بریدههای کتاب اتاق قرمز kan@shi 1404/3/3 اتاق قرمز ادوگاوا رانپو 3.7 41 صفحۀ 105 ترجیح میدهم بمیرم و دیگر در این اضطراب که دوزخی زمینی است به سر نبرم.🍁 2 20 مریم محسنیزاده 1404/1/25 اتاق قرمز ادوگاوا رانپو 3.7 41 صفحۀ 90 من معتقدم که درونیترین اسرار انسان در چشمهایش خوانده میشود ... 0 3 kan@shi 1404/3/2 اتاق قرمز ادوگاوا رانپو 3.7 41 صفحۀ 87 با مقداری (تخیل) می توان هر دروغی را به خوردِ آدم های ساده لوح داد، مثلاً اعترافاتی نمایشی به قتل هایی مطلقاً خیالی!🔴📚 0 19 kan@shi 1404/3/3 اتاق قرمز ادوگاوا رانپو 3.7 41 صفحۀ 103 0 17 محمدرضا زاهدی 1404/3/31 اتاق قرمز ادوگاوا رانپو 3.7 41 صفحۀ 58 عجیب است که تا چه اندازه میتوانیم درباره دیگران اشتباه کنیم. 0 15 محمدرضا زاهدی 1404/3/29 اتاق قرمز ادوگاوا رانپو 3.7 41 صفحۀ 30 اغلب نوشتههای ادبی ناشیانهای بودند که از صفحاتشان ملالی تمامنشدنی میبارید. 0 6 kan@shi 1404/3/2 اتاق قرمز ادوگاوا رانپو 3.7 41 صفحۀ 66 من هرگز علاقه ای به زندگی نداشته ام و دنیا آن طور که هست، جز ملالی عمیق، حسِ دیگری در من برنینگیخته است.(🖤) 0 10 kan@shi 1404/3/2 اتاق قرمز ادوگاوا رانپو 3.7 41 صفحۀ 98 اما عزیزم، تو فراموش کرده ای که پشت هر پرده پرده ی دیگری هست... 📚🔴(پرتگاه⁵) 0 12 امیرعلی نیاسری 1403/11/15 اتاق قرمز ادوگاوا رانپو 3.7 41 صفحۀ 57 عجیب است که تا چه اندازه میتوانیم درباره دیگران اشتباه کنیم. 0 0 امیرعلی نیاسری 1403/11/15 اتاق قرمز ادوگاوا رانپو 3.7 41 صفحۀ 103 بزرگترین تبهکاران نیز با نزدیک شدن مرگ، انسانهای خوبی میشوند. 0 4 kan@shi 1404/3/2 اتاق قرمز ادوگاوا رانپو 3.7 41 صفحۀ 73 در دنیا (فضایی) دست نخورده باقی مانده است که (جنایت) می تواند در آن (شکوفا) شود. 0 10 kan@shi 1404/3/2 اتاق قرمز ادوگاوا رانپو 3.7 41 صفحۀ 66 (هرگز) نتوانستم از افسردگیِ جبلی ام (رهایی) یابم. (پوچی) تمامیِ (لذت ها) تنها باعث شد (دلسردی ام) در برابر مرزهای باریکی که زندگی مان را (محدود) می کنند شدت بیش تری پیدا کند. 0 9 غزل 1404/4/3 اتاق قرمز ادوگاوا رانپو 3.7 41 صفحۀ 99 من معتقدم که درونیترین اسرار انسان در چشمهایش خوانده میشود. 0 3 kan@shi 1404/3/2 اتاق قرمز ادوگاوا رانپو 3.7 41 صفحۀ 67 خود را غرق در کارهایی کردم که می بایست به قولِ معروف مرا از رُخوتم بیرون آورند، اما در نهایت مرا عمیق تر در آن فرو بردند.به تدریج متوجه شدم که (هر اقدام من به انزجاری زوال ناپذیر منجر می شود) 0 7 حنا دروی 1404/1/5 اتاق قرمز ادوگاوا رانپو 3.7 41 صفحۀ 67 0 6 محمدرضا زاهدی 1404/3/31 اتاق قرمز ادوگاوا رانپو 3.7 41 صفحۀ 90 درونیترین اسرار انسان در چشمهایش خوانده میشود. 0 2 حنا دروی 1404/1/6 اتاق قرمز ادوگاوا رانپو 3.7 41 صفحۀ 111 0 3 kan@shi 1404/3/2 اتاق قرمز ادوگاوا رانپو 3.7 41 صفحۀ 89 «گاهی فکر می کنم که اگر چیزی نگویم خفه می شوم.» 0 12 حنا دروی 1404/1/5 اتاق قرمز ادوگاوا رانپو 3.7 41 صفحۀ 69 0 4 kan@shi 1404/3/1 اتاق قرمز ادوگاوا رانپو 3.7 41 صفحۀ 32 «تخیلاتم هرچند کوتاه و گذرا، حد و مرزی نداشت.» 0 17
بریدههای کتاب اتاق قرمز kan@shi 1404/3/3 اتاق قرمز ادوگاوا رانپو 3.7 41 صفحۀ 105 ترجیح میدهم بمیرم و دیگر در این اضطراب که دوزخی زمینی است به سر نبرم.🍁 2 20 مریم محسنیزاده 1404/1/25 اتاق قرمز ادوگاوا رانپو 3.7 41 صفحۀ 90 من معتقدم که درونیترین اسرار انسان در چشمهایش خوانده میشود ... 0 3 kan@shi 1404/3/2 اتاق قرمز ادوگاوا رانپو 3.7 41 صفحۀ 87 با مقداری (تخیل) می توان هر دروغی را به خوردِ آدم های ساده لوح داد، مثلاً اعترافاتی نمایشی به قتل هایی مطلقاً خیالی!🔴📚 0 19 kan@shi 1404/3/3 اتاق قرمز ادوگاوا رانپو 3.7 41 صفحۀ 103 0 17 محمدرضا زاهدی 1404/3/31 اتاق قرمز ادوگاوا رانپو 3.7 41 صفحۀ 58 عجیب است که تا چه اندازه میتوانیم درباره دیگران اشتباه کنیم. 0 15 محمدرضا زاهدی 1404/3/29 اتاق قرمز ادوگاوا رانپو 3.7 41 صفحۀ 30 اغلب نوشتههای ادبی ناشیانهای بودند که از صفحاتشان ملالی تمامنشدنی میبارید. 0 6 kan@shi 1404/3/2 اتاق قرمز ادوگاوا رانپو 3.7 41 صفحۀ 66 من هرگز علاقه ای به زندگی نداشته ام و دنیا آن طور که هست، جز ملالی عمیق، حسِ دیگری در من برنینگیخته است.(🖤) 0 10 kan@shi 1404/3/2 اتاق قرمز ادوگاوا رانپو 3.7 41 صفحۀ 98 اما عزیزم، تو فراموش کرده ای که پشت هر پرده پرده ی دیگری هست... 📚🔴(پرتگاه⁵) 0 12 امیرعلی نیاسری 1403/11/15 اتاق قرمز ادوگاوا رانپو 3.7 41 صفحۀ 57 عجیب است که تا چه اندازه میتوانیم درباره دیگران اشتباه کنیم. 0 0 امیرعلی نیاسری 1403/11/15 اتاق قرمز ادوگاوا رانپو 3.7 41 صفحۀ 103 بزرگترین تبهکاران نیز با نزدیک شدن مرگ، انسانهای خوبی میشوند. 0 4 kan@shi 1404/3/2 اتاق قرمز ادوگاوا رانپو 3.7 41 صفحۀ 73 در دنیا (فضایی) دست نخورده باقی مانده است که (جنایت) می تواند در آن (شکوفا) شود. 0 10 kan@shi 1404/3/2 اتاق قرمز ادوگاوا رانپو 3.7 41 صفحۀ 66 (هرگز) نتوانستم از افسردگیِ جبلی ام (رهایی) یابم. (پوچی) تمامیِ (لذت ها) تنها باعث شد (دلسردی ام) در برابر مرزهای باریکی که زندگی مان را (محدود) می کنند شدت بیش تری پیدا کند. 0 9 غزل 1404/4/3 اتاق قرمز ادوگاوا رانپو 3.7 41 صفحۀ 99 من معتقدم که درونیترین اسرار انسان در چشمهایش خوانده میشود. 0 3 kan@shi 1404/3/2 اتاق قرمز ادوگاوا رانپو 3.7 41 صفحۀ 67 خود را غرق در کارهایی کردم که می بایست به قولِ معروف مرا از رُخوتم بیرون آورند، اما در نهایت مرا عمیق تر در آن فرو بردند.به تدریج متوجه شدم که (هر اقدام من به انزجاری زوال ناپذیر منجر می شود) 0 7 حنا دروی 1404/1/5 اتاق قرمز ادوگاوا رانپو 3.7 41 صفحۀ 67 0 6 محمدرضا زاهدی 1404/3/31 اتاق قرمز ادوگاوا رانپو 3.7 41 صفحۀ 90 درونیترین اسرار انسان در چشمهایش خوانده میشود. 0 2 حنا دروی 1404/1/6 اتاق قرمز ادوگاوا رانپو 3.7 41 صفحۀ 111 0 3 kan@shi 1404/3/2 اتاق قرمز ادوگاوا رانپو 3.7 41 صفحۀ 89 «گاهی فکر می کنم که اگر چیزی نگویم خفه می شوم.» 0 12 حنا دروی 1404/1/5 اتاق قرمز ادوگاوا رانپو 3.7 41 صفحۀ 69 0 4 kan@shi 1404/3/1 اتاق قرمز ادوگاوا رانپو 3.7 41 صفحۀ 32 «تخیلاتم هرچند کوتاه و گذرا، حد و مرزی نداشت.» 0 17