بریده‌ای از کتاب در جستجوی زمان از دست رفته اثر مهدی سحابی

! Se Mo Ha !

! Se Mo Ha !

1403/9/13

بریدۀ کتاب

صفحۀ 67

شاید سکون چیزهای پیرامون ما از آنجا می‌آید که مطمئنیم آنها همان‌هایی‌اند که هستند و نه چیزهای دیگری، و از سکون اندیشه‌ی ما در برابر آنها. در هر حال، هنگامی که بدین‌گونه بیدار می‌شدم، و ذهنم بیهوده تکاپو می‌کرد تا دریابم کجا هستم، در تاریکی همه‌ی چیزها، سرزمین‌ها و سال‌ها به دورم می‌چرخیدند. بدنم، کرخ‌تر از آن که بجنبد، به تناسب چگونگی خستگی‌اش می‌کوشید وضعیت اندام‌هایش را دریابد و بدین‌گونه جهت دیوار و جای اثاثه را برآورد کند تا مکانی را که در آن بود بازیابد و بازشناسد. یادش، یاد دنده‌ها، زانوان، شانه‌هایش، اتاق‌های بسیاری را که در آنها خوابیده بود یکی‌یکی در نظرش می‌آورد و در پیرامون او دیوارهای نامرئی در تاریکی می‌چرخیدند و به پیروی از شکل اتاقی که به یاد می‌آورد جابه‌جا می‌شدند.

شاید سکون چیزهای پیرامون ما از آنجا می‌آید که مطمئنیم آنها همان‌هایی‌اند که هستند و نه چیزهای دیگری، و از سکون اندیشه‌ی ما در برابر آنها. در هر حال، هنگامی که بدین‌گونه بیدار می‌شدم، و ذهنم بیهوده تکاپو می‌کرد تا دریابم کجا هستم، در تاریکی همه‌ی چیزها، سرزمین‌ها و سال‌ها به دورم می‌چرخیدند. بدنم، کرخ‌تر از آن که بجنبد، به تناسب چگونگی خستگی‌اش می‌کوشید وضعیت اندام‌هایش را دریابد و بدین‌گونه جهت دیوار و جای اثاثه را برآورد کند تا مکانی را که در آن بود بازیابد و بازشناسد. یادش، یاد دنده‌ها، زانوان، شانه‌هایش، اتاق‌های بسیاری را که در آنها خوابیده بود یکی‌یکی در نظرش می‌آورد و در پیرامون او دیوارهای نامرئی در تاریکی می‌چرخیدند و به پیروی از شکل اتاقی که به یاد می‌آورد جابه‌جا می‌شدند.

13

0

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.