بریده‌ای از کتاب در جستجوی زمان از دست رفته اثر مهدی سحابی

! Se Mo Ha !

! Se Mo Ha !

1403/9/15

بریدۀ کتاب

صفحۀ 68

... اتاق‌های زمستانی که هنگام خفتن در آنها، سر را در آشیانه‌ای فرومی‌بریم که از چیزهای گونه‌گون ساخته‌ایم: یک گوشه‌ی بالش، کناره‌های پتو، گوشه‌ای از یک شال، لبه‌ی تخت و نسخه‌ای از روزنامه‌ی دباروز، که همه با هم به همان شیوه‌ی پرندگان با فشار پیگیر در هم تنیده می‌شوند؛ آنجا که، در یخبندان، لذت می‌بریم از این که خود را از هوای بیرون در امان می‌بینیم (چون پرستوی دریایی که در گرمای شکاف‌های زیرزمینی لانه می‌کند) و آنجا که، آتش شومینه همه‌ی شب روشن بوده است، و پیچیده در ردایی از هوای گرم و دودناک می‌خوابیم که روشنای ترکه‌های گر گرفته در آن می‌دود، در پستویی لمس‌نکردنی، غار گرمی کنده شده در دل اتاق، فضایی سوزان و جنبان در درون پوسته حرارتی‌اش، با نسیم‌هایی که چهره‌ات را خنک می‌کند و از گوشه‌ها می‌وزد، از بخش‌های نزدیک پنجره یا دور از آتشگاه که سرد شده‌اند ...

... اتاق‌های زمستانی که هنگام خفتن در آنها، سر را در آشیانه‌ای فرومی‌بریم که از چیزهای گونه‌گون ساخته‌ایم: یک گوشه‌ی بالش، کناره‌های پتو، گوشه‌ای از یک شال، لبه‌ی تخت و نسخه‌ای از روزنامه‌ی دباروز، که همه با هم به همان شیوه‌ی پرندگان با فشار پیگیر در هم تنیده می‌شوند؛ آنجا که، در یخبندان، لذت می‌بریم از این که خود را از هوای بیرون در امان می‌بینیم (چون پرستوی دریایی که در گرمای شکاف‌های زیرزمینی لانه می‌کند) و آنجا که، آتش شومینه همه‌ی شب روشن بوده است، و پیچیده در ردایی از هوای گرم و دودناک می‌خوابیم که روشنای ترکه‌های گر گرفته در آن می‌دود، در پستویی لمس‌نکردنی، غار گرمی کنده شده در دل اتاق، فضایی سوزان و جنبان در درون پوسته حرارتی‌اش، با نسیم‌هایی که چهره‌ات را خنک می‌کند و از گوشه‌ها می‌وزد، از بخش‌های نزدیک پنجره یا دور از آتشگاه که سرد شده‌اند ...

55

3

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.