فقط برای خودش بود، و برای همهی ما بسان بوسهای بود که چشمانش، که نمیتوانستند کسانی را که دوست میداشت بدون نوازش عاشقانه نگاه کنند، نثارمان میکردند. 0 13 ! Se Mo Ha ! 1403/11/7 در جستجوی زمان از دست رفته؛ طرف خانه سوان جلد 1 مهدی سحابی 4.5 24 صفحۀ 109 پشیمانیام تسکین یافته بود، خود را به دست شیرینی آن شبی که مادرم را در کنار داشتم رها میکردم. میدانستم که چنان شبی نمیتوانست دوباره تکرار شود؛ که بزرگترین آرزویی که در جهان داشتم تا بتوانم مادرم را در آن ساعتهای غمانگیز شبانه در اتاقم نگه دارم بیش از اندازه با ضرورتهای زندگی ناسازگاری داشت، و با این خواست همه که تحقق آرزویم در آن شب چیزی جز رویدادی ساختگی و استثنایی نباشد. فردا دوباره نگرانیهایم از سر میگرفت و مادرم دیگر کنارم نمیماند. اما هنگامی که نگرانیهایم آرام میشد دیگر آنها را درک نمیکردم؛ وانگهی، تا فردا شب هنوز خیلی مانده بود؛ با خود میگفتم که فرصت خواهم داشت تا اندیشه کنم، هرچند که آن فرصت نمیتوانست هیچ توانایی تازهای به من بدهد، چون آنچه در میان بود به ارادهی من بستگی نداشت و تنها همان فاصلهی زمانی که هنوز با آن داشتم به نظرم چارهپذیرترش مینمایاند. 0 1 زهره دزیانی 5 روز پیش در جستجوی زمان از دست رفته؛ طرف خانه سوان جلد 1 مارسل پروست 4.5 24 صفحۀ 114 هنگامی که از گذشته کهنی هیچ چیز به جا نمیماند، پس از مرگ آدمها، پس از تباهی چیزها، تنها بو و مزه باقی میمانند که نازکتر اما چابکترند، کمتر مادیاند، پایداری و وفایشان بیشتر است، دیر زمانی چون روح میمانند و به یاد میآورند، منتظر، امیدوار، روی آور همه چیزهای دیگر میمانند و بنای عظیم خاطره را بی خستگی روی ذرههای کم و بیش لمس نکردنیشان حمل میکنند. 1 3 ! Se Mo Ha ! 1403/11/8 در جستجوی زمان از دست رفته؛ طرف خانه سوان جلد 1 مهدی سحابی 4.5 24 صفحۀ 174 بسیار طول میکشد تا ما الگویی را که به عنوان «هنرمند چیرهدست» در موزهی برداشتهای خود داریم در چهرهی یک نویسندهی تازه بازبشناسیم. درست به همین دلیل که این چهره تازه است آن را کاملاً شبیه آنچه چیرهدستی مینامیم نمییابیم. دربارهاش بیشتر تعبیرهایی چون تازگی، جذابیت، ظرافت و قدرت به کار میبریم؛ و سرانجام روزی درمییابیم که این همه همان چیرهدستی است. 0 2