بریده‌ای از کتاب رقیب‌های ازلی اثر ربکا راس

Daydreamer

Daydreamer

1404/4/2

بریدۀ کتاب

صفحۀ 109

گاهی از اینکه دیگران رو دوست داشته باشم می ترسم. هر کسی که برام اهمیت داره در نهایت ترکم کرده، چه به خاطر مرگ و چه به خاطر اینکه منو نمی‌خواسته. می‌رن به جایی که نمی‌تونم پیداش کنم، جایی که دستم بهش نمی‌رسه. از تنها بودن نمی‌ترسم؛ اما خسته شدم از اینکه همیشه رها شدم. از دوباره چیدن زندگیم بعد از رفتن آدمایی که توش بودن خسته شدم، انگار جورچینی هستم که حالا یه تیکه‌اش گم شده و دیگه قرار نیست اون حس پاک کامل بودن رو تجربه کنه.

گاهی از اینکه دیگران رو دوست داشته باشم می ترسم. هر کسی که برام اهمیت داره در نهایت ترکم کرده، چه به خاطر مرگ و چه به خاطر اینکه منو نمی‌خواسته. می‌رن به جایی که نمی‌تونم پیداش کنم، جایی که دستم بهش نمی‌رسه. از تنها بودن نمی‌ترسم؛ اما خسته شدم از اینکه همیشه رها شدم. از دوباره چیدن زندگیم بعد از رفتن آدمایی که توش بودن خسته شدم، انگار جورچینی هستم که حالا یه تیکه‌اش گم شده و دیگه قرار نیست اون حس پاک کامل بودن رو تجربه کنه.

124

16

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.