بریدههای کتاب فابل شایسته. 1403/12/24 فابل جلد 1 آدرین یانگ 4.2 125 صفحۀ 250 0 1 ریحان 1403/4/28 فابل جلد 1 آدرین یانگ 4.2 125 صفحۀ 190 اگه چیزی رو می خوای باید به دستش بیاری . 0 4 بیتا هاشمی 1403/4/8 فابل جلد 1 آدرین یانگ 4.2 125 صفحۀ 24 بدترین نفرین برای آدم این بود که مسئولیت یک نفر دیگر هم با او باشد. آدم های تنها همیشه موقعیت ایمن تری داشتند؛ 0 5 Galile 1404/2/16 فابل جلد 1 آدرین یانگ 4.2 125 صفحۀ 14 «من نه به خشکی تعلق داشتم، نه به بندرگاه، و نه به شهر های آن سوی دریای باریک. جایی که تعلق داشتم دیگر از دست رفته بود. چرا که خانه ام یک کشتی غرق شده در زیر دریا بود؛ جایی که در آن استخوان های مادرم آرميده بود :) 🌊.» 0 1 𝑺𝒎𝒖𝒅𝒈𝒆 𝒋𝒂𝒔𝒎𝒊𝒏𝒆🪐✨ 1403/6/31 فابل جلد 1 آدرین یانگ 4.2 125 صفحۀ 298 +و فکر می کنم از همون بار اول که توی بندر جوال ، لنگر انداختیم، عاشقت شدم. 0 3 Galile 1404/2/16 فابل جلد 1 آدرین یانگ 4.2 125 صفحۀ 298 0 14 mahan 1403/4/25 فابل جلد 1 آدرین یانگ 4.2 125 صفحۀ 70 سینت به من یاد داده بود که دروغ همیشه باید ریشه در حقیقت داشته باشد. 0 3 jurdan 1403/5/28 فابل جلد 1 آدرین یانگ 4.2 125 صفحۀ 298 فکر می کردم دیگه هیچوقت نمیبینمت... انگار دیگه نمیتونستم نفس بکشم (: ؛ 2 16 نرگس🌱 1403/5/28 فابل جلد 1 آدرین یانگ 4.2 125 صفحۀ 24 بدترین نفرین برای آدم این بود که مسئولیت یک نفر دیگر هم با او باشد . 0 13 Galile 1404/2/16 فابل جلد 1 آدرین یانگ 4.2 125 صفحۀ 147 میخواستم به او بگویم بابت اتفاقی که برایش افتاده متاسفم؛ اما میدانستم اگر یک نفر همین حرف را به خودم میزد چه حالی پیدا میکردم... یک جورهایی ترحم دیگران عذاب بیشتری داشت🤌🏼🤌🏼:)). 0 0 شایسته. 1403/12/24 فابل جلد 1 آدرین یانگ 4.2 125 صفحۀ 150 0 1 Galile 1404/2/16 فابل جلد 1 آدرین یانگ 4.2 125 صفحۀ 18 «شانه های پهن وست را میدیدم که آن سوی بندرگاه ایستاده و به دریا چشم دوخته بود.. پیکرش در برابر خورشیدِ در حال طلوع مانند سایه ای تاریک به نظر میرسید :) 🤍.» 0 0 Emperor of the book 1404/1/7 فابل جلد 1 آدرین یانگ 4.2 125 صفحۀ 8 هرگز و تحت هیچ شرایطی نگذار دیگران بفهمند چه چیزی یا چه کسی برایت مهم است.) 0 9 𝑺𝒎𝒖𝒅𝒈𝒆 𝒋𝒂𝒔𝒎𝒊𝒏𝒆🪐✨ 1403/6/31 فابل جلد 1 آدرین یانگ 4.2 125 صفحۀ 298 + تنها چیزی که واقعاً ازش میترسم، اینه که یه وقت اتفاقی برات بیفته. 0 3 Galile 1404/2/16 فابل جلد 1 آدرین یانگ 4.2 125 صفحۀ 137 ایزولدی عاشق طوفان بود.. مادرم میگفت این لمس کردن روح طوفان است. میگفت طوفان وقتی به کشتی میزند، آدم را به آغوش میکشد و به قلبش راه میدهد. طوفان سخن میگفت و آدم فقط وقتی به قلب طوفان میرسید، میتوانست سخنش را بشنود:) 🌊🌪️. 0 0 ریحان 1403/4/25 فابل جلد 1 آدرین یانگ 4.2 125 صفحۀ 63 هیچ چیز مجانی به دست نمی آید . 0 9 melorin 1404/1/12 فابل جلد 1 آدرین یانگ 4.2 125 صفحۀ 150 گفت: ((فابل، هیچ چیز مجانی به دست نمی آد. ما هر دومون می دونیم که آدم گاهی برای زنده موندن باید دست به کار های وحشتناکی بزنه.)) 0 5 Bibliophilia 1403/6/3 فابل جلد 1 آدرین یانگ 4.2 125 صفحۀ 24 بدترین نفرین برای ادم این بود که مسئولیت یک نفر دیگه هم با او باشد ، ادم های تنها همیشه موقعیت ایمن تری داشتند. 0 7 Galile 1404/2/16 فابل جلد 1 آدرین یانگ 4.2 125 صفحۀ 250 وِست بار ها و بارها تاکید کرده بود که نه در حق کسی لطف میکند، نه خودش را به خطر می اندازد، ولی بازهم بارها و بارها این کار را کرده بود. به خاطر من🫠. 0 3 Galile 1404/2/16 فابل جلد 1 آدرین یانگ 4.2 125 صفحۀ 305 0 8
بریدههای کتاب فابل شایسته. 1403/12/24 فابل جلد 1 آدرین یانگ 4.2 125 صفحۀ 250 0 1 ریحان 1403/4/28 فابل جلد 1 آدرین یانگ 4.2 125 صفحۀ 190 اگه چیزی رو می خوای باید به دستش بیاری . 0 4 بیتا هاشمی 1403/4/8 فابل جلد 1 آدرین یانگ 4.2 125 صفحۀ 24 بدترین نفرین برای آدم این بود که مسئولیت یک نفر دیگر هم با او باشد. آدم های تنها همیشه موقعیت ایمن تری داشتند؛ 0 5 Galile 1404/2/16 فابل جلد 1 آدرین یانگ 4.2 125 صفحۀ 14 «من نه به خشکی تعلق داشتم، نه به بندرگاه، و نه به شهر های آن سوی دریای باریک. جایی که تعلق داشتم دیگر از دست رفته بود. چرا که خانه ام یک کشتی غرق شده در زیر دریا بود؛ جایی که در آن استخوان های مادرم آرميده بود :) 🌊.» 0 1 𝑺𝒎𝒖𝒅𝒈𝒆 𝒋𝒂𝒔𝒎𝒊𝒏𝒆🪐✨ 1403/6/31 فابل جلد 1 آدرین یانگ 4.2 125 صفحۀ 298 +و فکر می کنم از همون بار اول که توی بندر جوال ، لنگر انداختیم، عاشقت شدم. 0 3 Galile 1404/2/16 فابل جلد 1 آدرین یانگ 4.2 125 صفحۀ 298 0 14 mahan 1403/4/25 فابل جلد 1 آدرین یانگ 4.2 125 صفحۀ 70 سینت به من یاد داده بود که دروغ همیشه باید ریشه در حقیقت داشته باشد. 0 3 jurdan 1403/5/28 فابل جلد 1 آدرین یانگ 4.2 125 صفحۀ 298 فکر می کردم دیگه هیچوقت نمیبینمت... انگار دیگه نمیتونستم نفس بکشم (: ؛ 2 16 نرگس🌱 1403/5/28 فابل جلد 1 آدرین یانگ 4.2 125 صفحۀ 24 بدترین نفرین برای آدم این بود که مسئولیت یک نفر دیگر هم با او باشد . 0 13 Galile 1404/2/16 فابل جلد 1 آدرین یانگ 4.2 125 صفحۀ 147 میخواستم به او بگویم بابت اتفاقی که برایش افتاده متاسفم؛ اما میدانستم اگر یک نفر همین حرف را به خودم میزد چه حالی پیدا میکردم... یک جورهایی ترحم دیگران عذاب بیشتری داشت🤌🏼🤌🏼:)). 0 0 شایسته. 1403/12/24 فابل جلد 1 آدرین یانگ 4.2 125 صفحۀ 150 0 1 Galile 1404/2/16 فابل جلد 1 آدرین یانگ 4.2 125 صفحۀ 18 «شانه های پهن وست را میدیدم که آن سوی بندرگاه ایستاده و به دریا چشم دوخته بود.. پیکرش در برابر خورشیدِ در حال طلوع مانند سایه ای تاریک به نظر میرسید :) 🤍.» 0 0 Emperor of the book 1404/1/7 فابل جلد 1 آدرین یانگ 4.2 125 صفحۀ 8 هرگز و تحت هیچ شرایطی نگذار دیگران بفهمند چه چیزی یا چه کسی برایت مهم است.) 0 9 𝑺𝒎𝒖𝒅𝒈𝒆 𝒋𝒂𝒔𝒎𝒊𝒏𝒆🪐✨ 1403/6/31 فابل جلد 1 آدرین یانگ 4.2 125 صفحۀ 298 + تنها چیزی که واقعاً ازش میترسم، اینه که یه وقت اتفاقی برات بیفته. 0 3 Galile 1404/2/16 فابل جلد 1 آدرین یانگ 4.2 125 صفحۀ 137 ایزولدی عاشق طوفان بود.. مادرم میگفت این لمس کردن روح طوفان است. میگفت طوفان وقتی به کشتی میزند، آدم را به آغوش میکشد و به قلبش راه میدهد. طوفان سخن میگفت و آدم فقط وقتی به قلب طوفان میرسید، میتوانست سخنش را بشنود:) 🌊🌪️. 0 0 ریحان 1403/4/25 فابل جلد 1 آدرین یانگ 4.2 125 صفحۀ 63 هیچ چیز مجانی به دست نمی آید . 0 9 melorin 1404/1/12 فابل جلد 1 آدرین یانگ 4.2 125 صفحۀ 150 گفت: ((فابل، هیچ چیز مجانی به دست نمی آد. ما هر دومون می دونیم که آدم گاهی برای زنده موندن باید دست به کار های وحشتناکی بزنه.)) 0 5 Bibliophilia 1403/6/3 فابل جلد 1 آدرین یانگ 4.2 125 صفحۀ 24 بدترین نفرین برای ادم این بود که مسئولیت یک نفر دیگه هم با او باشد ، ادم های تنها همیشه موقعیت ایمن تری داشتند. 0 7 Galile 1404/2/16 فابل جلد 1 آدرین یانگ 4.2 125 صفحۀ 250 وِست بار ها و بارها تاکید کرده بود که نه در حق کسی لطف میکند، نه خودش را به خطر می اندازد، ولی بازهم بارها و بارها این کار را کرده بود. به خاطر من🫠. 0 3 Galile 1404/2/16 فابل جلد 1 آدرین یانگ 4.2 125 صفحۀ 305 0 8