بریدههای کتاب رقیب های ازلی joiboy 1403/3/21 رقیب های ازلی ربکا راس 4.3 25 صفحۀ 210 گاهی قدرت برخلاف چیزی که همه باور داریم توی شمشیر و گلوله و اتیش نیست. گاهی میشه قدرت رو توی مکان های ساکت و اروم پیدا کرد . وقتی دست کسی رو که غمی توی سینه داره در دست میگیری. وقتی که به درددل دیگران گوش میدی . وقتی با وجود اینکه خسته ، وحشت زده یا نامطمئنی هرروز و هرروز پا میشی و به کارت ادامه میدی. 0 20 NJM 1404/4/2 رقیب های ازلی ربکا راس 4.3 25 صفحۀ 210 گاهی میشه قدرت رو تو مکان های ساکت و آروم پیدا کرد. 1 9 joiboy 1403/3/22 رقیب های ازلی ربکا راس 4.3 25 صفحۀ 407 هیچ وقت بهت نگفتم دوستت دارم و این چیزیه که بیشتر از هر چیز دیگه ای حسرتش رو میخورم. 1 33 Daydreamer 1404/4/2 رقیب های ازلی ربکا راس 4.3 25 صفحۀ 97 فکر میکنم که همه زره تنمون میکنیم. فکر میکنم اونایی که این کارو نمیکنن احمق هستن و خطر بارها و بارها زخمی شدن با گوشه های تیز دنیا رو به جون میخرن؛ اما چیزی که من از این احمق ها یاد گرفتم، اینه که آسیب پذیر بودن، قدرتیه که بیشتر ما ازش وحشت داریم. جسارت میخواد که زرهت رو کنار بذاری تا به مردم اجازه بدی کسی رو که هستی ببینن. گاهی منم درست حس تو رو دارم؛ نمیتونم خطر کنم و بذارم مردم من واقعی رو ببینن؛ اما صدای ضعیفی پس ذهنم هست که بهم میگه "با اینطور دور از دسترس نگه داشتن خودت، چیزای زیادی رو از دست میدی." 0 14 Daydreamer 1404/4/2 رقیب های ازلی ربکا راس 4.3 25 صفحۀ 115 فقدان سیر دراز و سختی داره... مخصوصاً وقتی که با احساس گناه توام باشه. 0 8 NJM 1404/4/2 رقیب های ازلی ربکا راس 4.3 25 صفحۀ 271 گویی که جنگ پیوندی عمیقتر از پیوند خونی را میانشان شکل داده بود. 0 9 Daydreamer 4 روز پیش رقیب های ازلی ربکا راس 4.3 25 صفحۀ 324 انگار در میان صفحات داستان افسانهای عجیبی گیر افتاده بود که گویی نباید حماقت به خرج میداد که باید زیرک میبود و خود را برای رخ دادن اتفاقی وحشتناک آماده می کرد. چون در زندگی او، اتفاقات خوب دوام زیادی نداشتند. به تمام افرادی که به او نزدیک بودند فکر کرد، به افرادی که ریسمان زندگیشان در ریسمان زندگی او تنیده بود و اینکه چطور همه او را بسته به انتخاب یا سرنوشتشان ترک گفته بودند. 0 6 وایولت 4 روز پیش رقبای الهی ربکا راس 4.3 25 صفحۀ 305 من وقتی در فصل مرگ زندگی میکردیم به چیزی جان بخشیدم و آن را پرورش دادم. 0 28 Daydreamer 4 روز پیش رقیب های ازلی ربکا راس 4.3 25 صفحۀ 364 از آن روز به بعد احساساتش را جایی در درون وجودش پنهان میکرد، گویی اشتباه بود اگر آزادشان کند. انگار آن ها نقطه ضعفی بودند که میتوانستند ویرانش کنند. 0 7 Daydreamer 3 روز پیش رقیب های ازلی ربکا راس 4.3 25 صفحۀ 364 دعا میکنم که روزهایم در کنار تو، بلندمدت و طولانی باشند. بگذار بر هر آرزوی روحت جامهی عمل بپوشانم و برآوردهشان کنم. باشد که روز و شب، دست در دست من بگذاری. بگذار نفس هایمان درهم بپیچـد و خونمان یکی شود تا زمانی که استخوانهایمان بار دیگر به غبار تبدیل شوند و حتی پس از آن، باشد که روحت را گره خورده و پایبند به روح خود بیابم. 0 7 Daydreamer 3 روز پیش رقیب های ازلی ربکا راس 4.3 25 صفحۀ 366 این همان زندگیای بود که می خواست؛ آرام، ساده، تپنده و آکنده از افرادی که دوستشان میداشت. 0 6 Daydreamer 3 روز پیش رقیب های ازلی ربکا راس 4.3 25 صفحۀ 366 ای کاش میتوانست این لحظه را ذخیره کند. ای کاش میتوانست در روزهای آینده جرعهای از آن را بنوشد و گرما و آسایش و خوشیاش را به یاد بیاورد. گویی که هر تکهی شکسته از وجودش حالا و قویتر از هر زمان دیگر کنار هم قرار گرفته بود. 0 4 Daydreamer 2 روز پیش رقیب های ازلی ربکا راس 4.3 25 صفحۀ 371 نمیدونم اگه تو رو نداشتم چه کسی بودم؛ اما میدونم که تو منو از هر نظر ممکن به فردی بهتر از اونی که بودم یا امیدش رو داشتم، تبدیل کردی. 0 19 mobina 2 روز پیش رقیب های ازلی ربکا راس 4.3 25 صفحۀ 28 پایان را همیشه میشد در شروع جست. 0 12 وایولت 2 روز پیش رقبای الهی ربکا راس 4.3 25 صفحۀ 354 او همیشه دوست داشت به بهترین شکل در انظار حاضر شود. چرا پایان دنیا باید آن را تغییر می داد؟ 0 4 وایولت 2 روز پیش رقبای الهی ربکا راس 4.3 25 صفحۀ 267 《کاری نکردی که معذرت خواهی کنی.》 《شرمنده که....》 او گفت:《هیچ کس جز من صدات رو نشنید اینجا از خواب پریدن با گریه یه امر عاديه.》 0 6 mobina 2 روز پیش رقیب های ازلی ربکا راس 4.3 25 صفحۀ 58 فقط محض اطلاعات میگم... که من مشتاق خوندن تموم چیزایی که مینویسی، هستم. 0 14 parya 2 روز پیش رقبای الهی ربکا راس 4.3 25 صفحۀ 15 چون هیچ کس تا حالا اون قدری که تو بهم نگاه می کنی، نگاهم نکرده وینو.)) 0 5 mobina 2 روز پیش رقیب های ازلی ربکا راس 4.3 25 صفحۀ 93 "و این چه حسی رو درونت ایجاد میکنه؟ چطور توصیفش میکنی؟" "مثل پوشیدن کفشیه که زیادی برات کوچیکه. با هر قدم متوجهش میشی. مثل تاول روی پاشنهی پا. مثل یه تیکه یخ توی سینهات که هیچوقت آب نمیشه. مثل وقتی که فقط چند ساعت میتونی بخوابی، چون همش توی این فکری که اونا کجا هستن و تموم نگرانیهات راه به رویاهات باز میکنن. فکر اینکه زندهان؟ زخمی شدن؟ مریضن؟ بعضی روزها آرزو میکنی که کاش میتونستی به هر قیمتی که شده جات رو باهاشون عوض کنی. فقط برای اینکه ذهنت با علم بر اینکه جاشون امنه آروم بگیره." 0 4 mobina دیروز رقیب های ازلی ربکا راس 4.3 25 صفحۀ 96 تابهحال شده فکر کنی که هر روز داری یک زره تنت میکنی؟ که وقتی مردم بهت نگاه میکنن فقط درخشش فلزی رو میبینن که تو با دقت خودت رو پشتش مخفی کردی؟ اونا توی وجودت چیزی رو میبینن که خودشون میخوان ... انعکاس تصویر خودشون رو، یا تیکهای از آسمون یا سایهای رو که بین ساختمونهاست. تموم اشتباهاتی رو که انجام دادی میبینن، تموم دفعاتی رو که شکست خوردی، هر بار که بهشون آسیب وارد کردی یا ناامیدشون کردی. انگار که همیشه تو رو کنار همون اشتباهها و کج رفتنها می بینن. چطور باید چیزی مثل اینو تغییر داد؟ چطور میشه برای خودت زندگی کنی و به خاطرش احساس گناه نداشته باشی؟ 0 3
بریدههای کتاب رقیب های ازلی joiboy 1403/3/21 رقیب های ازلی ربکا راس 4.3 25 صفحۀ 210 گاهی قدرت برخلاف چیزی که همه باور داریم توی شمشیر و گلوله و اتیش نیست. گاهی میشه قدرت رو توی مکان های ساکت و اروم پیدا کرد . وقتی دست کسی رو که غمی توی سینه داره در دست میگیری. وقتی که به درددل دیگران گوش میدی . وقتی با وجود اینکه خسته ، وحشت زده یا نامطمئنی هرروز و هرروز پا میشی و به کارت ادامه میدی. 0 20 NJM 1404/4/2 رقیب های ازلی ربکا راس 4.3 25 صفحۀ 210 گاهی میشه قدرت رو تو مکان های ساکت و آروم پیدا کرد. 1 9 joiboy 1403/3/22 رقیب های ازلی ربکا راس 4.3 25 صفحۀ 407 هیچ وقت بهت نگفتم دوستت دارم و این چیزیه که بیشتر از هر چیز دیگه ای حسرتش رو میخورم. 1 33 Daydreamer 1404/4/2 رقیب های ازلی ربکا راس 4.3 25 صفحۀ 97 فکر میکنم که همه زره تنمون میکنیم. فکر میکنم اونایی که این کارو نمیکنن احمق هستن و خطر بارها و بارها زخمی شدن با گوشه های تیز دنیا رو به جون میخرن؛ اما چیزی که من از این احمق ها یاد گرفتم، اینه که آسیب پذیر بودن، قدرتیه که بیشتر ما ازش وحشت داریم. جسارت میخواد که زرهت رو کنار بذاری تا به مردم اجازه بدی کسی رو که هستی ببینن. گاهی منم درست حس تو رو دارم؛ نمیتونم خطر کنم و بذارم مردم من واقعی رو ببینن؛ اما صدای ضعیفی پس ذهنم هست که بهم میگه "با اینطور دور از دسترس نگه داشتن خودت، چیزای زیادی رو از دست میدی." 0 14 Daydreamer 1404/4/2 رقیب های ازلی ربکا راس 4.3 25 صفحۀ 115 فقدان سیر دراز و سختی داره... مخصوصاً وقتی که با احساس گناه توام باشه. 0 8 NJM 1404/4/2 رقیب های ازلی ربکا راس 4.3 25 صفحۀ 271 گویی که جنگ پیوندی عمیقتر از پیوند خونی را میانشان شکل داده بود. 0 9 Daydreamer 4 روز پیش رقیب های ازلی ربکا راس 4.3 25 صفحۀ 324 انگار در میان صفحات داستان افسانهای عجیبی گیر افتاده بود که گویی نباید حماقت به خرج میداد که باید زیرک میبود و خود را برای رخ دادن اتفاقی وحشتناک آماده می کرد. چون در زندگی او، اتفاقات خوب دوام زیادی نداشتند. به تمام افرادی که به او نزدیک بودند فکر کرد، به افرادی که ریسمان زندگیشان در ریسمان زندگی او تنیده بود و اینکه چطور همه او را بسته به انتخاب یا سرنوشتشان ترک گفته بودند. 0 6 وایولت 4 روز پیش رقبای الهی ربکا راس 4.3 25 صفحۀ 305 من وقتی در فصل مرگ زندگی میکردیم به چیزی جان بخشیدم و آن را پرورش دادم. 0 28 Daydreamer 4 روز پیش رقیب های ازلی ربکا راس 4.3 25 صفحۀ 364 از آن روز به بعد احساساتش را جایی در درون وجودش پنهان میکرد، گویی اشتباه بود اگر آزادشان کند. انگار آن ها نقطه ضعفی بودند که میتوانستند ویرانش کنند. 0 7 Daydreamer 3 روز پیش رقیب های ازلی ربکا راس 4.3 25 صفحۀ 364 دعا میکنم که روزهایم در کنار تو، بلندمدت و طولانی باشند. بگذار بر هر آرزوی روحت جامهی عمل بپوشانم و برآوردهشان کنم. باشد که روز و شب، دست در دست من بگذاری. بگذار نفس هایمان درهم بپیچـد و خونمان یکی شود تا زمانی که استخوانهایمان بار دیگر به غبار تبدیل شوند و حتی پس از آن، باشد که روحت را گره خورده و پایبند به روح خود بیابم. 0 7 Daydreamer 3 روز پیش رقیب های ازلی ربکا راس 4.3 25 صفحۀ 366 این همان زندگیای بود که می خواست؛ آرام، ساده، تپنده و آکنده از افرادی که دوستشان میداشت. 0 6 Daydreamer 3 روز پیش رقیب های ازلی ربکا راس 4.3 25 صفحۀ 366 ای کاش میتوانست این لحظه را ذخیره کند. ای کاش میتوانست در روزهای آینده جرعهای از آن را بنوشد و گرما و آسایش و خوشیاش را به یاد بیاورد. گویی که هر تکهی شکسته از وجودش حالا و قویتر از هر زمان دیگر کنار هم قرار گرفته بود. 0 4 Daydreamer 2 روز پیش رقیب های ازلی ربکا راس 4.3 25 صفحۀ 371 نمیدونم اگه تو رو نداشتم چه کسی بودم؛ اما میدونم که تو منو از هر نظر ممکن به فردی بهتر از اونی که بودم یا امیدش رو داشتم، تبدیل کردی. 0 19 mobina 2 روز پیش رقیب های ازلی ربکا راس 4.3 25 صفحۀ 28 پایان را همیشه میشد در شروع جست. 0 12 وایولت 2 روز پیش رقبای الهی ربکا راس 4.3 25 صفحۀ 354 او همیشه دوست داشت به بهترین شکل در انظار حاضر شود. چرا پایان دنیا باید آن را تغییر می داد؟ 0 4 وایولت 2 روز پیش رقبای الهی ربکا راس 4.3 25 صفحۀ 267 《کاری نکردی که معذرت خواهی کنی.》 《شرمنده که....》 او گفت:《هیچ کس جز من صدات رو نشنید اینجا از خواب پریدن با گریه یه امر عاديه.》 0 6 mobina 2 روز پیش رقیب های ازلی ربکا راس 4.3 25 صفحۀ 58 فقط محض اطلاعات میگم... که من مشتاق خوندن تموم چیزایی که مینویسی، هستم. 0 14 parya 2 روز پیش رقبای الهی ربکا راس 4.3 25 صفحۀ 15 چون هیچ کس تا حالا اون قدری که تو بهم نگاه می کنی، نگاهم نکرده وینو.)) 0 5 mobina 2 روز پیش رقیب های ازلی ربکا راس 4.3 25 صفحۀ 93 "و این چه حسی رو درونت ایجاد میکنه؟ چطور توصیفش میکنی؟" "مثل پوشیدن کفشیه که زیادی برات کوچیکه. با هر قدم متوجهش میشی. مثل تاول روی پاشنهی پا. مثل یه تیکه یخ توی سینهات که هیچوقت آب نمیشه. مثل وقتی که فقط چند ساعت میتونی بخوابی، چون همش توی این فکری که اونا کجا هستن و تموم نگرانیهات راه به رویاهات باز میکنن. فکر اینکه زندهان؟ زخمی شدن؟ مریضن؟ بعضی روزها آرزو میکنی که کاش میتونستی به هر قیمتی که شده جات رو باهاشون عوض کنی. فقط برای اینکه ذهنت با علم بر اینکه جاشون امنه آروم بگیره." 0 4 mobina دیروز رقیب های ازلی ربکا راس 4.3 25 صفحۀ 96 تابهحال شده فکر کنی که هر روز داری یک زره تنت میکنی؟ که وقتی مردم بهت نگاه میکنن فقط درخشش فلزی رو میبینن که تو با دقت خودت رو پشتش مخفی کردی؟ اونا توی وجودت چیزی رو میبینن که خودشون میخوان ... انعکاس تصویر خودشون رو، یا تیکهای از آسمون یا سایهای رو که بین ساختمونهاست. تموم اشتباهاتی رو که انجام دادی میبینن، تموم دفعاتی رو که شکست خوردی، هر بار که بهشون آسیب وارد کردی یا ناامیدشون کردی. انگار که همیشه تو رو کنار همون اشتباهها و کج رفتنها می بینن. چطور باید چیزی مثل اینو تغییر داد؟ چطور میشه برای خودت زندگی کنی و به خاطرش احساس گناه نداشته باشی؟ 0 3